یکی از ابزارهایی که به ترویج بهتر آموزههای قرآنی کمک میکند، بهرهگیری از هنر است. هنر تلاوت قرآن که باید آن را هنری مقدس دانست، همواره توانسته بسیاری از مردم را به قرآن علاقهمند کند. بهرهگیری از مؤلفههایی نظیر صوت و مقامات موسیقی عربی سبب شده تا آیات قرآن که به خودی خود دارای اعجاز و جاذبه هستند، بهنحو جذابتری به گوش مخاطب برسد.
به دلیل اهمیت هنر تلاوت قرآن، امروزه در کشورهایی نظیر ایران یا مصر که این هنر در آنها از جایگاه ویژهای برخوردار است مسئله اعزام قاریان به دیگر کشورها به ویژه در ماه رمضان موضوعیت پیدا کرده است.
در حالی به تلاوت قرآن در سطوح بینالمللی پرداخته میشود که به نظر میرسد در این زمینه پرسشها یا شاید ابهاماتی وجود داشته باشد؛ از جمله اینکه، قاری بینالمللی کیست و اقدامات بینالمللی مستلزم چه پیشنیازهایی است؟ برای نمونه اهمیت فراگیری زبانهای انگلیسی یا عربی و توجه به مسائل فرهنگی کشورهای مقصد چقدر اهمیت دارند و آیا در ایران به این مسائل توجه شده است؟
به منظور بررسی ابعاد و ظرفیتهای بینالمللی تلاوت قرآن، پاسخ پرسشهای فرارو و دیگر سؤالات را از مرتضی صابری، قاری قرآن، فارغالتحصیل دکترای مدیریت سیستمهای اطلاعاتی و عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی سیدنی جویا شدیم که بخش نخست این گفتوگوی تفصیلی را میخوانید؛
ایکنا- برای ورود به بحث به اختصار از فعالیتهای قرآنی خود بگویید.
فعالیتهای قرآنیام را در زادگاهم شهر تفرش آغاز کردم و از دوران کودکی در جلسات قرآن و برخی مسابقات قرآن حضور داشتم. رتبه دوم مسابقات تلاوت قرآن مسلمانان اروپا که در شهر هامبورگ آلمان برگزار شد، کسب کردم و از آن پس در جلسات و فضاهای دانشگاهی کشورهای مختلف به فعالیت قرآنی پرداختم.
ایکنا- یعنی افزون بر استرالیا شما در کشورهای دیگر هم فعالیت قرآنی داشتهاید؟
بله، همزمان با سفرهای تحقیقاتی حول رشته تحصیلیام به کشورهای اروپایی، در جلسات و محافل قرآنی نیز تلاوت داشتم.
ایکنا- به سراغ اصل موضوع این گفتوگو برویم و با تعریف آغاز کنیم. هنگامی که از ظرفیتهای بینالمللی در زمینه هنر تلاوت قرآن سخن میگوییم دقیقاً به دنبال چه چیزی هستیم؟
پیش از اینکه به این پرسش پاسخ دهم باید بگویم: من در جایگاه کسی هستم که تجربیات شخصیاش را ارائه میکند، چراکه پاسخدهی به این قبیل پرسشها بر عهده متخصصان علوم اجتماعی یا کسانی است که به مهندسی فرهنگی میپردازند. من در اینجا به عنوان کسی صحبت میکنم که وارد فضای بینالملل شدهام و در آنجا با مسائل و نیازسنجیهای مختلفی روبهرو بودهام. برای نمونه از من درخواست کردهاند که برای بچههایی که زبانشان با من متفاوت است به تدریس قرآن بپردازم.
بر اساس همین تجربههای شخصی است که پرداختن به مسئله ورود به فضای بینالملل برای من اهمیت پیدا کرد و درصدد برآمدم تا ببینم چه چیزهایی سبب میشود تا وقتی وارد این فضا میشویم به خوبی آن را نشناسیم. پرسش دیگری که میتوان مطرح کرد اینکه آیا همه قاریان با این فضا آشنا هستند یا نه که احتمالاً پاسخ منفی است.
