حل چالش‌های انسان امروزی با قرآن/ درمان نیهیلیزم در قرآن است
کد خبر: 3812977
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۲:۰۰
ناصر مهدوی مطرح کرد:

حل چالش‌های انسان امروزی با قرآن/ درمان نیهیلیزم در قرآن است

گروه اندیشه ــ یک پژوهشگر حوزه دین با اشاره به اینکه انسان امروزی سؤالاتش متفاوت از سؤالات گذشته است، بیان کرد: انسان امروزی با چالش‌های زیادی مواجه است و یکی از جدی‌ترین چالش‌ها نیز این است که اگر قرار است روزی مرگ ما فرا برسد، پس زندگی چه معنایی دارد؟ لذا بحث معنادار بودن زندگی از همین‌جا مطرح می‌شود و البته فلاسفه مختلفی نیز در این زمینه نظراتی داده‌اند اما پاسخ‌های قرآن در مقایسه با همه نظرات برتری دارد و می‌تواند غایت و هدف زندگی انسان را طوری ترسیم کند که دیگر ملالت و پوچ‌گرایی در زندگی او نمود پیدا نکند.

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست «معنای زندگی از منظر قرآن»، شنبه شب، 29 اردیبهشت‌ماه، با سخنرانی ناصر مهدوی، از پژوهشگران حوزه دین، در سالن نشست‌های نمایشگاه برگزار شد.

وی بیان کرد: در ابتدا باید نسبت به پدید آمدن سؤالات جدید ابراز خرسندی کنم. چراکه وقتی سؤالات نو وجود داشته باشد، باید به آن‌ها پاسخ نو دهیم و از لابه‌لای این درگیری‌ها و رفت‌و‌آمدها، اندیشه‌هایی که غیر قرآنی‌اند، اما به طور رسمی در طول قرن‌ها در ذهن ما باقی مانده‌اند، از ذهن بیرون می‌روند و هنگامی که ذهن از برخی باورهای ناصواب رها شود به ما کمک می‌کند که بتوانیم زندگی را به صورت بهتری تنظیم کنیم.

مهدوی در ادامه تصریح کرد: شما فرض کنید همه ما باور کنیم که شب قدر، شبی است که باید تا صبح بیدار بمانیم و شبی است که فرشتگان به زمین می‌آیند تا روزی‌مان تعیین شود. اما پشت این تعریف، باید ببینید که چه انسان‌شناسی‌هایی وجود دارد. یعنی تو گویی طبق این تعریف، ما این قدر ضعیفیم که حتماً باید شب قدری برسد تا فرشتگانی بیایند و رزق ما را بیاورند. همچنین این ذهنیت ممکن است که یک نوع سستی و خمودگی را نیز بر ما تحمیل کند تا رام شویم و قبول کنیم که این ما نیستیم که می‌توانیم فردای خود را بهتر و کیفیت زندگی را بیشتر کنیم.

این پژوهشگر حوزه دین بیان کرد: وقتی برخی از مفاهیم را باور می‌کنیم، احساس می‌کنیم که دست تقدیر و جبری باید پیدا شود تا زندگی ما را تغییر دهد و شما این نمود این مسئله را در حوزه فلسفه سیاسی می‌توانید ببینید که چقدر بزرگان ما مانند فارابی و ابن‌سینا ... معتفد بودند که وقتی ظلم حاکم شود، شما باید ظلم را تحمل کنید. یعنی اگر کسی بر سر ظلم شورش نکرد، مردم باید تحمل کنند، چون درافتادن با ظلم نوعی بی‌نظمی را به وجود می‌آورد و شر آن بی‌نظمی بالاتر از یک ظلم است.

