به گزارش ایکنا؛ در این شماره از مجله عرفانیات در ادب فارسی (ادب و عرفان)، مقالاتی با عناوین «سیمای آزادگان (مجانین) از زبان مولانا و عطار»، «واکاوی و ریشه یابی برخی حکایات تمثیلی هفت اورنگ جامی در مثنوی های عطار»، «ذهنیت و زبان سورئال در تمهیدات عین القضات»، «تبیین جایگاه سماع در اشعار و اندیشه خاقانی»، «عشق و جلوه آن در به ثمر رساندن نفس انسانی به کمال مطلوب در مکتب ابن عربی و مولوی»، «مفهوم غیریتسازی در تبیین طریقت و شریعت از منظر خواجه عبداللطیف چشتی در منظومه حقیقه الحق»، «فرآیند تصعید روانی از دیدگاه مولوی» و «طلیعه عرفان مسیحی در ادبیات ایران» منتشر شده است.
سیمای آزادگان (مجانین) از زبان مولانا و عطار
در طلیعه نوشتار «سیمای آزادگان (مجانین) از زبان مولانا و عطار» میخوانیم: آزادگان به مدد جنوننمایی؛ حیاتی جاودانه در ادبیات عرفانی یافتهاند. مولانا و بالاخص عطار در پیِ نشان دادن سیمای شاهان بینشان و عقلای مجانین، در قالب حکایات و تمثیلهای پرمعنا در آثار خود بودهاند. جنوننمایی این آزادگان، امکان رهایی از عقالِ عقل جزوی، زدودنِ تارهای نفس و خودبینی و آزادی از اسارتهای پست دنیوی را برایشان فراهم میکند؛ تا هوشیاری به عالم والا و بیخبری را به این عالم پیوند زنند. در این پژوهش انواع آزادیهای درونی و بیرونیِ این شوریدهسران را از نظرگاه مولانا و عطار به اجمال برشمردهایم و در ادامه ثمراتِ جنوننماییشان از قبیل گستاخی و آزادگی در مقابل معبود و برخوداری از روحیه قدرت ستیزی با عاملان جور و در نهایت، آگاهیشان بر اسرار و معارف الهی که لازمهاش پنهان کردن یوسف جانشان در چاه غربت و دمخورشدنشان با کودکان میاشد؛ به استناد حکایات بررسی نموده و اذعان نمودهایم که عشق این جنون در دل مولانا و عطار موج میزند: عاشقم من بر فنّ دیوانگی؛ سیرم از فرهنگی و فرزانگی (مثنوی،6: 573).
ذهنیت و زبانِ سورئال در تمهیدات عینالقضات
نویسنده مقاله «ذهنیت و زبانِ سورئال در تمهیدات عینالقضات» در طلیعه نوشتار خود آورده است: «تمهیداتِ» عینالقضات همدانی که از آثار و متونِ معتبر صوفیه به شمار میآید، افزون بر اعتبارِ عرفانی و معنوی، دارای ارزشهای زیباشناختی، بیانی و زبانیِ ویژه است. نویسندۀ این کتاب از شگردهای خاصی استفاده نموده تا بتواند آموزههای معنوی خویش را که عمدتاً ماهیتی نامتعارف دارند، به مخاطبانش منتقل سازد. او در جهتِ بازگویی تجربههای روحی، تبیینِ افکار و روایتِ الهامات و واقعاتِ خویش از شیوهها و شگردهایی سود برده که با رویکردِ سورئالیستها همسانی دارد. از این روی تجلی و نمودِ برخی مولفههای سورئالیسم در متن «تمهیدات» قابل مشاهده است که موضوع بحث و تحلیل این مقاله است. این مولفهها شاملِ «شیوۀ بیانِ نقیضی»، «لحظۀ شگفت»، «خواب و رویا»، «طنز و مطایبه» و «عین و ذهن» است. عینالقضات با بهرهمندی از «شیوۀ بیانِ نقیضی» امکانی برای عدول از معهودات و ارایۀ ترسیمِ تازه و متفاوتی از واقعیت را فراهم میآورد؛ «لحظۀ شگفت» یا «لحظۀ سورئالیستی» زمانی در «تمهیدات» نمود مییابد که وی قصد میکند چگونگی فاصله گرفتنِ ذهن را از حوزههای شناخته شده، نشان دهد و به موازات آن، درکِ رخدادهای شگفت و نامتعارف را بر مخاطب میسر سازد؛ او با «خواب و رویا»، زمینۀ بیان چندوچونِ تجربههای انحصاری و در عین حال باطنی و شهودی خویش را فراهم میکند؛ از طریق «طنز و مطایبه» مجالی میآفریند تا تفسیر خلاقانه و مطایبهآمیز از مفاهیم به دست دهد تا موجب تأمل مخاطب در آنها شود و «عین و ذهن» در «تمهیدات»، زمانی تجلی مییابد که عینالقضات میخواهد دریافتهای ذهنی و درونی خود را با استفاده از عناصر بیرونی، ملموس و قابل فهم سازد.