ایکنا- پاسخ شما به این پرسشها مخصوصاً پرسشی که ناظر به ناشناخته بودن فضای بینالملل است چیست؟
ریشه پاسخ به تعریف برمیگردد. به بیان دیگر تعریف ما از فضای بینالملل جامع و کامل نیست. در ایران وقتی از عبارت قاری بینالمللی استفاده میشود، منظور کسی است که توانسته در مسابقات بینالمللی نظیر مسابقات مالزی یا ایران رتبه کسب کند. اما پرسش اساسی این است که آیا چنین فردی در یک نگاه جامع و کلان میتواند قاری بینالمللی باشد؟ پاسخ منفی است؛ چون صرفاً توانسته در یک مسابقه بینالمللی به موفقیت برسد، اما از مؤلفههای دیگر نظیر آشنایی با زبان خارجی بیبهره است.
در کشور مالزی مصطفی اسماعیل قاری مورد توجهی است و او را دوست دارند، اما آیا در کشورهای آفریقایی هم همینطور است؟ بنابر این همه اینها باید در گزارش فرد اعزامی گفته شود. البته متاسفانه در این داستانها مافیا نیز مشاهده میشود. پرسش من این است که چه کسی باید این مسئله را مدیریت و حل کند؟
لازمه تدریس در یک کشور خارجی آشنایی با زبان انگلیسی است. حال در تلاوت قرآن هم همین است و اگر کسی بخواهد در ابعاد بینالمللی به تلاوت بپردازد، چارهای ندارد جز اینکه با زبانهایی نظیر انگلیسی یا عربی آشنا شود. البته ممکن است هدف یک قاری تلاوت در سطوح داخلی باشد اما روی سخنم با کسانی است که علاقه دارند به فضای بینالملل ورود کنند؛ فضایی که حتی میتوان به آن با دید تجاری هم نگریست.
بر این اساس نخستین مسئله به تعریف برمیگردد و تعریف ما از فضای بینالمللی جامعیت ندارد. معمولاً قاریان ایرانی که به کشورهای دیگر اعزام میشوند، چون در مسابقات بینالمللی رتبه آوردهاند چنین عنوانی را یدک میکشند، اما نمیتوانند با مخاطب خارجی صحبتی داشته باشند، بلکه صرفاً به تلاوت میپردازند و به ایران بازمیگردند. عدم وجود تعریف جامع سبب میشود که در برنامهریزی هم مشکلاتی به وجود آید.
ایکنا- پس میتوان گفت ما با یک تعریف رهزن مواجه هستیم و در توهم اقدامات بینالمللی به سر میبریم.
بله، در سالهای اخیر سعی شده که این اشتباه اصلاح شود. برای نمونه انتقادهایی که به مسابقات وارد شده نشان میدهد که وضع موجود چندان مورد تأیید نیست. از طرفی تعداد قاریان بینالمللی ایران بیش از کشش جامعه است و همین امر موجب شده تا قاریان بفهمند که مسابقات کاربرد چندانی ندارد.
ایکنا- آیا از همین قاریان موجود برای محافل مردمی دعوت میشود؟ منظورم این است که آیا با وجود حضور قاریان پرشمار قرآن، آیا محافلی داریم که کاملاً مردمی باشند؟
به نظر میرسد مثلاً از صد محفل چند مورد مردمی باشند و در ایران بیشتر محافل از سوی ارگانهای دولتی و ... تشکیل میشوند. نتیجه چنین وضعیتی این میشود که قاریان قرآن حتی با فضای فرهنگی شهرهای مختلف ایران هم آشنا نمیشوند و بر همین اساس هرگز با فضای بینالمللی هم آشنا نخواهند شد.
برای نمونه ممکن است مردم یک شهر از جنس صدای زیر استقبال کنند، اما محافلی که به صورت ارگانی برگزار میشوند این امکان را از قاری میگیرد تا با فضای فرهنگی این شهرها آشنا شوند. افزون بر اینها، برگزاری محافل قرآنی به این صورت سبب میشود که مردم هم با قاری ارتباط نگیرند.
