به گزارش ایکنا از قم، بشر همواره به معنویت تمایل داشته ولی سبک زندگی مدرن و سرخوردگی انسان از فناوری موجب گرایش بیشتر وی به معنویت شده است و با افزایش این معنویت، عرفانهای کاذب فرصت را غنیمت شمرده تا به عطش معنوی انسانها پاسخ دهند اما موجب سرخوردگی و زیاد شدن آلام بشری شدهاند؛ از همین رو ضرورت واکاوی عرفانهای نوظهور، اختلاف و تعارض این عرفانها با عرفان اسلامی و اهل بیتی باعث شد تا گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا مظاهریسیف، رئیس مؤسسه بهداشت معنوی و از پژوهشگران این زمینه داشته باشیم که ما را با ماهیت اصلی این عرفانهای نوظهور آشنا کنند.
چرا این مکتبهای عرفانی را نوظهور مینامند؟
پاسخ: اصطلاح عرفانهای نوظهور یا معنویتهای نوظهور در ادبیات مطالعات ادیان غرب شکل گرفته است و این جنبشهای دینی جدید جریانهایی هستند که گاهی از دل ادیان سنتی بیرون آمدهاند و یا در تقابل با ادیان سنتی تعریف میشوند. راه به وجود آمدن این عرفانهای نوظهور، اصلاح و سازگار کردن ادیان با شرایط روزگار یا طرد ادیان و ارائه جایگزین بوده است. عدهای معتقدند جنبشهای دینی جدید به جریانهای نوع اول اطلاق میشود و جریانهای نوع دوم در تقابل با نهاد دین و ادیان سنتی شکل گرفته که به آن معنویت عصر جدید میگویند، خود ارجاعی به انسان را در این جریانها متفاوت و جدید از قبل است و چنین ارجاعی تمایزی بین دینهای جدید با ادیان و سنتهای عرفانی گذشته دارد چون ادیان و سنتهای عرفانی به قدرت متعال یعنی ارجاع داده میشود و محور و اساس سنت دینی خدا است و در این عرفانهای نوظهور ابعاد ناشناخته وجود انسان و ساحت روحانی انسان مبنا و اصل است.
اختلاف و اشتراک این عرفانهای نوظهور با عرفان اسلامی و اهل بیتی در چیست؟
پاسخ: عرفان اسلامی مثل همه علوم اسلامی به طور کامل در دسترس ما نیست و با ظهور امام زمان(عج) به عرفان اسلامی واقعی میرسیم، عرفان مسلمین در اختیار ما هست و در تاریخ آن بسیاری از شخصیتهای برجسته بهظاهر اهل سنت بودند و برخی این را نقطهضعف میدانند و شیعیان خیلی نقش نداشتند و تا قرن هشتم به این شکل بوده است. البته با توجه به آموزههای عرفان؛ عرفا شیعیان حقیقی بودند که به مصلحت روزگار نمیتوانستند عرفان را آشکار کنند و ولایت و امامت را تحت عنوان انسان کامل مطرح میکردند؛ بنابراین طرفداران عرفان مدعی هستند که همین عرفانی که در تاریخ علوم اسلامی شکل گرفته عرفان اهلبیتی است و بر کسی جز اهلبیت(ع) تطبیق پیدا نمیکند و خیلی از آموزههای عرفانی را میتوان در روایات و متون دعایی دنبال کرد مانند دعای عرفه، دعای صباح حضرت امیر، مناجات خمسه عشر و سایر منابع دعایی.
در عرفان اسلامی و اهلبیتی، محور خدا است و انسان در اوج معرفت به عبودیت میرسد و همه هستی را از آن خدا میداند. در عرفانهای نوظهور این آموزه بنیادین نیست و عرفانهای نوظهور در تمایز کامل با عرفان اهلبیتی هستند. در ظاهر الفاظ و عبارات ممکن است شباهتهای فراوانی باشد اما وقتی به مبانی و معانی میرسیم تفاوتها آشکار میشود؛ در ظاهر اشتراکات بین عرفان اسلامی و عرفانهای نوظهور زیاد است و قطعاً منظورم شیطانگرایی نیست بلکه گروههایی است که بامطالعه بیشتری شکلگرفته و دارای ایدئولوژی هستند. شیطانگرایی هم در عرفانهای نوظهور داریم و در دایره المعارف مدخل یوگا، شیطانپرستی وجود دارد و طیف متنوعی کنار هم قرارگرفتهاند و از وحدت وجود، شهود خودشناسی و یکی شدن با قدرت نامحدود صحبت میکنند، با مطالعه و تحقیق به تفاوتهای شگرفی برمیخوریم ودر واقع ریشه عرفانهای نوظهور به خود ارجاعی و یکی شدن باقدرت نامحدود برمیگردد و منظور خدای متعال عرفان اسلامی نیست و انسان خودش را تجلی ناچیزی از خداوند نمیداند و مدعی هستند پتانسیل نامحدودی درون انسان هست که دستنخورده مانده و باید با بخش نامحدود وجود خود انسان یکی شود و به صحنه خودآگاهی خودمان بیاوریم. کاترین پاندر میگوید: برای غلبه بر مشکلات زندگی خدای درون را پیدا کنیم خدایی که در آسمانها است مشکل شما مشکل او نیست و توجه به خود متعال را موردنظر قرارمی دهد.
