کتابی که حسین(ع) گشود، هرگز بسته نمی‌شود
کد خبر: 3928050
تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۴
یادداشت /

کتابی که حسین(ع) گشود، هرگز بسته نمی‌شود

شیعه می‌نازد به حدیث نفس خواندن حسین. پیش چشمم پرده‌ای از اشک سکنی گزیده و این زمان قرن‌هاست که از حادثه‌ «طف» می‌گذرد. درسی که حسین(ع) آموخت از يادها نرفته و کتابی که گشود، هرگز بسته نمی‌شود.

به گزارش ایکنا از چهارمحال‌وبختیاری، نادعلی نصر، قاری و مدرس قرآن و فعال فرهنگی در استان متنی را به مناسبت اربعین حسینی تهیه کرده و در اختیار دفتر ایکنا قرار داده است که با هم می‌خوانیم.

پیش چشمم پرده‌ای از خون پوشیده است. اکنون از واقعه‌ی نینوا هزار و سیصد و هشتاد و یک سال می‌گذرد و پرده‌ای از اشک چشمان شیعه را گرفته و این حرارت قلب‌هاست که تا قیامت برجاست و این عزای حسین(ع) است که برپاست و اشکی که می‌بارد، نمی از یمی!

از آن رستاخیز بزرگ تا روزگار ما قریب چهارده قرن گذشته و حسین(ع)، آن وارث آدم و فرزند علی اعلی، قلمرو آزادی را پیش پای آمدگان پس از خود بگشوده و روندگان پس از خود را انذار داده: «هان! اگر مسلمان نیستید پس آزاده باشید»!

پس از این قرون متمادی این فریاد حسین(ع) است که پیچیده در دالان تاریخ: «اِنّا اَهلِ بَیتِ النبوّه وَ مَعدَنِ الرِّسالَه»، ما خانواده‌ نبوتیم، معادن و ذخایر رسالتیم. اکنون به روزگار ما قرن‌ها از عاشورا‌ی خونین می‌گذرد و مکتب حسین(ع) حاکم جان‌های آزادگان جهان شده است. راست گفت آنکه گفت: ما چراغ‌های روشن خداوند‌یم درروی زمین!

راست گفت آنکه گفت: همانا مردم بندگان دنیا هستند و دین تنها بر سر زبانشان جاریست. تا زمانی از دین سخن می‌گویند که به منافع فزون‌تر مادی و عیش و نوش بیشتری برسند ولی همین که در راه اجرای مسئولیت‌های دینی و انسانی خود با سختی‌ها روبه‌رو گردند و در بوته‌ آزمایش قرار گیرند، آنگاه دین‌داران بسی اندک خواهند بود. کتاب خدا را چنان می‌خوانند که سود ایشان است. راست گفت آنکه گفت: «یا دَهر اُفُّ لَکَ مِن خَلیل کَم لَکَ بِاالاِشراقِ وَالاَصیل مِن صاحبِ اَو طالبِ قَتیل وَالدّهر لایَقنَعُ باالبدیل وَ اِنّما لامرُ الیَ الجَلیل وَ کُلُّ حَیِّ سالکُ سَبیل»، ای دنیا! اُف بر دوستی تو که صبحگاهان و عصرگاهان چقدر از دوستان و هواخواهانت را به کشتن می‌دهی و همانا کارها به خدای بزرگ محول است و هر زنده‌ای سالک این راه، می‌روم تا دست ظلم را قطع کنم. این است راه من و هدف من! آیا کسی هست که مرا یاری کند؟ آنان که با منند، بیایند و آنان که سودای دیگری دارند، روی به زندگی بازگردند! «کلّ یَوم عاشورا وَ کلّ اَرضِ کربلا»

پیش چشمم را پرده‌ای از خون پوشیده است! «قُلوب النّاس مَعک وَ سُیوفهم علیک» گویی همین امروز است. امام پس از منزل ثعلبیه به منزل شقوق درآمده، مردی از سوی کوفه می‌آید. امام می‌گوید: از احوال کوفه بگو. می‌گوید: یابن رسول‌الله مردم عراق در مخالفت شما متحد و هماهنگ‌اند و بر جنگ با شما هم‌پیمان، دل‌هاشان با شماست و شمشیر‌هاشان برشماست.

