به گزارش
ایکنا؛ حشمتالله قنبری، از پژوهشگران برجسته حوزه دین، شب گذشته، 27 دیماه، در برنامه تلویزیونی «هدی» که از شبکه قرآن و معارف اسلامی پخش شد، به شرح فقراتی از نامه 53 نهجالبلاغه که به عهدنامه مالک اشتر معروف است، پرداخت و بیان کرد: امام(ع) در بخشی از این نامه، به مالک دستور میدهند که با دشمن مردم بجنگد. در حقیقت جهاد با دشمن مردم اعم از قتال است.
وی تصریح کرد: اعزام مالک اشتر نخعی و اعطای این ماموریت و تبیین اهداف به او از ناحیه امیرالمومنین(ع)، با اشراف به همه حقایقی بود که در اطراف قلمرو مصر وجود داشت. مصر مورد طمع بنیامیه بود و محمد ابن ابیبکر نیز، هم در پیدایی این منشور جاویدان و هم در اعزام مالک دخالت مستقیم داشت. درگیری و برخورد فیزیکی و قتال با بنیامیه، قابل پیشبینی بود، اما وجود مبارک امام علی(ع) در اینجا مالک را به مجاهده و عمل جهادی در مورد مواضعی میکند که به منزله دشمنی با مردم است.
قنبری در ادامه افزود: یکی از نکات مهم این است که در اینجا، مراد از جهاد، جهاد با دشمنان اسلام و حکومت نیست، بلکه جهاد با دشمنان مردم است. گاهی اوقات ریشه دشمنی با مردم، در سادهاندیشی خارج از قاعده خود مردم است و اینجا باید مالک، یک نظام فرهنگی، مدون، جهتدار، خلاق و با نشاط را بر جامعه حاکم کند که مردم با اعتماد به مبنایی بودن آن نظام تعلیم و تربیت و تبلیغ، بتوانند حفرههای وجودی خود را پُر کنند.
وی تصریح کرد: بنابراین، جهاد در اینجا از جنس نرم است. یعنی باید سازمان تبلیغاتی درست شود که با راهبرد دقیق و مناسب و مهم بتواند در تولید معرفت و در تبیین مبانی و جلب اعتماد مردم، اثربخش باشد.
قنبری در ادامه افزود: از جمله دلایل بروز مشکل نیز این است که گاهی اوقات از تواناییهای درون جامعه غفلت میشود. وقتی که به تواناییهای درون جامعه توجه نشود، به طور طبیعی اعتماد به نفس مسئولان کم میشود و صنعتگران و صاحبان حِرف، وقتی میبینند که صاحب منصبان آنها به دنبال واردات هستند و میگویند که باید از تخم مرغ تا جان آدمیزاد را از بیرون وارد کنند، علت و انگیزه و شوقی برای تولید نخواهند یافت.
وی تصریح کرد: برخیها اهتمام به تولید داخلی و خودکفایی را بیمعنا میدانند، اما اگر خودکفاییهای خود را بررسی کنند و نسبت این خودکفایی را با مشاغل و امکاناتی که دارند تبیین کنند، کاملاً میفهمند که تولید داخلی به چه معنا است. در حقیقت دشمن اصلی این است که مسئولان، اعتماد به نفس نداشته باشند و توانمند بودن اقتدار ملی را باور نکنند و این باور، خطر جدی است و اثر وضعیاش از موشک نیز بیشتر است.
قنبری در ادامه بیان کرد: گاهی اوقات نیز بهکارگماری افراد ناشایست و ناصالح موجب به وجود آمدن مشکل برای مردم میشود. حتی متدینین سادهاندیش و ناتوانی که بازیچه دست بازیگران قرار میگیرند که در زمان مسئولیتپذیری غایب هستند، اما در زمان گشایش، بهرهبرداری میکنند از این دایره خارج نیستند و اسباب دگرگونی نعمت را فراهم میکنند. هیچ دشمنی برای اقتصاد و دشمنی با مردم و بههم زدن آرامش روانی و زندگی مردم، به اندازه مدیر ناشایست و کارگذار نالایق، وجود ندارد.