خدا در عرفانهای نوظهور چه جایگاهی دارد؟
پاسخ: سردمداران عرفانهای نوظهور معتقدند وقتی از خدا صحبت کنیم نباید متعال شود باید لایهای از وجود انسان و ابعاد ناشناخته وجود انسان باشد و ایده و نماد خدا کمک کند تا انسان شکوفاتر شود، یعنی طوری از خدا صحبت نکنیم که ما در برابر خدا ضعیف هستیم؛ چون بشر دارای قدرت نامحدود خلاقیت است و برای به شکوفایی رسیدن این خلاقیت باید قدرت خلاقیت درونی را بشناسد. بعضی محققان کاربرد خدا در عرفانهای نوظهور را کاملاً نمادین میدانند و معتقدند خدا نمادی است که برای نیروی نامحدود درونی انسان استفاده میشود و نمادی بودن خدا در این عرفانها بیربط به تئوریها و ایدههای رهبران عرفان نوظهور نیست چون میگویند بشر مراحلی از رشد را پشت سر گذاشته و به مرحله تازهای از تکامل معنوی و الهی رسیده و دارد میفهمد آنچه تاکنون خدا مینامید خودش بوده و افرادی مانند دیپاک چوپرا از مصادیق این دسته هستند.
فردی مانند اریک فروم معتقد است دین نباید اقتدارگرا باشد بلکه باید شاخصهای انسانگرایی داشته باشد، در بین عرفا کراماتی داشتیم که این جلبتوجه کرده و باعث شده که اگر از مفاهیم دینی برای پاسخ به نیاز معنوی بشر پاسخ دهند دین را بر اساس الگوهای عرفانی ارائه میدهند، در این عرفانهای نوظهور کارشان به جایی میرسد که جهان دیگری خلق کرده و میگویند انسان خالق است و چون تاکنون این قدرت را نمیشناختیم و این نیروی خلاقیت به صورت کور عمل کرده است که زندگی خوبی نداریم و انسانها به زودی میفهمند خودشان جهان را خلق کرده و جهان آرمانی و آینده طلایی تحقق پیدا میکند؛ به عنوان مثال در کتاب «آینده طلایی اثر اشو» و کتاب »راز» به جهان آرمانی اشاره شده که افراد با تجسم رؤیاها و خواستهها به پول و قدرت میرسد.
میزان نفوذ عرفانهای نوظهور در ایران رو به رشد است
پاسخ: میزان نفوذ عرفانهای نوظهور در ایران به نظر ما زیاد و روند این گروهها رو به رشد است. ۷۰۰ شخصیت مدعی جریانساز عرفانهای نوظهور داریم که تعدادی داخل ایران و تعدادی خارج از کشور هستند و افکارشان منشأاثر است؛ ناگفته نماند همه گروهها شناسایی نشده و نمیتوان ادعا کرد این آمار دقیق است و تحت عناوین دیگری به نام تورهای تفریحی، ورزش و مؤسسات آموزشی نیز فعالیت میکنند. بهعنوان مثال جریان یوگا به نام ورزش معرفی شده است، ورزش یعنی تحرک اما یوگا عدم تحرک است و آسانا حالتهای ثابت است و باید در یک وضعیت خاص باشند و با کنترل ارتباطات محیطی و ادراکات ذهن را متوقف میکنند و به استاد یوگا قهرمان نمیگویند بلکه پرتو جو نام دارد در حالی که به استاد عرفان مرشد میگویند.
یوگای در ایران شاخهای از شیواناندا دوره تکمیلی مربیگری خود را در هند میگذرانند. یوگا در سال ۱۳۷۴ در فدراسیون ورزشهای همگانی انجمن یوگا را ثبت کنند و تورهایی برگزار کردهاند؛ بعد از تحلیل محتوای مجله دانش یوگا به این نتیجه رسیدیم حدود ۵۰ درصد مربوط به سلامتی و تغذیه است و بخش کوچکی از آن را میتوان ورزش نامید و ۵۰ درصد مطالب عرفانی است و درباره عرفای هندی و... صحبت میکند. سال ۱۳۹۰ نهادهای مروج یوگا وجود ۴۹ باشگاه تخصصی یوگا در تهران خبر دادند و در سال ۱۳۹۶ اعلام کردند که بیش از سه هزار باشگاه تخصصی یوگا در کل کشور فعالیت دارند.