امام(ع) فرمود: «انّ الاَمرَ لِله، یَفعَلُ ما یَشاء» پیشامدها از سوی پروردگار است، او به مقتضای زمان عمل خواهد کرد. «وَ اِن تَکُنِ الاَبدانِ لِلمَوت اِنشَاَت فَقَتلُ امرِ بِالسّیفِ فِی‌الله اَفضَل»، اگر بدن‌ها برای مرگ آفریده شده، پس چه بهتر که مرد در راه خدا کشته شود. «عَلَیکُم سلامَ الله یا اَحمد».

پیش چشمم را پرده‌ای از خون پوشیده است، اشک امانم نمی‌دهد. شهیدان را مرده نپندارید، نگویید این همه فریادها به کجا رسید؟ شیعه شاهد دارد، یک وارث خون خدا و این همه مدافع وطن! یک وارث آدم و این همه مدافع حرم! این همه شهید شاهد، این همه شهید ناظر، این همه شهید گمنام! شیعه شاهد دارد. این همه ثار، این همه مطیع ثارالله. این همه غم، این همه آزادگی. این همه نغمه، چکامه، آوا، این همه نوحه... این همه فریاد!

«انتَ مَقتولُ بِشمشیر جفایی حسینم حسین
تو ذَبیح الله این دشت بلایی حسینم حسین»

و اکنون از آن صحنه‌ عبرت کربلا روزگارانی بس بلند بگذشته و چشمانم را پرده‌ای از اشک و خون دربرگرفته و آن خطاط یک گونه خط بیشتر ننوشت. خطی که خود نوشت و خود عمل کرد. خط آزادگی و شرف. خط داشتن زندگی را هدف. خط ظلم ستیزی. خط «اِنّی لا ارَی المَوت اِلّاسعادت وَالحَیات للظّالِمین الا بَرَما». گویی همین یک فریاد برای گوش‌های شنوای آیندگان و روندگان پس از حسین(ع) بس است، مگر یزید همان یکی بود؟ مگر فریاد همان یک فریاد؟

«لَو لَم یَکُن فِی‌الدّنیا مَلجَاُ وَلا مَاَوی» اگر در تمام این دنیای وسیع، هیچ پناهگاه و ملجأ و مأوایی نباشد، باز هم من با یزیدبن معاویه بیعت نخواهم کرد. از ترس مرگ، دست به ذلت نمی‌دهم و از خطراتی که مرا هدف قرار داده‌اند کنار نمی‌کشم. شیعه می‌نازد به حدیث نفس خواندن حسین. پیش چشمم پرده‌ای از اشک سکنی گزیده و این زمان قرن‌هاست که از حادثه‌ «طف» می‌گذرد. درسی که حسین(ع) آموخت از يادها نرفته و کتابی که گشود، هرگز بسته نمی‌شود.

من فرزند دو برگزیده‌ عالمم، پس از جدم، پدرم برگزیده‌ترین مردم است و من فرزند دو برگزیده‌ عالمم. ما چراغ‌های خدا هستیم که در روی زمین می‌درخشیم. ما کشتی نجات و پناهگاهان امن هستیم و حقایق عالم نزد ماست.

این مناجات حسین(ع) است، قاب زندگی اهل سلوک: «اللّهمّ مُتَعالیَ المَکان عَظیم الجَبَروت»، ای خدایی که مقامت بس بلند است، نیرویت والاترین نیروها، کبریا و عظمتت فراگیر و وعده‌ات صادق است. ای ستمکاران! آگاه باشید جورتان پایدار نمی‌ماند، به شما مهلت داده نمی‌شود تا اینکه آسیاب حوادث شما را بچرخاند و مانند محور و مدار سنگ آسیاب، مضطربتان گرداند. این عهد و برنامه‌ای است که پدرم علی(ع) از جدم رسول خدا(ص) بازگو کرده است.

آیا از حج ناتمامت گویم؟ از پیام‌های آتشینت از مدینه تا کربلا؟ از مسلم پاکباخته‌ات؟ یا از عون و جعفر، علمدارت اباالفضل؟ یا حُربن یزید ریاحی، حنظله، حبیب ابن مظاهر، جندب ابن جبیر، قاسم ابن حسن، وهب، نافع، علی اکبر، علی اصغر، عباس ابن علی، سالم ابن عمرو، حجاج ابن مسروق، انس ابن حارث، جابر، زاهر و زهیر، جعفرابن عقیل، عبدالله ابن عقیل، مالک و مسعود و نعیم... وکُلّهم فی جَنّات النّعیم!

از حج ناتمامت گویم؟ یا از صحرای طف؟ از تیغ بیابان بر پای اطفال بی‌گناه یا از شمشیرهای آخته بر پیکرهای مردان وارسته؟ از خون‌های ریخته بر خاک سرزمین سوزان کربلای پر بلا و پیکرهای قطعه، قطعه و سرهای بریده آن مردان نیکوسرشت و توصیف‌ناپذیر بر بالای نیزه‌ها؟ صلّی الله علیک یا اباعبدالله و عَلی الاَرواح الّتی حَلت بفنائک.

پیش چشمم پرده‌ای از خون نشسته و امروز اگر مسیح باز مصلوب شود، اگر امام شیعه چشم زخمی ببیند و اکسیر شوم استکبار جامه‌ تزویر بپوشد باز این خون حسین(ع) است که خواهد جوشید. این، همه‌ فلسفه‌ تاریخ است. باز اگر اغنیا سر بر آورند و فروشندگان زمین‌های مرغوب بهشت جان تازه بگیرند و چینندگان پشم و دوشندگان شیر گردن‌فرازی کنند و سروکله‌ میوه‌چین‌ها و خوشه‌چین‌ها پیدا شود و دست بر گلوی ضعفا بگذارد نیز، باز این خون حسین(ع) است که خواهد جوشید. باز «أنت مقتول» خوانده خواهد شد و دوباره بیداری، دوباره آگاهی از پی آزادی. باز نغمه «ای شهنشاه نجف» گوش ها را نوازش خواهد داد و مجاهدان خودساخته به عشق حسین(ع) خواهند خواند: «چه به‌به خوش لب و دندان حسین است».

چه رمزهایی و چه رازهایی و چه درس‌های عبرتی که در حماسه‌ حسین(ع) نیست و باز پژواک ندای حسین(ع) خواهد پیچیدکه همانا ما شکست ناپذیریم. اگر ما شما را شکست دهیم سیره‌ قدیم ماست و سیره‌ تمام حق‌طلبان راستین و اگر مغلوب شویم، در حقیقت شکست نخورده‌ایم، زیرا که ما شکست‌ناپذیریم.

باز این پژواک ندای حسین(ع) است که بر فرازی با سر بریده می‌خواند: «والفجر ولَیالِ عَشر وَالشّفع وَالوتر والّیل اذا یَسر.هَل فی ذالک قَسمُ الّذی حِجر» و خداوند پاسخ می‌دهد «ما خَلَقنَاالسّماءَ والارض وَما بَینَهُما لاعِبین بَل نَقذِفُ بِالحَقّ عَلی‌الباطِل» ما آسمان‌ و زمین و مابین آنها را بازیچه نیافریدیم بلکه حق را بر باطل می‌افکنیم تا تباهش گرداند، پس عاقبت برخواهد افتاد.

نادعلی نصر

انتهای پیام
captcha