تبیین جایگاه سماع در اشعار و اندیشۀ خاقانی
در چکیده مقاله «تبیین جایگاه سماع در اشعار و اندیشۀ خاقانی» میخوانیم: سماع، از اصطلاحات برجسته در ادبیات صوفیانه است. این واژه پیش از ادب عرفانی، در ادب غنایی هم جایگاه خود را دارد. از آنجا که این واژه، هم متون غنایی و هم در ادب عرفانی نمود دارد، بررسی بار معناییاش، میتواند میزانی برای سنجش جهانبینی آفرینندگان آثار ادبی باشد. این جُستار بهشیوۀ توصیفی- تحلیلی، بار مفهومی سماع را در دیوان اشعار خاقانی بررسی کرده است. یافتهها نشان میدهد که سماع در بافت معنای دیوان اشعار خاقانی، همواره، معنا و مفهوم یکسانی ندارد. کاربرد این اصطلاحات عرفانی ناشی از گستردگی دانش سراینده است. پیوند ناگسستنی شاعر با طبیعت و علاقهاش به توصیف پدیدهها در تصویرسازی، جایگاهی درهمتنیده با طبیعت از این واژه ساخته است، از سویی، عرفان خاقانی، عرفانی زاهدانه است که از شور عرفان عملی ناب بهدور است؛ بنابراین واژۀ سماع با گسترۀ معنایی وسیعاش، در شعر و اندیشۀ خاقانی، بیشتر، در خدمت اندیشههای غنایی اوست تا اندیشههای عرفانیاش.
عشق و جلوه آن در به ثمر رساندن نفس انسانی به کمال مطلوب در مکتب ابن عربی و مولوی
نویسنده مقاله «عشق و جلوه آن در به ثمر رساندن نفس انسانی به کمال مطلوب در مکتب ابن عربی و مولوی» در طلیعه نوشتار خود آورده است: در میان اصطلاحات و موضوعات عرفانی عشق از اهمیت وافری برخوردار است که منشاء و مبدأ کمال انسان میباشد. از دیدگاه مولانا این آتش محبت و عشق الهی است که «نی» را به صدا درمیآورد و اگر این آتش نباشد شخصیت انسانی توان بروز و ظهور پیدا نمیکند. ابن عربی عشق و حب را مکتب و دین خود میداند و اوج آن را ولایت میخواند که صاحب این ولایت انسان کامل است. جایگاه والای عشق الهی که جاری و ساری در همه عالم وجود است در به ثمر رساندن نفس انسانی به کمال مطلوب آن اهمیت ویژهای دارد و از سوی دیگر این دو عارف نامی چنان ظریف و لطیف رمزها و حقایق این صفت برجسته را بیان نمودهاند که سریعترین راه را برای ایجاد مکارم اخلاق در روح و جان انسان ارائه میدهند. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، اندیشههای ناب این بزرگمردان عرصه معرفت و عرفان را در باب عشق نشان میدهد. نتایج حاکی از آن است که تجلی معنای مشابه عشق در آثار و اندیشههای این دو متفکر، مسیر خداشناسی را هموار و روشن میسازد.
فرآیند تصعید روانی از دیدگاه مولوی
در چکیده مقاله «فرآیند تصعید روانی از دیدگاه مولوی» میخوانیم: یکی از راهکارهای روان شناسانه مولوی، برای تبدیل وضعیتِ امیالِ درونی انسان، به شکل مطلوب و جامعه پسند، فرآیند تصعید یا والایش است. از آن جایی که ساحتِ وجودِ انسان، محل تعارض و تخالفِ امیال علوی و سفلی است، مولوی میکوشد در قالب فرآیند تصعید، امیال سفلی و تمایلات غیرقابل قبول را به مجاری و کانال های مقبول در جامعه رهنمون و هدایت کند و آن را تعالی و تکامل ببخشد و با تغییر شکل و هدف، به صورت عقاید لاهوتی و تجلّیات ارزنده و فعالیتهای خلاق در آورد. این مقاله به روش تحلیلی، ضمن تبیین نگرش مولوی به میل جنسی به تحلیل فرآیند تصعید، در اندیشههای آفرینشی و معرفتی مولوی درباره میل جنسی میپردازد؛ با این هدف که انسانها، جهت رسیدن به مطلوب راستین و حقیقی، نباید میل جنسی را سرکوب کنند یا آن را از بیخ و بُن بر کَنَند؛ بلکه در قالب فرایند تصعید، باید میل جنسی را در مجاری روحانی به کار گیرند، تا موجب بقای نسل، قوام و دوام عالم، سبب رشد فردی و اجتماعی و خودشکوفایی شوند.
طلیعه عرفان مسیحی در ادبیات ایران
نویسنده مقاله «طلیعه عرفان مسیحی در ادبیات ایران» در طلیعه نوشتار خود آورده است: مقاله پیش رو ناظر به معرفی نخستین آثار مکتوب ادبی ـ عرفانی در بستر مسیحیت و عرفان مسیحی در سرزمین ایران است. ازاینرو نخست نویسنده مقاله مروری میکند بر ادوار تاریخی زبانهای ایرانی و در این راستا به معرفی زبان سغدی از گروه زبانهای ایرانی میانه شرقی بهعنوان نخستین زبان ایرانی که آثار مسیحیان ایران بدان نگارش یافته میپردازد. در ادامه ذکر توضیحاتی درباره مکتب نسطوری بهعنوان مکتب رایج مسیحیت در ایران و مضامین و عناصر عرفانی این مکتب زمینهساز درک بهتر نمونهای از این آثار میشود که ترجمه فارسی آن از زبان سغدی در مقاله حاضر ارائه میشود.
انتهای پیام