این یعنی معلمی/ خاطره محمدرضا سنگری از زنده یاد قیصر امین‌پور
کد خبر: 3808163
تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۸:۲۵

این یعنی معلمی/ خاطره محمدرضا سنگری از زنده یاد قیصر امین‌پور

گروه فرهنگی ـ محمدرضا سنگری با اشاره به خاطره‌ای از زنده یاد قیصر امین‌پور، گفت: زنده یاد قیصر در کلاس درس خود از همه ظرفیت‌ها استفاده می‌کرد، کلاسش زنده بود. قیصر به دنبال نام نبود و رهاورد تلاش و تکاپوی وجودی خود قیصر بود که قیصر را به اینجا رساند.

این یعنی معلمی/ خاطره محمدرضا سنگری از زنده یاد قیصر امین پور( آماده)

به گزارش ایکنا از خوزستان، محمدرضا سنگری، محقق و پژوهشگر ادبیات در مراسم گرامیداشت زنده یادقیصر امین پور که شب گذشته ۱۱ اردیبهشت در دزفول برگزار شد، ضمن تبریک روز معلم گفت: امام صادق(ع) در سخنی فرمودند: اگر هیچ فرصتی برای معلمی را نیابید، در خویشتن معلمی کنید. وقتی ما با خود خلوت می کنیم و با خویش صحبت می کنیم، معلم خویشتنیم. 

خداوند خود معلم است، فرمود: علم الانسان. معلمها سه دسته هستند، یک دسته از معلم‌ها، پرگو، سنگین گو و یکنواخت گو و صندلی جو هستند و رخوت ایجاد می کنند. یک دسته هم کسانی هستند که معلمی را عاشقانه انتخاب نکرده‌اند، این معلم‌‎ها، سی سال عذاب می کشند و سی سال عذاب می دهند. یک دسته از معلم ها هم، پویا و متحرک و زنده هستند. 

من خیلی با قیصر امین پور بودم و هنوز با او هستم. هر از چندگاه قیصر را به خواب می بینم که برای من شعرهای تازه اش را می خواند. گاهی برخی از ابیات در حافظه ام می ماند. آخرین شعری که برایم در خواب خواند، شعری برای فردوسی بود، آن موقع من برای یک کتاب درسی به دنبال شعری برای فردوسی بودم. در خواب خواند: پاک و آزاده بود فردوسی، آسمان زاده بود فردوسی. 

هیچ فهمی بالاتر از فهم خویش نیست

وی به بُعد معلمی شخصیت قیصر امین پور پرداخت و گفت: «ما ندیدیم در این گمشدگی پیدا را، قطره ماندیم و ندیدیم لب دریا را» این بیتی است که یک شب که قیصر را در خواب دیدم، برای من خواند و افسوس که ادامه آن در خاطرم نماند. در ابتدای این برنامه آیاتی از سوره بلد خوانده شد: خداوند به پیغمبر(ص) می فرماید وقتی تو در این شهر حضور داری، تمام اعتبار این شهر به تو است. وقتی انسانی از خویش بیرون بزند، یا یاد می گیرد خوب در خویش سفر کند، قیصر می گوید: جز به درون خویشتن شمع سفر نمی کند. وقتی کسی یاد بگیرد، خود را بکاود و بیاید، پس از این کشف خویشتن که به گمان من بزرگترین کشف عالم است، هیچ فهمی بالاتر از فهم خویش نیست. 

ما گاه به قول قیصر پنجره های فراوان به سمت شناخت بیرون می‌گشاییم، اما دم دست خود را نمی شناسیم. قیصر اهل سفر بزرگی در خویش بود. هر کس بخواهد سیر تحول قیصر را بررسی کند، می تواند سوسوی این انسان خوش پویه و تلاشگر را از مجله سروش ببیند. در اول پیروزی انقلاب، مجله سروش هر هفته چاپ می شد، سردبیر بخش شعر آن منوچهر آتشی بود. قیصر از آنجا شروع کرد. 

قیصر به جغرافیا هویت می‌بخشد

قیصر کسی است که به جای اینکه جغرافیا به او هویت ببخشد، او به جغرافیا هویت می بخشد، امروز گتوند را به قیصر می شناسند. حتی اجازه دهید این طور تعبیر کنم که امروز کسی نمی تواند شعر انقلاب را بی نام قیصر بشناسد. وقتی می خواهیم از عصر انقلاب اثر انتخاب کنیم از قیصر ناگزیر بودیم. زبان قیصر، به لحاظ ارزش های ادبی و محتوایی ترازمند و فرازمند است. دقیق و اهل مطالعه بود. من و قیصر در دوره دکتری با هم بودیم. دکتر کزازی و گرمارودی هم بودند. با هم به کلاس های دکتر شهیدی می رفتیم. 

قیصر خود را خط زد و خدا او را پررنگ کرد

یک روز کلاس شکل گرفت. استاد شهیدی گفت امروز کلاس تعطیل، من برای هر کلاس، هفده ساعت مطالعه می کنم و چون هفده ساعت مطالعه نکرده ام، کلاس تعطیل است. در حالیکه ما می دانستیم اگر دکتر شهیدی بخواهد شروع کند، ده ساعت هم تدریس کند، به قول امروزی ها کم نمی آورد، اما تعطیل کرد. قیصر دست مرا گرفت و گفت: این یعنی معلمی. خودش هم این طور بود. قیصر اینها را یاد گرفت و بعدا به کار برد. قیصر در کلاس درس خود از همه ظرفیت ها استفاده می کرد، کلاسش زنده بود. قیصر به دنبال نام نبود. رهاورد تلاش و تکاپوی وجودی خود قیصر بود که قیصر را به اینجا رساند و به گمان من قیصر را به عنوان یک اسوه در حوزه ادبیات برای نسل امروز باید مطرح کنیم. قیصر خود را خط زد و خدا او را پررنگ کرد. عاشق بود، صادق بود. در پی چیزی نبود. خدایش رحمت کند. 

انتهای پیام

captcha