آسیب پنهان تفکرات ناصواب

وی تصریح کرد: بنابراین وقتی یک فکر دینی به صورت ناصواب وارد ذهن ما شود، آسیب می‌زند و به صورت پنهانی آسیب خود را تحمیل می‌کند. وقتی پیامبر(ص) را در علم کلام معرفی می‌کنند، ایشان بیشتر شبیه یک شبان است و ما نیز رمه‌هایی هستیم که باید ما را به سرانجام سعادت برساند اما این نحوه از تفکر آسیب وارد می‌کند. البته یک وقت است که به صورت عاطفی می‌گویید که پیامبر(ص) شبان است که مشکلی ندارد، اما متأسفانه یاد می‌گیریم که مناسبات انسان را همین طور تنظیم کنیم و قدرت که پیدا می‌کنیم بقیه را آدم‌هایی تصور می‌کنیم که فاقد اراده هستند. مسلمانان نیز از این آسیب‌ها لطمه دیده‌اند و برخی از علما نیز بوده‌اند که خود را درجه یک و دیگران را درجه دو می‌دانستند، لذا معتقد بودند که آزادی برای ما مضر است، چون آن صلابت و خرد کافی را برای بهره‌برداری از آزادی نداریم و اگر به ما آزادی بدهند به آن آسیب می‌زنیم و این نحوه تفکر نیز به دلیل نوع انسان‌شناسی آن‌ها است که باور کرده‌اند، تقدیر ما به دست فرشتگان است و آیندگان باید دست ما را بگیرند و ما همه طفل هستیم.

مهدوی بیان کرد: قرن‌هاست کشور ما و افغانستان و ... همین طور دور خود می‌چرخند که البته یک دلیل آن مربوط به استعمار است، یعنی این سرزمین‌ها غنی بوده‌اند و غارت می‌شدند اما یک دلیل پیش نرفتن این کشورها نیز ناتوانی‌های ذهنی و فکری است که از درون لطمه می‌زند.

وی در ادامه افزود: این نکات مقدماتی را به این دلیل بیان کردم که بگویم، خرسندم که برنامه‌ریزان قرآنی، قدم‌های بزرگی برداشته‌ و سؤالات تازه‌ای در دل قرآن به میان آورده‌اند. امروز باید قرآن را با این سؤالات مورد پرسش قرار دهیم تا قرآن رازهایش را بیان کند. این کتاب صامت است و وقتی آن را می‌خوانید با الفاظ رو‌به‌رو هستید اما اگر کسی با عطش و تقاضا درِ این کتاب را باز و از او طلب کند به شرط اینکه درخواست او در حیطه‌ مربوط به قرآن باشد، جواب خواهد گرفت. در غیر این صورت بیهوده است که مثلاً برای ساختن آپارتمان قرآن را باز کنیم و ببینیم چه نتیجه‌ای می‌دهد، باید توجه کنیم که حیطه قرآن، رستگاری آدمی است و این حیطه می‌گوید که می‌تواند حرف‌هایی بزند که در روان شما تأثیر مثبت بگذارد.

داستان‌های رازآلود قرآن؛ وجه تمایز آن با سایر کتب ادیان

این پژوهشگر حوزه دین تصریح کرد: واقعاً قرآن یکی از متون استثنایی است که متن بسیار گرم و عمیقی دارد. در میان همه کتب مانند انجیل و ... اگر بدون تعصب بخواهیم داوری کنیم باید می‌توانیم بفهمیم که در قرآن گوهر والایی وجود دارد که در آن‌ها نیست. برخی از مستشرقان که معتقدند قرآن، از تورات و انجیل کپی شده است، بسیار قضاوت غیرمنصفانه‌ای می‌کنند. ممکن است داستان نوح در همه این کتب باشد، اما واقعاً این داستان‌ها را در قرآن و دیکر کتب مقدس مقایسه کنید تا متوجه شوید که زمین تا آسمان فرق دارند، از این جهت که واقعاً داستان‌های قرآن رازآلود هستند. 

