به گزارش ایکنا از چهارمحالوبختیاری، دانشجوی شهید علیجان سعیدی در سال 1346 در روستای ابواسحاق بخش فلارد، شهرستان لردگان در خانوادهای کشاورز و مذهبی دیده به جهان گشود و بعد از طی تحصیلات در لردگان و سمیرم، برای ادامه تحصیل به تربیت معلم شهید رجایی اصفهان راه یافت.
با آغاز جنگ، باوجود ناتوانی جسمی و با اصرار زیاد، خود را به پادگان آموزشی نجفآباد رساند و دوره آموزشی نظامی را در آنجا به پایان برد.
پس از آن عازم جبهه کردستان شد و دفعات بعدی، شهید به جبهههای جنوب اعزام شد و در عملیات والفجر 8 به عنوان آرپی جی زن شرکت داشت.
وصیتنامه دانشجوی شهید علیجان سعیدی
«ان تنصر الله ینصرکم ویثبت اقدامکم: اگر یاری کنید خدا را، یاری میکند شما را»
من لایق آن نیستم که در برابر امت شهید پرو ایران صحبت کنم ولی این را یک وظیفه شرعی و الهی میدانم و احساس مسولیت میکنم که به شما عزیزان بگویم شما ادامه دهنده خون شهیدان گلکون کفن انقلاب اسلامی هستید.
ما هدفمان این نیست که خاکی تصرف کنیم یا به کشوری حمله بکنیم آنها خودشان جنگ را شروع کردند و به قول خام خودشان سه روزه تهران را فتح خواهند کرد ولی با رشادتهایی که عزیزان و رزمندگان ما از خودشان نشان دادند چنان ضربهای مهلک بر دهان امپریالیسم و نوکر سرسپرده صدام خیانتکار که هدف اصلیش ریشه کن کردن اسلام عزیز بود، زدند.
یاری خدا و امام عصر(عج) که هرچه داریم از اوست و دعاها و نماز شبهای رزمندگان عزیز است که ما را به پیروزیهای خطیر میرساند و علت احیاناٌ شکست در جنگ همان سهلانگاری مردم و یا رزمندگان است.
ای عزیزان من کوچکتر از آنم که پیامی برای شما داشته باشم. ولی وظیفه خود میدانم که بگویم هرچه میتوانید رزمندگان اسلام و امام عزیز را دعا کنید. همین امام عزیز بود که در سالهای 41،42 و 43، از جنایات شاه آگاه بود آنوقت ما در خواب غفلت بودیم.
حسین جان در این ایران ما هم، وارثان شما نیز راه تو را ادامه دادند و میدهند و خیلی شهید شدهاند از خدایت بخواه که یک نظر لطفی به این ملت مظلوم بکند. آقا جان این عزیزان خیلی آرزوی دیدن حرم شما را میکنند به آنها اجازه ورود بده این مزدوران و این سدهای راه اسلام را از خداوند یکتا بخواهید که نابود بکند.
پدرجان و مادرجان از شما میخواهم که گریه برای من نکنید. به خاطر اینکه شهید گریه دوست ندارد اگر هم گریه میکنید به خاطر این گریه کنید که چرا این شخص رفت و زیادتر نماند تا به اسلام عزیز خدمت بکند هدف شما همین باشد و گرنه گناه کردهاید.
از خداوند یکتا آرزو دارم که تا عده زیادی از مزدوران از خدا بیخبر را نکشتم کشته نشوم بخاطر اینکه کشته شدن بدون کشتن کافر ارزش ندارد و شما پدر و مادر عزیز این امام عزیز و رزمندگان را فراموش نکنید و همیشه به یاد آنها باشید و با کمکهای خویش مشت محکمی بردهان یاوهگویان جنایتکار منطقه بزنید.
قبر مرا در هر جایی که خودتان صلاح میدانید قراربدهید و به شما برادران ابواسحاقی، که من کوچکتر از آنم برای شما پیامی داشته باشم اما چون وظیفه من است اعلام میکنم که جبههها و مسجدها را تا موقعی که جنگ هست خالی نکنید، بقول امام عزیزمان که فرمودند «مسجد سنگر است سنگرها را حفظ کنید».
اجتماع کنید و به سخنان منافقین ضد خلق که خودشان را به اصطلاح مجاهدین خلق جا زده بودند که در حقیقت ضد خلق و ضد اسلام و قرآن بودند گوش ندهید برادران عزیز خیلی مواظب باشید که دشمنان اسلام در داخل ضربه خود را میزنند همینها بودند که حضرت علی(ع) سرور آزادگان مولای متقیان را در سنگر نماز شهید کردند و همان خوارج بودند که حضرت علی (ع) را کافرشمردند و آخر مولای ما علی به دست همین جاهلان شهید شد.
درضمن پدر و مادر عزیز برای من پیراهن سیاه نپوشید.
انتهای پیام