ایکنا- تا اینجا مشخص شد که تعریف ما از فضای بینالملل و اقدامات در این عرصه جامعیت ندارد. حال بفرمایید تعریف درست چه تعریفی است.
یکی از مهمترین مسائل توجه به مخاطبشناسی است. برای نمونه اگر قرار است در یک محفل قرآنی تلاوت شود یا اینکه قاری به تدریس بپردازد، باید طیف سنی حاضران مورد توجه قرار گیرد. مسئله آموزش نیز خود امری است که مستلزم توجه به برخی مؤلفههای خاص است. من معتقدم که در ایران برای فعالیتهای بینالمللی، هم فرصتهای زیادی وجود دارد و هم ایران مورد توجه دیگر کشورها است.
پس از مخاطبشناسی، دومین مؤلفهای که سبب میشود فعالیتهای بینالمللی به ثمر بنشیند آشنایی با فرهنگ کشورهای مختلف است، یعنی قاریانی که به کشورهای مختلف اعزام میشوند باید با فرهنگ آنجا آشنا باشند.
ایکنا- آیا میتوانید برای نمونه به فرهنگ حاکم بر یکی از کشورها اشاره کنید تا بحث شفافتر شود؟
بله، برای نمونه میتوانم از کشور عراق یاد کنم. در عراق فضاهای آوایی ایران که مثلاً در خوانش دعای کمیل به کار میرود مورد استقبال قرار میگیرد و آنها نحوه خواندن دعای کمیل ایرانیها را دوست دارند. دلیلش این است که نوع خواندن این دعا در ایران با لطافت و معنویت خاصی همراه است. بر این اساس، اگر قرار است در این کشور به تلاوت قرآن بپردازیم باید با این روحیه مردم عراق آشنا باشیم. دلیلی ندارد که ما همیشه به سبک مصریها به تلاوت قرآن بپردازیم، بلکه نوع تلاوت باید بر اساس جامعه هدف تعیین شود.
آقای قاسم مقدمی یک قطعه معروف به تقلید از آقای حیدر البیاتی دارند که در فضای مجازی هم منتشر شده است. حیدر البیاتی مداح معروف عراقیها است و تقلید آقای مقدمی از او سبب شده تا این قطعه بیش از سی هزار بازدید داشته باشد. این یعنی جامعه هدف خود را شناخته است.
ایکنا- پس میتوانیم بگوییم که در این زمینه با یک نسبیگرایی مواجه هستیم و نمیتوانیم یک خطکش به دست بگیریم و بگوییم تلاوت قرآن فقط به یک روش ممکن است.
بله، در پیش گرفتن چنین رویهای صحیح نیست. اگر گفته میشود گوش کردن به تلاوتهای محمد رفعت سبب میشود که قاری پیشرفت کند، کاملاً صحیح است، اما مسئله مهم اینکه باید ذائقه مخاطب را هم شناخت. گاهی اوقات هم ذائقه مخاطب در سطح پایینی قرار دارد و این هنرمند است که باید با هنر خود به ارتقای ذائقه مخاطبش بپردازد. طیف بسیار گستردهای از مسلمانان به فضای تلاوت مصری علاقهای ندارند، بلکه علاقهمندی آنها به سبک ترتیل است.
همکار هندی من در استرالیا در ماشینش فقط ترتیل گوش میکند. یکبار برای فرصت مطالعاتی به آلمان رفته بودم. از یک مصری که او هم برای فرصت مطالعاتی آمده بود پرسیدم آیا مصطفی اسماعیل را میشناسید؟ گفت نه. گفتم از میان قاریان مصری چه کسی را میشناسید؟ گفت: حُصری. این در حالی است که مصطفی اسماعیل در ایران یک قاری کاملاً شناختهشده است.