مهدوی بیان کرد: نکته قابل توجه این است که باید مشتری وجود داشته باشد تا قرآن نیز کالای خود را عرضه کند. در این سو باید درد وجود داشته باشد تا از آن سو نیز درمان را بدهند و بین مسلمان یا غیرمسلمان نیز تفاوتی وجود ندارد. بنابراین باید قرآن را در حیطه اخلاقی مورد سؤال قرار دهیم و ببینیم که چه پاسخ‌هایی از آن می‌گیریم که یقیناً این پاسخ‌ها درخشان هستند اما متاسفانه مواجهه ما با قرآن در حد برگزاری همین نمایشگاه‌ها و برگزاری مسابقات قرآن بوده که قرآن با صوت خوش خوانده شود. البته نه اینکه کارها خوب نباشد و بخواهیم آن‌ها را نفی کنیم، بلکه مراد این است که ما بیشتر در صورت مانده‌ایم و مغز و حقیقت قرآن از میان ما رفته‌ است. بنابراین لازم است که بار دیگر و با پرسش‌های نو در حیطه‌های نیازهای اخلاقی به سراغ قرآن برویم.

چرا شر وجود دارد

این پژوهشگر حوزه دین بیان کرد: یکی از مسائل مهم این است که انسان امروز، از نظر بحث معنا، دچار نوعی چالش است، آن هم به دلیل این است که سقف زندگی پایین آمده و بشر با چالش‌های جدی روبه‌رو شده است. ما انسان هستیم و حق داریم در مورد چالش‌هایی مانند جاودانگی، مرگ، تنهایی انسان، غم، اضطراب‌ها و حتی شر سؤالاتی را مطرح کنیم. یکی از جدی‌ترین پرسش‌های انسان این است که می‌تواند از قرآن بپرسد، چرا شر وجود دارد و مثلاً سیل می‌آید و این همه آدم را از بین می‌برد؟ چرا ظلم وجود دارد؟ همچنین می‌توانیم از خدا بپرسیم چرا این بندگان عزیزی که به آن‌ها اسماء آموختید، به یکدیگر ظلم می‌کنند و مسئولیت این ظلم با چه کسی است؟ بنابراین باید قرآن را بخوانید تا خداوند پاسخ شما را بدهد.

مهدوی در ادامه افزود: هدایت به این معناست که شما سؤال کنید تا پاسخ دریافت نمایید تا از این رهگذر، خداوند به شما سکینه عنایت کند و پاسخ‌ها هستند که ما را در متن زندگی متعادل می‌کند. ما به جای اینکه به این سو و آن سو غلط بخوریم باید به سراغ این کتاب برویم تا پاسخ درست را دریافت کنیم که ما را از این سو و آن سو، در امان نگه دارد که معنای هدایت همین است.

این پژوهشگر حوزه دین تصریح کرد: یکی از سؤالات این است که به دلیل زندگی مادی و به دلیل توفیقی که عقل ابزاری در جهان مادی پیدا کرده، آدم‌ها سعادت را در این زندگی خاکی جست‌وجو می‌کنند. البته پیش از کانت و ... وقتی از سعادت سؤال می‌شد، خیلی از معانی بلند به میان می‌آمد و مثلاً زمانی که از سقراط در مورد سعادت می‌پرسیدند، می‌گفت سعادت عبارت از فضیلت است و افلاطون نیز سعادت را، رهایی و رسیدن به حقیقت می‌دانست. ولی از یکجایی به بعد، مفهوم سعادت تعطیل می‌شود و مفهوم توسعه می‌آید. توسعه سیاسی و اقتصادی و مالی مطرح می‌شود و در واقع انسان امروزی سعادت را در این می‌بیند که بتواند با قدرت به خوشی‌های جهان دست پیدا کند و رازهای جهان را نیز کشف کند. بنابراین انسان امروزی سعادت را در این می‌بیند که نه تنها جهان را تفسیر بلکه بتواند آن را تغییر بدهد و آن را در خدمت خود درآورد که از این رهگذر خوشی‌های فراوانی با انسان و اطرافیان او برسد.

