دخترانی که تا 12 سالگی امیدوارند فرزند یک خانواده شوند
کد خبر: 3977900
تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۵
ایکنا از مؤسسه خیریه «طلیعه مهرطاها» گزارش می‌دهد؛

دخترانی که تا 12 سالگی امیدوارند فرزند یک خانواده شوند

مدیر مؤسسه خیریه طلیعه مهرطاها گفت: جنس دغدغه‌های کودکانی که در بهزیستی زندگی می‌کنند با کودکانی که در خانواده‌های فقیر هستند و حتی کودکان کار بسیار متفاوت است، چراکه داشتن یک خانواده و حتی داشتن شناسنامه آرزوی آنهاست و در مرکز ما دختر‌ها تا ١٢ سالگى حضور دارند و هنوز شانس داشتن خانواده را دارند.

طلیعه مهر طاها

به گزارش ایکنا، در روز‌های دهه کرامت، که از ولادت حضرت معصومه(س) آغاز و به ولادت امام رضا(ع) ختم می‌شود، توجه بسیاری از افراد و رسانه‌ها به دختران است. در این بین دخترانی هم هستند که ذکر نامشان و مورد توجه بودنشان که جای خود دارد، آن‌ها حتی از نام و نام خانوادگی واقعی خود اطلاع ندارند و بعضی‌هایشان نمی‌دانند نام پدر و مادرشان چیست. دخترانی که روزها، ماه‌ها و شاید سال‌های زیادی را منتظر می‌مانند تا شاید خانواده‌شان به دنبالشان بیاید و یا خانواده‌ای دیگری آن‌ها را به فرزندی بپذیرد. دختران کوچکی که قلب‌های بزرگی دارند و غم‌های بزرگ‌تری را تجربه می‌کنند.

  • گزارش تصویری از مؤسسه طلیعه مهر طاها را اینجا ببینید.

مؤسسه خیریه «طلیعه مهر طاها»، یکی از مراکز نگهداری از کودکان بهزیستی است که مدیر آن می‌گوید اینجا یک مرکز نگهداری از کودک شبه‌خانواده است که ظرفیت نگهدارى از 20 دختر در رده سنى کودک و نوجوان و تا سن ١٢ سال را دارد و در حال حاضر ١٣ دختر در این خانه زندگى می‌کنند. آنچه در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگوی ما با خانم اعتمادسعید، مدیر خیریه طلیعه مهر طاهاست.

ایکنا - از «طلیعه مهر طاها» برایمان بگویید و چرا به آن شبه‌خانواده گفته می‌شود؟

حدود پنج سال پیش بود، حوالی روز دختر و یکی از روز‌های دهه کرامت، دوستی قدیمی برایم عکسی فرستاد که در آن تعدادی دختربچه دوست‌داشتنی روی پله‌ای نشسته بودند. گفت که این‌ها دختران خانه‌شان هستند. این عکس شروع آشنایى‌ام با خانه طلیعه بود. آن زمان با تعدادى از دوستانم که همگى فارغ‌التحصیل یک دبیرستان بودیم، گروهى با نام «مهرزمین» داشتیم که فعالیت اصلى‌اش را تأمین امنیت آموزشى براى دانش‌آموزان نیازمند تعریف کرده بودیم. حدود صد و چند دانش‌آموز نیازمند شناسایى شده بودند و ما در راستای هدف اصلی‌مان هر کاری که از دستمان برمی‌آمد برایشان انجام می‌دادیم، از تأمین هزینه ثبت‌نام مدرسه گرفته تا تهیه کیف و کفش و کتاب‌های درسی. اما کمى که گذشت دیدیم که نمى‌‌توان به خانواده‌اى که پول رهن خانه ندارد و در پارک می‌خوابد و موهاى فرزندانش پر از شپش است، کیف و کتاب بدهیم و به فکر درمان و سرپناهش نباشیم؛ باید قبل از آموزش، آرامش را به آن‌ها برمى‌گرداندیم. به این ترتیب، فعالیتمان گسترده‌تر شد و این دانش‌آموزان را از جهات مختلف تحت پوشش گرفتیم.

علاوه بر تعدادى دانش‌آموز و خانواده‌هایشان که مورد حمایتمان بودند، تصمیم گرفتیم که به برخی مراکز کمک کنیم. البته کمک‌هایمان موردی بود؛ یعنی هر وقت می‌توانستیم و کاری از دستمان برمی‌آمد کمک می‌کردیم. مراکز هم چند تایی در تهران بودند و چند تایی هم در شهر‌های دیگری مثل ورامین، کرمان، دلگان، بجنورد، یزد و نهبندان. یکی از مراکزی که به آن‌ کمک می‌کردیم، «طلیعه مهر طاها» بود.

ایکنا - یعنی همین جایی که در حال حاضر مدیر آن هستید؟ اولین دیدارتان با بچه‌های مرکز چطور بود؟

بله، اولین قرارمان خوب یادم هست. اواسط تابستان بود. قرار بود بچه‌های مرکز را به شهربازى ببریم. خدا را شکر خبرى از کرونا هم نبود. اولین صحنه را که از داخل ماشین دیدم، عاشق خانه و تمام دخترهایش شدم. دخترکانى با پیراهن‌هاى رنگارنگ که از نرده‌هاى در بالا رفته بودند و منتظر رسیدن ما بودند.

ایکنا - گفتید این مرکز شبه‌خانواده است. این اصطلاح به چه معناست؟
‌به این دلیل به این مراکز شبه‌خانواده گفته می‌شود که قرار است بسیار زیاد به خانواده شبیه باشند. براى همین تعداد فرزندان مقیم شبه‌خانه‌ها از مراکز دولتى کمتر است. براى تأسیس یک شبه‌خانواده باید از سازمان بهزیستى مجوز گرفت. سازمان هم براساس سابقه کار و مدرک تحصیلى و شرایط دیگر، به فرد مجوز ایجاد چنین مرکزی با یک یا چند رده سنى را مى‌دهد. تعداد بچه‌ها هم براساس شرایط محلى که پیشنهاد مى‌کنید در همان مجوز ذکر مى‌شود. فکر مى‌کنم شرایط تأسیس و جزئیات دیگر ماجرا در سایت سازمان بهزیستى به تفصیل آمده باشد. درباره سؤالات دیگر هم مى‌توان با مراجعه به ادارات بهزیستى شهرستان‌ها و استان‌ها، اطلاعات بیشتری را دریافت کرد.

ایکنا - در مرکز طلیعه مهر طا‌ها چه تعداد دختر زندگی می‌کنند و با وجود چه شرایطی به این خانه می‌آیند؟

مرکز ما سال ٩٤ آغاز به کار کرد و از زمان تأسیس تاکنون دختران زیادی به این مرکز آمده و رفته‌اند. حدود 20 دختر به فرزندی پذیرفته و تعدادى هم ترخیص شده‌اند. عدد‌ها را حدودى مى‌گویم، چون آمار دقیق‌ترم از آذر سال ٩٨ به بعد است. ظرفیت نگهدارى از 20 دختر در رده سنى کودک و نوجوان را تا سن ١٢ سال داریم. در حال حاضر ١٣ دختر در این خانه زندگى مى‌کنند و دو دختر دیگر هم داریم که خانه‌شان جاى دیگری است، اما هنوز دختران ما محسوب مى‌شوند و چه‌بسا کارهایى را که برایشان انجام مى‌دهیم، سخت‌تر و پیچیده‌تر از دختران دیگرمان است.

ایکنا - چرا وضعیت این بچه‌ها سخت‌تر است؟ وضعیت این بچه‌ها چه فرقی با دیگران دارد؟

فرزندانی که تحت پوشش بهزیستی هستند سه مسیر مقابلشان است؛ به فرزندخواندگی پذیرفته می‌شوند یا به خانه خودشان و یکی از نزدیکان خانواده‌شان می‌روند و ترخیص می‌شوند یا در بهزیستی می‌مانند و پس از رسیدن به سن قانونی ترخیص می‌شوند و زندگی مستقلی خواهند داشت.

ایکنا – در بین بچه‌های مرکز شما مواردی از ترخیص به خانواده‌ها بوده است؟

بله. فرزندانى که از بهزیستى ترخیص مى‌شوند، تا 5 سال تحت نظر سازمان مى‌مانند و در این مدت مددکار مرکز باید مدام با آن‌ها در تماس باشد، بازدید داشته باشد، شرایطشان را بررسى کند و در صورت نیاز به امداد، موضوع را تا حصول نتیجه پى‌گیرى می‌کند و مسئولیت‌هاى مختلف را انجام می‌دهد و جا دارد از مددکار بسیار کوشاى مرکزمان، خانم سارا رفائیان، تشکر کنم که هیچ کارى را تا قبل از رسیدن به نتیجه رها نمى‌کند و شبانه‌روز براى بهبود شرایط فرزندان خانه زحمت مى‌کشد.
 
طلیعه مهر طاها

ایکنا - به غیر از مددکار چه افراد دیگری در این مراکز فعالیت دارند و به بچه‌ها خدمت می‌کنند؟

به غیر از مددکار، مربى‌ها از ارکان اصلى مراکز شبه‌خانواده هستند. براساس تعداد فرزندان مقیم در خانه‌مان، در هر شیفت کارى، دو مربى و یک یا دو کمک‌مربى داریم. مربى‌ها در اصل مادران خانه هستند و بیشتر مسئولیت‌های مادران را برعهده دارند. زحمات مسئول آشپزخانه و خانه‌دار را هم نباید نادیده گرفت که در سلامت و بهـداشت فرزندان بسیار مؤثر است. نقش مهم دیگر در خانه مربوط به گروه درمان است که شامل روانشناس، روان‌پزشک، پزشک، گفتاردرمان و ... مى‌شود. بعد از مربیان، معلمان متخصص هم گروه دیگرى هستند که در آموزش فرزندان نقش دارند. این معلمان آموزش‌هایی مطابق با تخصصشان دارند و به دختران ما نقاشى، رشته‌هاى مختلف ورزشى، کارهاى دستى، موسیقى، آشپزى و ... را آموزش مى‌دهند.

ایکنا - شرایط روحی و روانی دخترها قبل و بعد از آمدن به مؤسسه چگونه است؟

بستگى دارد که از کجا آمده باشند. در مراکز دولتى عموماً به دلیل تعداد بیشتر فرزندان، تمرکز کمترى بر روى مسائل مختلف هر فرزند وجود دارد و بالطبع امکانات تفریحى و آموزشى هم کمتر است. براى همین اگر کودکى از مراکز دولتى پیش ما بیاید، شرایط بهترى را تجربه مى‌کند و خوشحال‌تر است. یادم مى‌آید وقتى دختر پانزدهم ما به خانه آمد، راننده‌ای که او را آورده بود گفت که در ماشین طورى خوشحالی می‌کرد و از اینجا حرف مى‌زد که انگار به بهشت مى‌رود.

در مورد بچه‌هایى که خدای ناکرده، از فرزندخواندگى برمى‌گردند، شرایط متفاوت است. حال این بچه‌ها خیلى بد می‌شود و ماه‌هاى زیادى طول مى‌کشد تا بتوانند به شرایط جدید عادت کنند و آن را بپذیرند.

ایکنا - چه تفاوت‌هایی بین دنیای دخترانه فرزندان مرکز شما با سایر دخترانی بیرون از این مؤسسه، که در جمع خانواده گذران زندگی می‌کنند، وجود دارد؟ بیم و امیدها، علاقه‌مندی‌ها، انتظارات و دغدغه‌های دختران شما چیست؟

دختران ما تجربه‌هاى بسیار ساده را هم ندارند. باورش سخت است که حتى دایره لغاتشان بسیار پایین‌تر از کودکان خانواده‌هاى معمولى است، چون خیلى از اتفاقات و آموزش‌هایى که در روند یک زندگى ساده و یک خانواده معمولى اتفاق مى‌افتد، براى آن‌ها وجود ندارد. بنابراین، بهترین کار این است که تلاش کنیم همه آن‌ها سریع‌تر به آغوش خانواده بروند و سال‌هاى زیادى در مراکز نمانند، چراکه اگر از لحاظ روانشناسى هم دچار اختلالاتى باشند، این اختلالات در دامن خانواده بسیار سریع‌تر و آسان‌تر درمان مى‌شود تا در مراکز. البته به شرط آنکه خانواده‌ها قبل از اقدام به فرزندپذیرى، در جریان کامل اختلال فرزند و پروتکل درمانى پیش‌بینى‌شده و مدت زمان اجراى آن قرار گیرند و با علم و آگاهى براى فرزندپذیرى اقدام کنند.

متأسفانه مشاهده مى‌شود که گاهى مشکلات کودک قبل از فرزندخواندگى کاملاً به خانواده ارائه نمى‌شود و آن‌ها بعد از اقدام به فرزندپذیرى ناگهان با مشکلات عدیده‌اى روبه‌رو مى‌شوند که این مشکلات على‌رغم میل باطنى‌شان منجر به فسخ فرزندخواندگى و آسیب بیش از پیش فرزند مى‌شود.
 
در مورد دغدغه‌هاى این کودکان نمى‌توانم صحبت کنم. هر وقت به این موضوع فکر مى‌کنم، منقلب مى‌شوم که چرا باید تمام دغدغه ذهنى یک کودک ٤ یا ٥ ساله داشتن یک خانواده باشد و چرا باید یک دختر ١٠ ساله نگران این موضوع باشد که شناسنامه ندارد و چرا اسم و فامیلش دو بار عوض شده است. جنس دغدغه‌ها و نگرانى‌هاى این کودکان با کودکان دیگر حتى با کودکانى که در خانواده‌هاى فقیر زندگى مى‌کنند و یا حتى کودکان کار بسیار تفاوت دارد.

ایکنا - عموماً بیشترین مشکلات و مسائلی که دختران شما با آن‌ها روبه‌رو هستند چه مواردی است؟

اکثر کودکان و نوجوانانى که در مراکز بهزیستى هستند، در زندگى خود تروماهاى مختلفى را تجربه کرده‌اند، از لحاظ مهارت‌هاى زندگى ضعیف‌اند و ذهنشان آن‌قدر درگیر مسائل مختلف است که دیگر توانى براى تمرکز در مسائل درسى ندارند. براى همین ما از چند جنبه باید کار کنیم. اول اینکه تحت نظارت روانشناس سعى کنیم تروما‌ها را شناسایى و درمان‌های لازم را پى‌گیرى کنیم. سپس مهارت‌هاى زندگى را به آن‌ها آموزش دهیم و در مسائل آموزشى و درسى با توان چندین برابر تلاش کنیم تا آن‌ها را در سطح مطلوب نگه داریم. حالا به همه این موارد مشکلات پزشکى برخى بچه‌ها را هم اضافه کنید. در حال حاضر در مرکزمان ٤ کودک نیازمند به گفتاردرمانى داریم. یک کودک نیازمند کاردرمانى که مشکل کم‌شنوایى هم دارد و ٧ کودک با اختلال‌هاى مختلف که تحت نظر روان‌پزشک متخصص اطفال هستند.

ایکنا - دخترانی که در مرکز شما شرایط فرزند‌خوانده شدن را دارند، در چه سنی از اینکه به جمع خانواده‌ای بپیوندند ناامید می‌شوند؟ این اتفاق چه تأثیری در روحیه و رفتار آن‌ها دارد؟

در مرکز ما دختر‌ها تا ١٢ سالگى حضور دارند. البته از سال ٩٤ تاکنون هنوز به این مورد برنخورده‌ایم که دخترى ١٢ ساله شود تا ببینیم چه اتفاقى مى‌افتد و کجا مى‌رود. اما تا همین سنین هنوز شانسى براى فرزندخواندگى وجود دارد و خدا را شکر تا الان چنین مسئله‌ای را تجربه نکرده‌ایم.

ایکنا ـ شما یک صفحه فعال مربوط به مؤسسه در اینستاگرام دارید که برخی مسائل و موضوعات مربوط به بچه‌ها و نیازمندی‌های مؤسسه را مطرح می‌کنید. وقتی مشکل و نیازی را در این صفحه بیان می‌کنید، چقدر زمان می‌برد تا آن نیاز برآورده و مشکل رفع شود؟

بستگى به موضوع دارد. بعضى اوقات موضوعى در کمتر از یک ساعت حل مى‌شود و بعضى اوقات مشکل حل نمى‌شود و تا مدت‌ها باقى مى‌ماند. هدف ما از مطرح کردن مسائل هم، تعامل با مردم است. شاید بعضى مسائل نیاز به مطرح کردن در فضای عمومى نداشته باشند، اما دلیل طرح آن این است که مشارکت حداکثرى اتفاق بیفتد و افراد بیشترى شانس استفاده از روزى‌اى را که در این سفره قرار داده شده به دست آوردند. کمک به این کودکان و کودکانى که شرایط مشابه آن‌ها را دارند، مثل سفره‌اى است که پهن شده و در آن غذاهاى مختلفى چیده شده و هر کس روزى خود را از این سفره برمى‌دارد. یعنى این ما هستیم که روزى‌مان دست این بچه‌هاست و همیشه باید شاکر باشیم که خدا سعادت خدمت به آن‌ها را به ما داده است.
 
گزارش از مریم روزبهانی
انتهای پیام
captcha