وی تصریح کرد: اینها اگر بر مصدر امور مردم قرار گیرند، شرایطی را ایجاد میکنند که حتی دشمن در پیدایی آن، توفیق پیدا نمیکند. لذا حضرت(ع) به مالک و همه کسانی که در شرایط مالک قرار میگیرند، دستور میدهد که اینچنین رفتار کنند و میگوید که با روحیه جهادی و مدیریت جهادی، موانع و معایبی که باورهای مردم را دچار از بین بردن میکند، از پیش روی آنها بردار و بعد هم، خودِ مسئله شناسایی مواضع جاری، به عهده مالک قرار میگیرد. یعنی عامل حکومتی باید قدرت تشخیص بالایی داشته باشد و اگر فاقد قدرت تشخیص باشد، خود او یکی از اصلیترین عوامل دشمنی با مردم خواهد بود.
قنبری در ادامه بیان کرد: یکی از اصلیترین دشمنان اسلام و دشمن اسلامی ماندن مردم، فقر اقتصادی است. به این معنا که مردم در بحران قرار گیرند و در تأمین معاش خود مشکل داشته باشند. نظام اسلامی نسبت به این مسئله تکلیف دارد و مردم مصر، به این بلاها مانند فقر اقتصادی مبتلا بودند و بعد میبینید که خود امام علی(ع) در رابطه با خاندان و فرزندان خود، این اهتمام را دارد که سید رضی از قول امام علی(ع) نقل میکند که ایشان به محمد بن حنفیه یک روایت مهم و تکاندهندهای را فرمودند که «يَا بُنَيَّ، إِنِّي أَخَافُ عَلَيْکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنْهُ» یعنی این فرزندم، نگران تو هستم که گرفتار فقر شوی و از آن به خدا پناه ببر. حنفیه در دامن تربیت امام علی(ع) رشد کرده است و خیلی از حرفهایی که در اطراف او گفته میشود، نوعا درست نیست و یکی از شخصیتهای استثنایی است که باید مورد مطالعه قرار بگیرد.
وی بیان کرد: بنابراین امام علی(ع) در نظام خانواه خود، به افرادی که ارتباط نسبی با ایشان دارند میگویند که پسرم، نگران تو هستم از اینکه گرفتار فقر شوی و لذا فقر ارزش نیست، بلکه عیب جامعه است و تحمل و تحمیل فقر به جامعه از ناحیه مدیران، خلاف حکمت و مصلحت است. میگویند از فقر به خدا پناه ببر، چراکه مردمی که گرفتار فقر هستند، حتی اگر محمد بن حنفیه باشند، نمیتوانند هم فقیر باشند و هم متقی و مالک و همه مسئولان نباید از مردم فقیر توقع داشته باشند که فقیر باشند و متقی نیز بمانند. این توقع بیجا است و وظیفه نظام اسلامی برطرف کردن این مانع است. لذا، اسلام اجازه انتشار فقر در جامعه را نمیدهد، چون اگر فقر آید، اولین اثری که در جامعه میگذارد، این است که در دین انسانها نقصان ایجاد میکند و جامعه دینی با فقر همراه نمیشود. همچنین عقل و اندیشه نیز مشوش میشود و مردم را نسبت به آن بدبین میکند.
قنبری در ادامه افزود: اینها واقعیتهای حیات هستند. باید به اقتصاد مردم رسید، چون اگر ققر بر کیان جامعه سایه افکن شود، نه تنها دین مردم زایل میشود، بلکه جامعه دچار بهت و حیرت شده، درستی و نادرستی راهها گم میشود و مردم در پیمودن مسیر دچار اشکال خواهند شد. آنهایی که فقر را تحمل میکنند و متدین میمانند، اینها به نوعی در زمره اولیای مقرب خدا هستند و کسی حق ندارد که این توقع را از جامعه داشته باشد که شما باید تحمل کنید. بله، یک وقت است که شرایط ریاضت و سختی حاکم است و باید همه سطوح جامعه در سختی باشند که اینجا تقوا کمک میکند و شرافت انسانی مقوم این موضوع است.
این پژوهشگر دینی تصریح کرد: اما زمانی در دین نقصان ایجاد میشود، که مردم ببینند، عدهای از خواص به دلیل فراوانیِ برخورداری از نعمتها، در حال منفجر شدن هستند ولی مردم برای تامین معاش زندگی خود خجالتزده هستند و روی رفتن به خانه را ندارند. لذا به علتی که پدر مکلف است معیشت اهل خانه را تامین کند، همین سِمت برای حکومت نیز وجود دارد و حکومت نمیتواند بی توجه باشد، بلکه باید موانع دشمنی را بردارد. یکی از دشمنیهایی که برای مردم وجود دارد و دشمنی مشترک بین مردم و مدیریت است نیز عبارت از سوء رفتارهای اقتصادی، مانند اختلاس و قاچاق است.