وی بیان کرد: در واقع آنجایی که انسان می‌تواند لذت بیشتری را برای تعداد بیشتری از افراد فراهم کند نیز سعادتمند است و این نحوه نگرش به سعادت از دل توسعه اقتصادی و رام کردن قوای طبیعت ایجاد می‌شود. چه اینکه یک معنای تکنولوژی، زور و جبر است که با قدرت، طبیعت را تصرف می‌کند. مثلاً آب در جریان است، اما آن را نگه می‌دارید و بعد با انجام یکسری از کارها از آن برق بدست می‌آورید. بنابراین تکنولوژی نوعی تصرف و غلبه است و در دل این تکنولوژی نوعی خشونت نهفته شده است، چنانکه ما درخت را سر می‌بریم و از آن کاغذ تولید می‌کنیم تا مکاتبات خود را انجام دهیم.

این پژوهشگر حوزه دین در ادامه تصریح کرد: بنابراین در زمان‌های گذشته بشر به دنبال ریاضت و عرفان و شهود بود، اما پرسش اساسی برای بشر امروزی این‌ها نیست که مثلاً بگوییم قدرت خدا چطور بوده و و مثلا شق القمر به چه صورتی به وجود آمده است و ... . سؤال انسان امروزی به صورت مشخص این است که می‌گوید، اگر قرار است در آینده، یک از هم‌پاشیدگی به وجود آید و نوعی غروب و افول در زندگی ما رخ دهد و ما از بین برویم، پس ما دنبال چه چیزی می‌گردیم و به چه دلیل باید خودمان را خسته کنیم؟ چون ما نیز در آخر عمر مانند فواره آبی هستیم که اوجی گرفته اما در نهایت فرو می‌ریزد و وقتی آخر کارِ حیات، مرگ است پس چرا باید تلاش کنیم؟ اینجا چیزی به نام مفهومِ معنا پیدا می‌شود.

مهدوی بیان کرد: در باب معنادار کردن زندگی نکاتی وجود دارد و یک نکته این است که ما باید توجه کنیم که در این دنیا چه چیزی وجود دارد که به آن دل ببندیم؟ ما در زندگی به چیزهایی دل می‌بندیم و همان‌ها به زندگی ما معنا می‌دهند. «ویکتور فرانکل» در کتاب «انسان در جست‌وجوی معنا» حرفش این بود که در دستگاهی که یهودیان را می‌بردند و می‌کشتند فضا به گونه‌ای بود که من را نمی‌کشتند چون قوی بودم. پیامی که این جمله دارد این است که انگار زندگی، برخی اوقات بی‌معنا می‎شود که اگر یک‌وقت انسان حواسش نباشد و ضعیف شود، ممکن است بی‌رحمانه او را از پای در‌آورند، اما فرانکل می‌گوید، با این حال، مشقت من را از پای در می‌آورد و دست من نیز به دلیل سرما یخ می‌زد و می‌گفت اگر ضعیف می‌بودم، من را نیز می‌بردند در صف و مرگ در انتظارم می‌بود اما من دیدم که می‌خواهم هنوز زنده بمانم و بعد که فکر کردم که چه چیزی من را به زندگی علاقه‌مند کرده، متوجه شدم دلبستگی من است که گویی من به چیزی انس دارم. بنابراین یکی از راه‌های معنادار کردن زندگی این است که آن چیزی که دوست داریم، زندگی ما را معنادارا می‌کند. مثلاً شما همسرتان را دوست دارید و در همان حیطه و به اندازه قدرتی که این دوست داشتن دارد، به زندگی شما معنا می‌دهد، لذا نخستین مفهوم معنا پیدا شد و آن اینکه آن چیزی که به آن دل بسته‌اید، به شما معنا می‌دهد.

چه چیزی زندگی را باارزش می‌کند

مهدوی بیان کرد: دیگر معنایِ معنا، عبارت از ارزش است. یعنی می‌گوید چه چیزی در زندگی وجود دارد که آن زندگی را با ارزش می‌کند و می‌گویید که چه چیزی وجود دارد که ارزش نفس کشیدن دارد. البته ارزش فراتر از دوست داشتن است، یعنی ممکن است بگویید من بچه‌ام را دوست دارم، ولی اصل زندگی ارزشی ندارد و برای او زندگی می‌کنم، اما در قرآن که وارد شوید می‌بینید که مرتباً تشویق می‌کند که به زندگی از سر معنا نگاه کنیم.

