به گزارش ایکنا؛ نود و سومین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «نقد و نظر» ویژه بهار 98 به صاحبامتیازی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مدیرمسئولی حجتالاسلام محمدتقی سبحانینیا منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «امتداد جریان كلامی هشام بن حكم در بصره؛ جریانی نویافته در تاریخ تفكر امامیه نخستین»، «بررسی نقش جبرئیل در نزول لفظی وحی از منظر عرفان اسلامی»، «غزالی در كشاكش وحدت و تشخص»، «چگونگی پیوند اخلاق با دین در فلسفه استعلایی كانت»، «نقش هستیشناسی شهودی، ساختمندی و تمثیل در تخیل خلاق علمی»، «نقد و تحلیل نظریه ساختشكنی دریدا در فهم متون»، «بررسی انتقادی صورتبندی مادیانگارانه «بیكر» از زندگی پس از مرگ».
در چکیده مقاله «امتداد جریان كلامی هشام بن حكم در بصره؛ جریانی نویافته در تاریخ تفكر امامیه نخستین» میخوانیم: «این پژوهش در پی یافتن سرنخهایی از امتداد جریان كلامی هشام بن حكم در بصره است و با این پرسش اصلی دنبال میشود كه خط فكری هشام بن حكم چرا و چگونه در بصره تداوم پیدا كرد. به نظر میرسد پس از آنكه هشام بن حكم و شاگردانش در بغداد مورد تعقیب و آزار دستگاه خلافت عباسی قرار گرفتند، برخی از شاگردان هشام همچون علی بن اسماعیل میثمی و حكم بن هشام بن حكم به دلیل رونق داشتن گفتگوهای كلامی در شهر بصره و نیز دوری آن شهر از مركز خلافت عباسی، برای ادامه فعالیتهای كلامی خویش به آن سامان مهاجرت كردند. آنها در راستای پیگیری اندیشههای كلامی خود، بیشتر با گروه فكری معتزله درگیری علمی داشتهاند و از سوی دیگر مخالفت برخی از امامیان بصره با آنان نیز در خور توجه است. با توجه به مخالفتهای برونمذهبی و درونمذهبی، این جریان پس از حضور كوتاهمدت و فعالیتهای تاثیرگذارش در بصره به محاق رفت. البته هرچند تاكنون تصور روشنی از حضور این جریان در بصره وجود نداشته است، اما در این پژوهش به این نتیجه رسیدیم كه خط كلامی پیرو هشام در اواخر سده دوم و نیمه سده سوم هجری در بصره فعال بودهاند.»
نقش جبرئیل در نزول لفظی وحی
در طلیعه مقاله «بررسی نقش جبرئیل در نزول لفظی وحی از منظر عرفان اسلامی» آمده است: «این مقاله پس از آنكه به اجمال دیدگاههای مطرح در حقیقت نزول وحی را بیان میكند، بر اساس اندیشههای عرفانی در تحلیل و بیان مراتب هستی و تجلی حق در این مراتب، بیان میكند كه قرآن كریم نیز ضرورتا منفصل از مراتب پیشین هستی نیست و در هر مرتبهای متناسب با آن مرتبه، حضور دارد؛ از این رو از مرتبه «عنداللهی» و «امالكتابی» تا مرتبه مادی، متناسب با هر مرتبهای، به صورت اجمال یا تفصیل حضور دارد. به طبع اولین حضور تفصیلی قرآن به صورت لفظی بر اساس مراتب هستی، در عالم مثال خواهد بود؛ عالمی كه عوارض ماده را دارد، بدون آنكه اصل ماده را داشته باشد. این مقاله بر اساس وحی رسالی و جایگاه جبرئیل در این وحی، معتقد است چون صورتهای عالم مثال نزد فرشته وحی حاضر است و او فرشتهای است كه «تنزیل قرآن» به او نسبت داده شده است، این نسبت، نسبتی حقیقی است و از حضور فعال وی در این تنزیل حكایت دارد و آن صورت بخشی الفاظ قرآن در مرتبه خیال منفصل و خیال متصل و تنزیل آن در قلب نبی است.»
غزالی در كشاكش وحدت و تشخص
در آغاز مقاله «غزالی در كشاكش وحدت و تشخص» اثر حسین وفاپور چنین میخوانیم: «در برداشت از مفهوم خدا میان متفكران مسلمان با طیف گستردهای از «نگاه شخصوار» در میان اشعریون تا «اندیشه وحدت وجودی» در میان فیلسوفان و عارفان مواجه هستیم. غزالی در دو دوره مختلف فكریاش، دو اندیشه كاملا متفاوت از مفهوم خداوند ارائه داده است. در واقع ما در اندیشه غزالی شاهد یك كشاكش درونی میان دو طیف تفكر یعنی تشخص وجود و وحدتگرایی هستیم. غزالی از یك سو به عنوان متفكری راستكیش در سنت كلامی اشعری، مفهومی از خداوند و صفات او مطابق با كلام اشعری ارائه میدهد، ولی همو پس از تطور فكری و تجدیدنظر در برخی اندیشههایش، از نگاه صرف كلامی و اشعری به نگاه وحدت وجودی عارفان متمایل شده است. وی با تحلیلی افلاطونی، مفهومی وحدت وجودی از خداوند ارائه میدهد. این تغییر نگاه افزون بر آنكه بر نگاههای عارفان و فیلسوفان بعدی اثر گذارده است، نشان میدهد كه هر چه نگاه یك متكلم یا فیلسوف متاله به ذوق عرفانی نزدیكتر شود، از درك شخصوار از خدا فاصله گرفته و به برداشت وحدت وجودی از مفهوم خدا نزدیكتر خواهد شد و این تغییر در دیگر اندیشههای متفكر نیز اثر خواهد داشت.»
پیوند اخلاق با دین در فلسفه استعلایی كانت
در چکیده مقاله «چگونگی پیوند اخلاق با دین در فلسفه استعلایی كانت» میخوانیم: «كانت در زمره فیلسوفانی است كه به دلیل موضعگیری ویژهاش در رابطه اخلاق و دین جایگاه ممتازی یافته است. این موضع كانت كه اخلاق، مستقل از دین میتواند تكالیف اخلاقی را شناسایی كند و همین اخلاق خودبنیاد لزوما به دین رهنمون میشود، سبب گردیده است متهم به تناقضگویی شود و حكم به وجود تعارض میان الهیات و اخلاق در فلسفه وی داده شود. نگارنده در نوشتار حاضر ضمن گزارش، شرح و تبیین چگونگی پیوند اخلاق و دین در چارچوب فلسفه استعلایی، كوشیده است نشان دهد كه چنانچه موضع كانت در این زمینه در چارچوب نظام فلسفی ویژه وی و با در نظر گرفتن برخی ملاحظههای دیگر تحلیل و ارزیابی شود، رویكرد به ظاهر دوگانه كانت در قبال رابطه اخلاق و دین به موضعی واحد و سازگار مبدل میگردد؛ به بیان دیگر، وی با دادن معنای جدید به دین و قائل شدن به منشا واحدی برای اخلاق و دین میكوشد دغدغههای دینی، اخلاقی و معرفتشناسی خود را در یك نظام فلسفی جمع كند.»
انتهای پیام