وی در ادامه افزود: مثلاً در جامعه ما طبق گزارشهایی که وجود دارد، 12 میلیارد دلار قاچاق صورت میگیرد. اما با این مبلغ، چند صد هزار شغل میتوان درست کرد و وقتی این مقدار قاچاق دارید و بر غیرت آنهایی که باید بر بخورد، برنمیخورد، مشکل ایجاد میشود. 300 هزار شغل با قاچاق از مردم گرفته میشود و این همه جوان آواره خواهند شد و هیچ دشمنی بالاتر از این نیست و دشمن حربی با موشک و سلاح نمیتواند چنین تخریبی داشته باشد. بنابراین امام علی(ع) نسبت به جهاد در جبهه نرم دستور داد و به مالک فرمود، ببین چه چیزهایی زندگی مردم را متلاشی میکند و چه چیزی موجب شده که به معاش آنها ضربه وارد شود، همانها را درمان کن.
قنبری تصریح کرد: مطلب دیگری که حضرت(ع) بیان میکند «استصلاح» است. استصلاح یعنی مصلحتاندیشی و در اصول فقه به معنای مصالح مرسله است. یعنی مصالحی که شرع نسبت به آنها تصریح ندارد، اما ممکن است برای انسان پیش آید. لذا اینجا این مصلحتاندیشی، حفظ مقاصد شرعیهای است که با حفظ آنها دین و عقل و مال مردم حفظ میشود و در امان قرار میگیرد. مصلحت، نه تنها تزاحمی با حقیقت ندارد، بلکه مصلحت، بازتابش شرایط و موقعیات مختلف در جمال حق و منطبق با حق است. چون مصلحت، نقطه مقابل مفسده است. ضمن اینکه مصلحت، هرگز نمیتواند به معنای نفی عدالت باشد. هر مصلحتی که باعث تضعیف عدالت شود، مورد موافقت و پسند دین قرار نمیگیرد.
وی در ادامه افزود: گاهی اوقات، در نظام دینی، مقامات و مدیران اجرایی در اجرای قوانین و مقررات، منافع، مصالح و مفاسد و زیانها را محسابه میکنند و خیر و صلاح مرم را که تشخیص دادند، به اقدام اهم، نسبت به مهم مبادرت میکنند و کارکرد دوم نیز این است که مصلحت مهمتر، جای مصحلت مهم قرار میگیرد. هر دو حق هستند و تزاحمی ندارند، اما مصلحتاندیشی، اولویت را روشن میکند و هرچقدر این مصلحتاندیشی، خردمندانهتر باشد در زندگی مردم آرامش بیشتری به وجود میآید. مثلا تماس زن و مردم نامحرم، حرام است. چون مانعیت شرعی، مصلحت حقیقی آن است و در سایه این ممنوعیت، مرد و زن از خیلی از آلودگیها در امان میمانند. گفتن و خندین و نگاه در نگاه افتادن و دهن به دهن شدن، برخی از حریمها را برمیدار. نگاه در نگاه شدن، برخی از موانع را برطرف میکند و برخی از تقریبها را نزدیک میکند که معلوم نیست در این نزدیکیها، چه اتفاقاتی بیفتد و چقدر قابل کنترل باشد.
وی در ادامه افزود: اما یکوقت، اضطراری به وجود میآید و یک بانوی مومنه، به دلیل یک بیماری در معرض یک خطر جدی قرار گرفته است. اینجا یک مصلحت بزرگتر و مهمتری به وجود میآید که موقتاً مصلحت اول را تعطیل میکند و به دلیل این مصلحت اول، به پزشک نامحرم اجازه مداخله میدهد تا بیماری را درمان کند و هیچ خردمندی با این مسئله مشکلی ندارد. درمان که انجام شد، جایگاه مصلحت عوض میشود. یعنی آقای پزشک و خانم بیمار که هر دو متدین بودند، به شرایط اول باز میگردند و زندگی بر پایه آن حقیقت مطلق اول، ادامه پیدا میکند و لذا هر دو مصلحت، بر پایه حقیقت است. در حکومت نیز همین است که باید با هوشمندی، مصلحت جامعه هدف را بشناسیم.
انتهای پیام