این پژوهشگر حوزه دین تصریح کرد: یکی از این آیات این است که خداوند می‌فرماید: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ»، که این آیه می‌گوید جهان عبس نیست و شما نیز نمی‌توانید به آن صدمه‌ای وارد کنید. اینکه به ما می‌گوید در روی زمین سیر کنید، یعنی کسانی را ببینید که می‌خواستند برنامه عالم را به هم بزنند و با امیال گذران، سیاست خود را پیش ببرند، اما جهان شاخ آن‌ها را شکست. یک مفهوم این است که اینها باور نکردند که جهان، جهان پرمعنا و بابرنامه‌ای است، اما از این اصل یعنی عدم خلقت بر مبنای بیهودگی که می‌گذریم، خداوند یک نکته مهم را دارد که هم به ارزش زندگی و هم به غایت زندگی توجه داده است.

وی بیان کرد: قرآن از یک جهت می‌گوید این زندگی یک جایگاهی است که ارزش زیادی دارد، یعنی وقتی این طور زندگی کنید، احساس پوچی نخواهید کرد. در قرآن چند مثال زیبا وجود دارد و برخی معتقدند که این جهان مانند بهاری است که اگر مغرور شوید، بانگ خزان می‌رسد و آخرش را می‌بینید که درخت خشکی می‌شود و به همین دلیل، قرآن در همنوایی با کسانی که زندگی را بیهوده می‌شمارند، معتقد است که متاع دنیا، قلیل است و اینجاست که جهت‌گیری بزرگی انجام می‌شود و می‌گوید، اگر دل به متاع دنیا ببندید، ارزشی ندارد، مگر اینکه قدر لحظه‌ها را بدانیم. در اینجا نباید بگویید کیفیت عمر مهم نیست. کامو می‌گوید کمیت مهم است، دقیقا بر خلاف سخن امام علی(ع) که می‌گوید مسئله این نیست که چه میزان زندگی کرده‌ای، مسئله این است که چگونه زندگی کرده‌ای. در قرآن فرمود اگر بگویید فقط این جهان وجود دارد و همه دلبستگی‌های شما، متاع دنیا باشد، البته که حرام نیست، اما می‌گوید همه این نعمت‌ها، ضعیف هستند. اینجا می‌گوید باید زندگی و نگاه را بالاتر ببرید و مشکل هم در نگاه ماست و نه زندگی. قرآن می‌گوید اگر این دستگاه ذهنی را عوض کنید، در این عالم چیزهای دیگری می‌بینید و در آن صورت نمی‌گویی جهان پوچ است و آنجاست که دستگاه ذهنی خود را عوض می‌کنید.

راهکاری برای معنادار کردن زندگی

مهدوی در ادامه افزود: بنابراین اگر دستگاه ذهنی را تغییر دهید و باور کنید که دنیا، متاع قلیل است و دنبالش نروید، مشکل حل می‌شود، البته به شرط اینکه به دنبال خیر کثیر هم بروید و آن وقت است که دیگر ملول نمی‌شوید و ممکن نیست که احساس کسالت کنید. کسالت به خاطر این است که تمام توان شما معطوف جاذبه‌هایی شده که فرو می‌ریزند. خداوند نیز ابراهیم(ع) را الگو قرار داده که به زندگی معنا بدهیم. این پیامبر خدا گفت که این چیزهایی که شما می‌پرستید همگی آفل هستند و من سراغ حقیقتی می‌روم که قلیل نیست، بلکه خیر کثیر است. بنابراین قرآن راهکاری که برای معنادار کردن زندگی ارائه می‌کند این است که زندگی را حکمیانه پیش ببرید.

این پژوهشگر حوزه دین تصریح کرد: یک نفر مانند «نیچه» برای دوری از کسالت، هنر را مطرح می‌کند و شوپنهاور می‌گوید، وقتی دیدم که زندگی‌ام رنج‌آور می‌شود، فهمیدم که باید به سطح بالاتری فکر کنم و به جای خواستن‌های پی‌درپی، می‌فهمم و آن دانستن و فهمیدن و شعور، به من قوت می‌دهد تا زندگی کنم و می‌گوید که فهمیدن در وجود من است و عاشق شدن و لطافت، هستی من را در بر‌می‌گیرد و با آنها می‌توانم آن‌به‌آن نفس بکشم، اما حرف زیبای قرآن است که دستگاه زندگی را تغییر دهید. البته نه اینکه زندگی نکنید و خوش نباشید، اما دل را به جای دیگری بدهید و خیمه را در زمین قرص و محکم بنا کنید که در همین جهان، دلگرمی می‌دهد و روح برازنده شما کمک می‌کند تا از تنگناها عبور کنید. پس جایی که بحث از ارزش زندگی است، قرآن حکمت را مطرح می‌کند.

وی در ادامه افزود: قرآن همچنین غایت را نیز مطرح می‌کند و می‌گوید، در چاه نروید، بلکه تجربه‌های دیگری نیز وجود دارد که اگر انسان با خداوند پیوند عاطفی و قلبی پیدا کند تحولات بسیار زیادی به وجود می‌آید. اینکه آدم سر بر شانه خدا بگذارد و صدای خدا را بشنود و به خدا اعتماد و توکل کند و امید داشته باشد که راه را باز کند که اینها اگر پیدا شود، دیگر دستگاه زندگی انسان نیز عوض شده است که این نحوه نگاه قرآن، غیر از نگاه «کامو» و یا «ابوالعراء معری» است.

مهدوی بیان کرد: یک مسئله دیگر این است که ما قبول می‌کنیم که زندگی ارزش پیدا می‌کند و ... اما اکنون این سؤال به وجود می‌آید که هدف چیست؟ برخی از آیات وجود دارد که دلنشین هستند که از قابلیت‌های انسان پرده برمی‌دارند و می‌گویند، اگر دستگاه ذهنی تو عوض شود، می‌توانی خیر کثیر را انتخاب کنی. اما در مقابل کسانی که جهان را پر از فنا می‌دانند، پاسخ قرآن این است که پرده از واقعیت برمی‌دارد و سعی می‌کند ذهن ما عوض شود چراکه ذهن ماست که معنا را درک می‌کند. خدا می‌گوید که مشکل شما این است که فکر می‌کنید همه زندگی در این موطن است و در این دنیا خلاصه می‌شود اما این در حالی است که «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَى». این آیه هشدار می‌دهد که یک صحنه دیگر نیز وجود دارد و ما فکر می‌کنیم که مرگ اضمحلال است و مرگ به معنای فروپاشی حیات آدمی است، اما قرآن می‌گوید، مرگ فروپاشی است اما فروپاشی زندگی این جهانی است و ما شما را دریافت می‌کنیم و جهان دیگری به نام آخرت که بسیار برتر است در انتظار شماست.

این پژوهشگر حوزه دین: البته در دنیا نیز زندگی باید معنادار باشد که وقتی آن جهان آغوش را باز کرد، انسان بتواند خُرمی ببیند. چه اگر نبیند، آن جهان، جهان سرد و تنگ است و بنابراین این دنیا نیز برای قرآن مهم است. همچنین آیه‌ای داریم که می‌فرماید همچنین آیه «وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقي» را داریم که این آیه نیز می‌گوید آخرتی وجود دارد که هراس فنای کامل را از شما می‌گیرد و به شما جرات می‌دهد که زندگی کنید و زندگی جریان دارد. قرآن می‌گوید مُردنی در کار نیست. بنابراین قرآن می‌گوید الگو را اگر عوض کنید و دل به چیزهای غیرکسل کننده ببندید و از خیر قلیل به سمت خیر کثیر و حکمت حرکت کنید. همچنین از این نگاه که معتقد هستی همه چیز از بین می‌رود نیز ذهن را بشور که شما در فضای دیگری می‌رسید و باید در اینجا خوب زندگی کنید.

انتهای پیام

captcha