تیراژ کتابهای یوگا پنج برابر شده است ودر مرحله آشنایی با یوگا هیچ اتفاقی برای فرد نمیافتد و به قول خودشان در حال انجام ورزش است و واقعیت یوگا نیست. بیداری کندالینی در مرحله دوم است که فرد به هم میریزد و مشکلاتی برایش به وجود میآید و دوره سوم با عوارض و بحرانهای به وجود آمده در دوره دوم به سازگاری میرسد یعنی برطرف نمیشود و در تحقیقات پزشکی مشخصشده که یوگا دارای عوارض جسمی بوده و این در برخی وضعیتهای بدنی مشهود است، سال ۲۰۱۴ در آمریکا سی هزار نفر بر اثر آسیبهای یوگا به مراکز خدمات درمانی مراجعه کردند و درواقع به اندازه کافی شواهد ندارند که یوگا در درمان تأثیرگذار است.
آیا پیدایش عرفانهای نوظهور ریشه در اغراض سیاسی دارد؟
پاسخ: تحقیقاتی در آمریکا انجامشده که نشان میدهد سرمایهدارها پشت این جریانها هستند، مقالهای در سال ۲۰۱۷ به نام معنویت فرقههای معاصر و کسبوکار آمریکایی» منتشرشده و اشاره به این دارد که معنویتهای نوظهور گروههای سرمایهداری هستند که به خاطر نیاز مردم به معنویت جریانهایی را ایجاد کردند تا کسب و کاری با ثروت زیاد به وجود آورند. سود ایدئولوژیک و مشروعیت بخشیدن به خودشان که خدای حقیقی درونشان را پیدا کنند و بگویند درواقع نشانه رشد معنوی پول و ثروت و امکانات مادی است باعث شد تا سرمایهداران نقش اساسی در ایجاد این عرفانهای نوظهور داشته باشند؛ چون معنویتهای جدید معنویت را با شاخصهای مادی میسنجند به همین دلیل محتواهایی تنظیم کردند که با تأکید بر خدا، نیروی درون و تمرکز بر ذهن رؤیاهایشان را به دست بیاورند و این باعث تقدس پول میشود.
ابزارهای جذب جوانان به این عرفانهای نوظهور چیست؟
پاسخ: این عرفانها با سبک زندگی دنیوی سازگار هستند و این یکی از دلایل جذب به این حلقهها است؛ چرا که اعتبار اجتماعی و پول درآوردن را مورد تمرکز قرار میدهند و به دنبال رفاه و زندگی تبلیغاتی و پرهیجان هستند و این با عرفان اصیل که تحولات عمیق ایجاد میکند سازگار نیست؛ اختلاط زن و مرد، تبلیغات به سبک بازارهای مصرفگرایانه، ایجاد فضای شیک و مدرن در راستای تبلیغات مؤثر و ... از راههای جذب افراد به این عرفانهای نوظهور است. البته ناگفته نماند نسبت به برنامهریزی، سرمایهگذاری و فعالیت مدیریتی که انجام میشود جذب حسابشده نیست و ریزش زیاد دارند یعنی جابجایی زیاد است؛ معمولاً افرادی جذب جریان عرفانی نوظهور میشوند تجربه اولشان نیست و به خواستهها و گمشدههای خود در سایر گروهها نرسیدهاند، گروه جدیدی را دنبال میکنند اما آنجا هم به خواستههای خود نمیرسند چرا که این عرفانها توان پاسخگویی به نیازهای معنوی را ندارند.
باید با آگاهی بخشی در مورد این گروهها ایمنسازی در جامعه را ایجاد کنیم، به عنوان نمونه عرفان حلقه آسیبهای زیادی به لحاظ روحی و روانی وارد کرد و پایهگذار آن در زندان است. «مدرسه علوم باطنی راه معرفت» جریانی بود که کریم زرگر به خاطر سوءاستفاده اخلاقی و جنسی اعدام شد یا گروه ابر آگاهی» که سرکرده فرقه محمد بابایی بود و مسائل اخلاقی داشت و زندان بود و پس از آزادی هم اکنون ایرانیهای مقیم آمریکا را جذب میکند؛ همچنین حسین پرهنر که فرقهاش شبیه یوگا بود و با بهرهگیری از آموزههای یوگا سوءاستفاده جسمی و روانی از افراد میکرد و این گونه موارد باید در قالب مستند بیان شود تا جوانان ما ازماهیت این گروهها آگاهی پیدا کنند.
انتهای پیام