به گزارش ایکنا، مصطفی ملکیان در قسمتی از کتاب «راهی به رهایی؛ جستارهایی در باب عقلانیت و معنویت» که آن را در شبکه اجتماعی منتشر ساخته، به تفسیر باطنی عبادت پرداخته است. این بخش از متن کتاب را در ادامه میخوانید؛
«ارزش نماز و نیز سایر عبادات، وقتی به خوبی معلوم میشود كه دریابیم كه به هنگام نماز گزاردن، و انجام دادن عبادات دیگر، در واقع، چه میكنیم .به نظر میرسد كه هر آنچه در حال نماز گزاردن و انجام دادن هر عبادت دیگری، میگوییم یا میكنیم تحت یكی از پنج عنوان زیر قابل اندراج است:
ستایش (= حَمْد): با ستایش خدا، نه فقط اوصاف و كمالات خدا را، كه جان جهان و باطن هستی است، به یاد میآوریم و در ذهن و ضمیر خود رسوخ بیشتر میدهیم، بلكه اعتراف میكنیم كه این اوصاف و كمالات فراتر از حد دریافت همه اذهان و عقولاند،به طوری كه برای این كه حق خدا را براستی اداء كرده باشیم چارهای جز این نداریم كه او را از ورای همه تصورات و تخیلات خود بدانیم (اللهاكبر) و از این كه از سنخ اذهان، خیالات، عواطف، ارادهها و ابدان ما آدمیان باشد منزه و مبرا بدانیم (سبحانالله). از طریق ستایش خدا، همچنین، از شیفتگی نسبت به تصورات و نظرات خودمان راجع به خدا بركنار میمانیم و نتیجتاً از تعصب و جزم و جمود دینی رهایی مییابیم.
سپاس(= شكر): سپاس از خدا چیزی نیست جز فهم این كه ما كل هستی خود و همه چیزهای خوب، حقیقی، و زیبایی را كه در اختیار داریم وامدار اوییم. هر وقت كه واقعاً حس و وجدان كنیم كه اگر در مقام عمل كار خوبی انجام دادهایم یا در مقام نظر به حقیقتی دست یافتهایم، یا در ساحت احساسات و عواطف به چیز زیبایی دلبستگی یافتهایم آن خوبی یا حقیقت یا زیبایی را از خودمان نداریم، بلكه جهان هستی نصیب ما كرده است، همان وقت حال سپاسگزاری و قدرشناسیای در ما پدید میآید كه شكر واقعی همین است.
اعتراف به خطا و طلب بخشایش (= استغفار): هر وقت كه احساس نقص و خطا و گناه كنیم ولی این را نیز دریابیم كه نقائص و خطاها و گناهان ما هر چه قدر عظیم باشند جای نومیدی نیست، چرا كه ما در محضر موجودی هستیم كه همه این نقائص و خطاها و گناهان را جبران میكند، به مقام استغفار میرسیم. بدین قرار، اعتراف به خطا و طلب بخشایش بدیل یأس و نومیدی است.
دعا برای خود: هر وقت كه احساس كنیم كه خوبیها، حقیقتها، و زیباییهای جهان هستی منحصر در همانهایی كه ما در اختیار داریم نیستند و بسا خوبیها، حقیقتها، و زیباییها هست كه دست ما از آنها كوتاه است و در عین حال سخت مشتاق آنهاییم، حالت دعا در ما پدید میآید. دعا چیزی نیست جز آرزوی بهتر شدن در سه ساحت عمل(= خوبی)، نظر(= حقیقت)، و احساسات و عواطف (= زیبایی) .
دعا برای دیگران: وقتی كه آدمی پی میبرد كه همان محدودیتها و نقائصی كه دامنگیر اوست، كمابیش، دامنگیر جمیع همنوعان او هم هست، نسبت به همنوعان خود احساس همدلی و همدردی ای میكند كه ناشی از همین احساس سرنوشت مشترك است. در این حال، طبیعیترین واكنش این است كه شخص برای همنوعان خود دعا كند و بهتر شدنِ آنان را در همان سه ساحت مذكور بخواهد. دعا برای دیگران، در واقع، نوعی شفاعت برای آنان، در پیشگاه هستی، است.»
انتهای پیام