«تقوا» مکانیزم خروج از مثلث بدبختی است
کد خبر: 3991542
تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۷
جان‌بزرگی تشریح کرد:

«تقوا» مکانیزم خروج از مثلث بدبختی است

استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با اشاره به آیه «إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ» گفت: تقوا مکانیزم خروج از مثلث بدبختی است، در تقوا می‌فهمیم کاری که انجام می‌دهیم درست است و در حقیقت تقوا باعث فاصله گرفتن از فجور می‌شود. در مثلث منیت، مادیت و موقعیت، توهم خودخداپنداری وجود دارد و جریان عقلی تعطیل می‌شود و فرد فکر می‌کند خداست و می‌تواند هر کاری را انجام دهد.

«تقوا» مکانیزم خروج از مثلث بدبختی است

به گزارش ایکنا از قزوین، مسعود جان‌بزرگی، استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در وبینار تحلیل روان‌شناختی خطبه‌های امام حسین (ع) که شب گذشته، 26 مرداد به همت گروه درمان چندبعدی معنوی خداسو از مرکز خدمات مشاوره و روانشناسی «طلیعه سلامت» برگزار شد، اظهار کرد: سوالی که انسان با آن مواجه می‌شود این است که چرا مسلمانان این رفتار را با امام خود داشتند؟ در این روزها سؤال مهمی است که کارکرد مذهب چیست و چگونه افراد به این نقطه می‌رسند که چنین رفتاری داشته باشند، وقتی به لحاظ انسانی، عقلی، شرعی و عرفی به این حادثه می‌نگریم قابل قبول نیست که به‌خاطر خدا پسر رسولش را شهید کردند در واقع فکر می‌کردند که کار درستی انجام می‌دهند.

وی ادامه داد: مذهب یک هدف بیشتر ندارد و آن هدف این است اگر خداوند را قبول کردیم باید عبد او باشیم، انسان در برابر عبد شدن مقاومت دارد و در عین حال خود را دوست دارد و دانا می‌داند بنابراین حس خودشیفتگی در انسان به وجود می‌آید.

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه خاطرنشان کرد: قرآن کریم می‌گوید روز قیامت همه نفس‌ها نسبت به خود بصیرت دارند بنابراین انسان نسبت به کاری که انجام می‌دهد بینش دارد، انسان گرفتار مثلث شوم منیت، موقعیت و مادیت است که اجازه تحول معنوی را به او نمی‌دهد.

وی تصریح کرد: امام حسین (ع) ضمن بیان واقعیت 16 شاهد در جمع سخنرانان منا مطرح و همه تأیید کردند اما آنانی که گرفتار مثلث شوم بودند مقابل امام حسین (ع) ایستادند. عمرسعد در کربلا چه می‌کرد فقط برای این حضور داشت تا مُلک ری را به او دهند، عمر سعد سودای موقعیت و منیت داشت و در تلاش بود تا به مادیت هم برسد. انسان با پذیرش خداوند و مذهب واقعی باید از مثلث منیت، موقعیت و مادیت خارج شود در این صورت قطعاً فرد موقعیت خود را از دست می‌دهد.

جان‌بزرگی با اشاره به آیه «إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ»، بیان کرد: تقوا مکانیزم خروج از مثلث بدبختی است، در تقوا می‌فهیم کاری که انجام می‌دهیم درست است و در حقیقت تقوا باعث فاصله گرفتن از فجور می‌شود. در مثلث منیت، مادیت و موقعیت، توهم خودخداپنداری وجود دارد و جریان عقلی تعطیل می‌شود و فرد فکر می‌کند خداست و می‌تواند هر کاری را انجام دهد.

وی افزود: وقتی در مثلث قرار بگیریم و ببینیم رفتار و چهره مذهب سوار خوبی برای رسیدن به مادیت، منیت و موقعیت است از مذهب برای رسیدن به مطامع خود به عنوان سپر استفاده می‌کنیم.

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تشریح کرد: وقتی تهدید می‌شویم و می‌ترسیم معمولاً سه اقدام حمله، فرار و تسلیم را انجام می‌دهیم؛ تسلیم افراطی یعنی افرادی مانند داعش با دستور خلیفه آدم می‌کشند، در این‌گونه افراد عقل وجود ندارد و سیستم تعطیل است و این در حالی است که مذهب بر عقلانیت و تحقیق تأکید دارد. هر کس مسئول عمل خودش است اگر کسی دستوری خلاف عقل و شرع دهد ما نباید تبعیت کنیم. امام حسین (ع) هنگام سخن با حجت و عقل سخن می‌گویند.

وی ادامه داد: جبران افراطی یعنی علیه مذهب لجبازی می‌کنیم؛ هر چه که مذهب می‌گوید ما مخالفت و یا انکار می‌کنیم. انسان وقتی با منابع درونی خود قطع ارتباط می‌کند چنین وضعیتی پیش می‌آید و عقل از او گرفته می‌شود؛ خیلی از کسانی که در صحنه کربلا بودند پشیمان شدند، اهل شام به خاطر دروغی که به آنان گفته بودند نمی‌دانستند که کاروان اسرا خاندان پیامبر (ص) هستند.

«فساد» حاصل اعتقاد و اقتصاد غلط است

جان‌بزرگی اظهار کرد: در ورود دفاعی به مذهب عبادت وجود دارد ولی عبودیت وجود ندارد؛ اعتقاد و اقتصاد غلط ضرب در هم شوند فساد را به وجود خواهند آورد این موضوعی بود که امام حسین (ع) در خطبه منا مطرح کردند و در روز عاشورا نیز فرمودند که آنقدر شکم‌های شما از لقمه حرام پر شده است نمی‌توانید فکر کنید. فرمول لقمه حلال فرمولی است که امام حسین (ع) به ما می‌دهند.

وی مطرح کرد: ریشه گروه‌های تروریستی که با نام اسلام در دنیا خون‌ریزی می‌کنند در اعتقاد و اقتصاد غلط است؛ امام حسین (ع) می‌گوید یزید نفس محترمه را کشته است نمی‌توان با کسی که انسان بی‌گناهی را می‌کشد سازش کرد.

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه اشاره کرد: همان‌طور که جریان امام حسین (ع) زنده است و هدایت می‌کند جریان کفر هم تداوم دارد؛ وقتی لعن می‌فرستیم به خاطر این است که این جریان ادامه دارد و در عصر حاضر نیز برخی افراد از جریان کفر تبعیت می‌کنند.

مرور صحبت‌های امام حسین (ع)

وی یادآور شد: امام حسین (ع) تصمیم گرفت که از مدینه به مکه برود و همه فهمیده بودند که امام قصد سازش و بیعت ندارد، بنابراین از سویی دیگر شکی در این نبود که یزید قصد جان امام حسین (ع) را کرده است. بعد از حرکت عده‌ای از بزرگان شروع به نصیحت امام کردند که یکی از آن‌ها فرزندان امام علی (ع) به نام «عمر اطراف» بود؛ عمر اطراف وقتی‌که متوجه می‌شود امام قصد حرکت از مدینه را دارد وظیفه خود می‌داند که با امام حسین (ع) صحبت کند.

جان‌بزرگی اضافه کرد: «عمر اطراف» خدمت امام حسین (ع) می‌رسد و می‌گوید برادر عزیزم من از برادرم امام حسن (ع) که از پدرم علی (ع) نقل کرده است شنیدم تو به قتل خواهی رسید و من فکر می‌کنم که مخالفت تو با یزید منجر به کشته شدن تو می‌شود، بیا و اگر ممکن است دست از این مخالفت بردار، با بیعت یزید این خطر برطرف می‌شود.

وی گفت: امام حسین (ع) پاسخ می‌دهند بله، بله پدرم از رسول خدا (ص) خبر کشته شدن من را برای من نقل کرد، پدرم در نقل خود این جمله را اضافه کرد که قبر من در نزدیکی او قرار خواهد گرفت، آیا فکر می‌کنی چیزی که تو می‌دانی من از آن خبر ندارم، به خدا قسم که من هیچ‌گاه زیر بار ذلت نخواهم رفت و در روز قیامت مادرم فاطمه زهرا (س) از اذیت و آزاری که فرزندانش از امت جدش دیدند به جدشان شکایت خواهد برد و کسی که با اذیت فرزندان فاطمه (س) موجب رنجش و اذیت آنان شود به بهشت وارد نمی‌شود. به نقل بعضی از تاریخ نویسان عمر اطراف در صحرای کربلا خود را به امام رسانده و شهید شده است بعضی‌ها هم می‌گویند این‌گونه نیست.

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح کرد: امام قاطعیت دارند و می‌بینند که دین حق در حال از بین رفتن است اگر اتفاقی برای من بیفتد من راضی خواهم بود. وقتی ارزش پایه یقینی باشد فرد از تصمیمش کوتاه نخواهد آمد و دیگری نمی‌تواند روی او اثر گذارد.

وی با اشاره پاسخ امام حسین (ع) در مقابل ام سلمه تشریح کرد: ام سلمه از همسران رسول خدا (ص) بوده است که وقتی از حرکت امام حسین (ع) با خبر می‌شود و به امام می‌گوید که با رفتن به سمت عراق من را غمگین نکن چون من از جدت رسول خدا شنیدم که فرزندم حسین در خاک عراق و در محلی به نام کربلا کشته خواهد شد. امام حسین (ع) این‌گونه پاسخ می‌دهند ای مادرم گمان نکن از این جریان فقط تو مطلع هستی خودم بهتر از تو این جریان را می‌دانم، اینکه من به واسطه ظلم و دشمنی کشته خواهم شد، سرم از تنم به واسطه ظلم جدا خواهد شد، خداوند بزرگ این‌طور خواسته که حرم و اهل‌بیت من آواره شوند فرزندانم شهید و به زنجیر اسارت کشیده شوند و فریادخواهی کنند ولی هیچ‌کس به آنان کمک نکند، این خواست خداوند است.

مقدم بودن عبودیت بر عبادت

جان‌بزرگی متذکر شد: مقدم بودن عبودیت بر عبادت را در سخن امام حسین (ع) می‌بینم که می‌گویند هر چه که خداوند بخواهند. امام حسین (ع) عقلانی‌ترین رفتار ممکن را انجام می‌دهند.

وی گفت: زمانی که حضرت ابوالفضل (ع) همراه امام حسین (ع) است شمر به‌دلیل نسبت خویشاوندی که با مادر حضرت ابوالفضل (ع) داشته است یک امان نامه از عبیدالله می‌گیرد، آیا شمر قصد خیر داشته است؟ یقیناً قصد خیر نداشته است این‌گونه می‌خواست روحیه امام حسین (ع) را ضعیف کند وگرنه قصد رساندن خیر نداشته است.

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه توضیح داد: حضرت ابوالفضل به لحاظ ظاهری و باطنی شخصیت خاصی داشته و مقام خاصی هم دارند و به‌عنوان شخصیت صالح شناخته می‌شوند و مقام و موقعیتشان در نزد امام حسین (ع) والاست. شمر چندین بار حضرت ابوالفضل (ع) را صدا می‌زند و حضرت زینب (س) اضطراب می‌گیرند که برای چه آمدند؛ امام حسین (ع) به حضرت ابوالفضل (ع) می‌گویند چرا جواب شمر را نمی‌دهی، کسی که صدایت می‌کند حتی اگر فاسق هم باشد باید جوابش را بدهی. این تفکر امام حسین (ع) است و در حالی که شخصیت شمر را می‌شناسند این سخن را مطرح می‌کنند.

وی افزود: حضرت ابوالفضل (ع) پس از این سخن امام حسین (ع) می‌روند و با صدای بلند پاسخ منفی به شمر می‌دهند و بازمی‌گردند؛ حضرت ابوالفضل (ع) خجالت می‌کشند نزد امام حسین (ع) بروند در حقیقت حضرت ابوالفضل (ع) از بیان پیشنهاد شمر خجالت می‌کشند؛ اینان لشکر حق بودند و در مقابل جبهه باطل را می‌بینیم که سراسر سیاهی و ظلمت هستند.

جان‌بزرگی در پایان سخنانش اشاره کرد: وقتی که همه یاران امام حسین (ع) به شهادت می‌رسند، حضرت ابوالفضل (ع) نزد امام حسین (ع) می‌آیند و می‌گویند طاقت تشنگی کودکان را ندارم بروم و آب بیاورم؛ امام حسین (ع) می‌گویند تو علمدار من هستی اگر بروی علم بیفتد دشمنان جرحی می‌شوند اما وقتی امام حسین (ع) صدای کودکان را می‌شنوند اجازه آوردن آب را می‌دهند که درپی آن حضرت ابوالفضل (ع) شهید می‌شوند.

انتهای پیام
captcha