بنابراین برای یادگیری تلاوت چارهای جز این نیست که با تلاوت قاریان مصری کار را آغاز کنید، اما اگر قرار است وارد فضای بینالمللی بشوید، باید ذائقه مخاطب و فرهنگ حاکم بر کشور مقصد را بشناسید. در کشور استرالیا به دلیل اینکه مدارس شبیه ایران نیست و به جای فضای تکگویی یا منولوگ فضای دیالوگ یا گفتوگو بر مدارس آنها حاکم است، یک قاری نمیتواند چندین دقیقه به صورت یکسویه به تلاوت قرآن بپردازد، چراکه در این صورت حوصله مخاطب سر خواهد رفت.
به صورت کلی در فضای ایران روش حل مسئله مهم است و در فضای آکادمیک هم هنگامی میتوانید امتیاز علمی بگیرید که مسئله شما مشخص باشد در غیر این صورت متهم به رزومهسازی میشوید. اما در فضای کشوری مانند استرالیا شرایط متفاوت است. بر این اساس جامعه هدف در هر یک از این کشورها متفاوت است.
در ایران بیشتر محافل از سوی ارگانهای دولتی تشکیل میشوند. نتیجه چنین وضعیتی این است که قاریان قرآن حتی با فضای فرهنگی شهرهای مختلف ایران هم آشنا نمیشوند و بر همین اساس هرگز با فضای بینالمللی هم آشنا نخواهند شد. برای نمونه ممکن است مردم یک شهر از جنس صدای زیر استقبال کنند، اما محافلی که به صورت ارگانی برگزار میشوند این امکان را از قاری میگیرد تا با فضای فرهنگی این شهرها آشنا شوند
ایکنا- سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی چقدر به این مسائل ورود داشته است؟
ما در اینجا در مقام نقادی نیستیم، بلکه طرح مسئله میکنیم و تا زمانی که یک برنامه جامع از سوی متولی کار وجود نداشته باشد، موفقیتی هم نیست. قاریان اعزامی، عمدتاً توانایی ارتباط گرفتن با مخاطب خود را ندارند و صرفاً به تلاوت میپردازند. یکبار در اینستاگرام قاریای را پیدا کردم که میگفت در سفرم به آفریقا، روحانی مسجد چهل دقیقه سخنرانی کرد و من صرفاً پنج دقیقه تلاوت کردم.
یکی دیگر از مسائل نیز عبارت از عدم تمایل افراد برای انتقال تجربیات سفرهای تبلیغی است. در کشورهایی نظیر پاکستان، برای تلاوت قرآن پول خوبی خرج میشود و چون از حیث مسائل مادی، تدریس در این کشور آورده خوبی دارد، این افراد هرگز به اشتراک تجربیات خود نمیپردازند. یک زمانی در دانشگاه تهران این قانون را مصوب کردند که اگر استادی برای فرصت مطالعاتی یا شرکت در یک کنفرانس به خارج از کشور میرود، باید پس از بازگشت به انتقال تجربیات بپردازد، والا حمایتی از او صورت نمیگیرید. پرسش این است که چرا نباید چنین رویهای در فضای تلاوت قرآن وجود داشته باشد؟ اگر فلان قاری ما به کشور تانزانیا سفر میکند، چرا پس از بازگشت نمیگوید که مردم آن کشور به چه نوع صوتی علاقه دارند؟
در کشور مالزی مصطفی اسماعیل قاری مورد توجهی است و او را دوست دارند، اما آیا در کشورهای آفریقایی هم همینطور است؟ در کشورهای آفریقایی ترکیبی از قرائت ترتیل و تحقیق اجرا میشود که همه در یک استادیوم جمع میشوند، یک نفر میخواند و دیگران هم گوش میکنند. بنابر این همه اینها باید در گزارش فرد اعزامی گفته شود. البته متاسفانه در این داستانها مافیا نیز مشاهده میشود. پرسش من این است که چه کسی باید این مسئله را مدیریت و حل کند؟
ادامه دارد ...
گفتگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام