بازتولید واژه‌های نادرست در روایتگری از نواندیشی معاصر
کد خبر: 3816609
تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۵۳

بازتولید واژه‌های نادرست در روایتگری از نواندیشی معاصر

گروه اندیشه ــ در سخنرانی و متن کوتاهی که یک استاد دین در دانشگاه دوک آمریکا منتشر کرده، کلیدواژه‌هایی نادرست را در قالب تحلیل جریان‌های اصلاح دینی معاصر، بازتولید شده است.

بازتولید واژه‌های نادرست در روایتگری از نواندیشی معاصردر متنی که به تازگی از سوی محسن کدیور، استاد دانشگاه دوک آمریکا با عنوان «اصلاح دینی در اسلام شیعی؛ تجارب، عبرت‌ها و موازین» منتشر شده و حاصل یکی از سخنرانی‌های اوست، روند اصلاح دینی در ایران معاصر در پنج قالب صورت بندی شده است؛ وی می‌آورد: «اصلاح دینی درسده اخیر اسلام شیعی در ایران حداقل پنج سرمشق دارد، هر سرمشق طیفی را تشکیل می دهد از چند متفکر».

سرمشق اول اصلاح دین از طریق پالایش احادیث و آموزه‌های تشیع، تاکید بر تعالیم قرآن (اسدالله خرقانی، محمد حسن شریعت سنگلجی و محمد خالصی زاده) این افراد متهم به وهابیت بوده‌اند.

سرمشق دوم پاک دینی: اصلاح دین از طریق خرافه‌زدایی (احمد کسروی و علی اکبر حَکَمی زاده) معتقد بودند که اصل تشیع خرافه است و از اسلام نیز باید عبور کرد!

سرمشق سوم تلفیق اسلام با سوسیالیسم و برخی آموزه‌های مارکسیسم (محمد نخشب و علی شریعتی) پروتستانتیسم اسلامی و اسلام شیعی به مثابه ایدئولوژی مبارزه با ستم.

سرمشق چهارم اصلاح دین از طریق به دست گرفتن قدرت سیاسی (امام خمینی و شاگردانش) اسلام حکومتی و مصلحت نظام اوجب واجبات.

سرمشق پنجم اصلاح دین از طریق تقلیل دین به امر حداقلی مشترک بین ادیان الهی و پرکردن نیازهای معنوی با ذوقیات عرفانی (مجتهد شبستری و سروش). گذار از «الهیات تفسیری» به «الهیات تفهمی».

این نوع تقسیم‌بندی تقلیل‌نگرانه دارای عیوبی است که در ادامه به برخی از این موارد پرداخته می‌شود؛

تلقی ژورنالیستی از جریان بازگشت به قرآن

محسن کدیور همگام با برخی تلقی‌های ژورنالیستی (مانند آنچه در مجله‌های مروج لیبرالیسم و طرفدار اندیشه ایرانشهری مطرح می‌شود) جریان بازگشت به قرآن را که حرکتی فراگیر در میان دین‌پژوهان معاصر بود، به حرکتی محدود در طی دهه‌های 10 و 20 شمسی و شخصیت‌هایی همچون سنگلجی و خالصی‌زاده فرومی‌کاهد.

این در حالی است که «اصلاح دین از طریق پالایش احادیث و آموزه‌های تشیع و تأکید بر تعالیم قرآن» رویکردی قالب در تحول‌خواهان اجتماعی و حوزوی در دوران پهلوی دوم بود و شخصیت‌هایی همچون امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی، مرتضی مطهری، محمود طالقانی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، محمدتقی و علی شریعتی و ...، با گرایش‌های مبارزاتی و اجتماعی متفاوت، بخش مهمی از آثار خود را به تأکید بر تعالیم قرآن و زدودن انحرافات ضدتحول‌خواهانه از تشیع معطوف کردند.

شگفت این است که حتی جریان روشنفکری لیبرالِ پس از انقلاب نیز بر اصلاح دین از طریق پالایش احادیث و آموزه‌های تشیع و تمرکز بر تعالیم قرآن کریم تأکید کرده است و حتی با وجود بشری‌پنداری معارف دین، جایگاه ویژه‌ای برای آن قائل است.

تمایز ایدئولوژی از دین در دستگاه فکری شریعتی

سرمشق سوم کدیور نیز سخنی غیرعلمی و نادقیق است؛ تعبیر «تلفیق اسلام با سوسیالیسم و برخی آموزه‌های مارکسیسم توسط افرادی همچون محمد نخشب و علی شریعتی» تکرار ساده‌انگارانه سخن برخی منبری‌های کم‌اطلاع، ژورنالیست‌های دستِ راستی و شاه‌دوست‌های دهه 50 است که شریعتی را به تلفیق اسلام با سوسیالیسم و برخی آموزه‌های مارکسیسم متهم می‌کنند. امروز تنها با متن شریعتی مواجه هستیم و برای فهم منطقی و منصفانه از او، چاره‌ای جز رجوع بدون پیش‌فرض و پدیدارشناسانه به متن وی نداریم. علاقه‌مندان به سنجش صحت ادعای آقای کدیور، می‌توانند به سخنرانی ایدئولوژی از شریعتی مراجعه کنند که در قالب کتابچه‌ای مستقل نیز چاپ شده است.

تلفیق «ایسم» با اسلام که یک «دین» است، مستلزم آن است که تلفیق‌گر، «دین» را نیز یک مکتب بشری بداند یا اینکه «ایسم» را دین بداند در حالی که در هیچ جایی از آثار شریعتی  نمی‌توان مفهوم دین‌انگاریِ ایدئولوژی یا ایدئولوژی‌انگاریِ دین را یافت! دین در اندیشه شریعتی محتواست و ایدئولوژی صرفاً عینک؛ می‌توان با عینک به هر محتوایی نگریست، اما عینک با هیچ محتوایی جمع نمی‌شود! عینکِ ایدئولوژی از هر اندیشه، محتوا و دستگاه فکری، پرسش‌هایی را مطرح می‌کند و پاسخ‌ به آن پرسش‌ها، برنامه‌ای عمل‌گرایانه از آن دستگاه فکری به دست می‌دهد.

عبارتِ «مذهب ایدئولوژی» در کلام شریعتی، به توضیح خود او، یعنی مَذهَب و طریقتی از اسلام قابل قبول است که بر خلاف «سنتِ رایجِ تقدیس‌شده در جوامع اسلامی و اعمالِ موروثیِ فاقدِ خودآگاهی» بتواند به پرسش‌های ایدئولوژی پاسخ گوید؛ پرسش‌های چهارگانه عینک ایدئولوژی از هر دستگاه فکری این است: 1- جهان‌بینی‌ و فلسفه تاریخ تو چیست؟ به عبارت ساده‌تر، انسان در دنیای تو چه هدف و غایتی دارد و این مجموعه هستی به چه چیزی مشغول است؟ 2- انتقاد تو به وضع موجود کجاست؟ 3- آرمانشهر تو چگونه است؟ و 4- برای حرکت به سمت این آرمانشهر چه کرده‌ای؟

شریعتی صراحتاً ساحت ایدئولوژی را از ساحت دین، فلسفه، علم و هنر جدا دانسته است، زیرا اصلاً از جنس یکدیگر نیست، ایدئولوژی ابزار نگاه به محتوا، سنجش و ارزش‌گذاری آن است نه محتوا و معرفت یا شبه‌معرفت. شریعتی صراحتاً به خدا، وحی، نبوت، غیب، معاد، دعا و ... تصریح می‌کند، چگونه می‌تواند «ایسم» را با دین تلفیق کند؟ رجوع به کتاب‌های زمینه شناخت قرآن و روش برداشت از قرآن از شریعتی در تصحیح این باور کارگشاست.

تقلیل در تقلیل!

کدیور همچنین در بیان سرمشق پنجم روند اصلاح دینی می‌نویسد: «اصلاح دین از طریق تقلیل دین به امر حداقلیِ مشترک بین ادیان الهی و پر کردن نیازهای معنوی با ذوقیات عرفانی توسط مجتهد شبستری و سروش». او بعد از کاربرد کلیشه «تلفیق» برای شریعتی، از کلیدواژه نادرست یا دست کم نادقیق «تقلیل» برای شبستری و سروش استفاده می‌کند و دو پروژه فکری مفصل (و البته دارای نقاط ضعف فراوان) را تقلیل می‌دهد.

با وجودی که شبستری و سروش در سال‌های اخیر در دستگاه‌ فکری خود سیرِ نزولی پیش گرفته‌ و پریشان‌گویی کرده‌اند و متأسفانه با ورود نادرست به موضوع سازوکار وحی، گمراهی‌ها و سرگردانی‌های زیادی به وجود آورده‌اند، اما حداقل با رجوع به دو اثر مهم ایشان، با حقیقتی متمایز از مدعای کدیور مواجه می‌شویم؛ شبستری در «تأملاتی در قرائت انسانی از دین» اشاره می‌کند که در جستجوی کاستن از حجم تنومند فرهنگِ انباشته‌ و تقدیس‌شده در جوامع اسلامی است که به زعم او به نام دین به مردم تحمیل شده است. او از بن‌مایه دعوت پیامبر اسلام(ص) به عنوان دینِ حقی یاد می‌کند که دینِ زیسته و تقدیس‌شده مردم را کنار می‌زند و آنان را از اسارت می‌رهاند.

سروش نیز در «فربه‌تر از ایدئولوژی» به ریشه‌های لغوی و ماهیت دین می‌پردازد و آن را یک نظام باور مبتنی بر داوریِ خداوند معرفی می‌کند که بر امکانات زمان و مکان سوار می‌شود. از دیدگاه او اقتضای زمان در هر برهه، بر بایدها و نبایدهای فقهی تأثیر می‌گذارد و اساساً فقه هسته دین نیست بلکه عَرَض بر آن است. مسائلی از قبیل یادآوری علت اصلی بعثت انبیا و هدف پیامبر اسلام(ص)، اهتمام به پیراستن و پالایش گوهر اصلی دین از اضافات و تأکید بر استفاده دین از امکاناتِ زمان و مکان که اتفاقاً در کلام فقهای روشن‌ضمیر جهان تشیع به دفعات دیده می‌شود، لزوماً به معنای «تقلیل» نیست، بلکه نوعی بازشناسی دین و جانمایی صحیح آن در زندگی امروز بشر است، گرچه قرائت آنان از دین بی‌پیرایه و به دور از افراط و تفریط نیز نبوده است.

خلاصه سخن آنکه متن کوتاه محسن کدیور کلیدواژه‌هایی نادرست در قالب تحلیل جریان‌های اصلاح دینی معاصر بازتولید کرده است.

یادداشت از مجتبی اصغری

captcha