مکانیزم نجات دین، امر به معروف و نهی از منکر است
کد خبر: 3991747
تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۵
جان‌بزرگی تشریح کرد:

مکانیزم نجات دین، امر به معروف و نهی از منکر است

استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: امام چهار انگیزه جبهه باطل را «طغیان و سرکشی»، «ظلم و فساد»، «خودخواهی» و «دشمنی» مطرح می‌کنند؛ امام حسین (ع) نیت خود را بر نجات دین قرار می‌دهند و مکانیزم این نجات را در امر به معروف و نهی از منکر می‌دانند.

مکانیزم نجات دین، امر به معروف و نهی از منکر است

به گزارش ایکنا از قزوین، مسعود جان‌بزرگی، استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در وبینار تحلیل روان‌شناختی خطبه‌های امام حسین (ع) که شب گذشته، 27 مرداد به همت گروه درمان چندبعدی معنوی خداسو از مرکز خدمات مشاوره و روانشناسی «طلیعه سلامت» برگزار شد، اظهار کرد: از کلام امام حسین (ع) متوجه شدیم مسیر دین‌داری مردم زمانه ایشان به‌واسطه ظلمی که بعد از رحلت پیامبر (ص) در حق اهل‌بیت (ع) شد تغییر داده شد و کارکرد دین را معکوس کرد.

وی ادامه داد: دین آمده بود انسان‌ها را به سعادت معنوی برساند اما اعتقادات غلط در میان مردم شایع شد و تنظیم رغبت‌ها برهم خورد یا به عبارتی دیگر دنیا خواهی و طرز فکر غلط باعث شد که مسیر برگشت به قبل از جاهلیت و حتی بدتر داشته باشند.

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه خاطرنشان کرد: امام حسین (ع) 2 سال قبل از مرگ معاویه اشاره می‌کنند ای بزرگانی که دانشمند و اثرگذار هستید حکمرانان توانستند روی شما اثر بگذارند چرا ساکت شدید و رغبت‌های شما را هم تغییر دادند. پس از مرگ معاویه یزید تلاش کرد به سرعت از امام حسین (ع) بیعت بگیرد در غیر این‌ صورت امام را شهید کند؛ امام حسین (ع) نیت خود را بر نجات دین قرار می‌دهند و مکانیزم این نجات را در امر به معروف و نهی از منکر می‌دانند.

علت مشکل در دینداری، روانشناختی است

وی اشاره کرد: علت اینکه در دین‌داری مشکل پیدا می‌کنیم به مسائل روانشناختی بازمی‌گردد؛ فرض کنیم ذهن انسان مانند ظرفی باشد که باید در او مظروف خاص خودش ریخته شود زمانی در این ظرف محتوایی ریخته می‌شود که با آن ظرف ناسازگار است، ساختار آن ظرف را تغییر می‌دهد؛ تفاوت ظرف ذهنی ما انسان‌ها در باز و سیال بودنش است. مسیر انحراف از آنجایی شروع شد که رابطه مردم با منابع اصلی قطع شده و مردم دین را از زبان کسانی یاد گرفتند که صلاحیت این کار را نداشتند بنابراین اعتقادات غلط از یک سو و لقمه حرام از سویی دیگر سیستم را دچار فساد کرد.

جان‌بزرگی مطرح کرد: گاهی دین را به‌واسطه هیجانات و احساسات خود می‌پذیریم اما گاهی دین را به واسطه شناخت و معرفت می‌پذیریم؛ ذهن ما در مواجهه با مسائل باید به یقین برسد، گاهی این یقین را به واسطه توهم به دست می‌آوریم به همین خاطر امام حسین (ع) در موارد مختلفی اشاره می‌کنند که داده‌های یقینی و اصول چه چیزهایی هستند و عمل ما بر اصول زندگی ما تکیه دارد.

وی گفت: روانشناسان اثبات کردند زمانی که در مورد خود قضاوتی می‌کنیم مثلاً می‌گوییم که «من فردی موفق هستم» و آن را جزو هویت خود قرا می‌دهیم آنگاه هر شکستی برای ما فاجعه خواهد بود بنابراین سیستم روانی ما برای شکست آماده می‌شود؛ داده‌های مربوط به ما باید جریان داشته باشد ولی با این یک جمله ثابت می‌شود. اگر به جای اینکه بگوییم «من موفق هستم» اصول و اعتقادات درستی در سیستم روانی ما قرار گیرد هیچ‌گاه این موضوع را برای خود هویت نخواهیم کرد.

دین‌داری هیجانی و عقلانی

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح کرد: دین‌داری به 2 دسته هیجانی و عقلانی تقسیم می‌شود؛ دین‌داری هیجانی اکتشافی نیست؛ هویت وقتی به وجود می‌آید که چیز را کشف کرده و نسبت به آن تعهد داشته باشیم زمانی که عقل کار می‌کند انسان توانایی اکتشاف حقیقت را پیدا خواهد کرد.

وی اضافه کرد: حضرت علی (ع) می‌فرمایند «هر کس دین خود را از دهان مردم بگیرد، مردم، او را از دین برمی‌گردانند و هر کس دین خود را از قرآن و سنّت رسول خدا (ص) فراگیرد، کوه‌ها از بین می‌روند، ولی ایمان او ماندگار است». دین را باید از منبع اصلی بگیریم و این فرمولی است که حضرت علی (ع) بیان دارند و حتی جهت‌دهی عاطفی ما را مشخص می‌کند.

جان‌بزرگی تشریح کرد: دین بسیاری از مردم آسیب‌پذیر است چون دین را از دهان دیگران دریافت کرده‌اند، درحالی‌که اگر با قرآن کریم ارتباط برقرار کنند حقیقت را کشف خواهند کرد، معاویه در راستای دین‌داری غلط احادیث زیادی جعل کرد که خودش به وحشت افتاده بود این همه روایت جعل شده در خصوص خود و خاندانش را چه خواهد کرد و در کتب اهل سنت نیز از این وحشت یاد شده است. بنابراین وقتی دین‌داری هیجانی شود و بر مبنای درستی شکل نگیرد ایمان با هر حرفی از سوی دیگران سست خواهد شد. دین معکوس دینی است که آخرت را فراموش کرده و به دنیا تعلق خاطر پیدا می‌کند در حقیقت دینی است که در آن ظلم اتفاق می‌افتد.

وی به دعای 12 صحیفه سجادیه اشاره کرد و گفت: امام سجاد (ع) آورده‌اند «خدایا! مسلماً سه خصلت، مرا از درخواست از حضرتت مانع می‌شود؛ و یک خصلت، مرا به جانب درخواست از تو پیش می‌برد. آن سه خصلتی که مانع درخواست من است این است: کار خوبی که مرا به آن فرمان دادی و من در انجامش کندی کردم؛ کار زشتی که مرا از آن بازداشتی و من در ارتکابش شتاب ورزیدم؛ نعمتی که به من دادی و من در سپاس‌گزاری کوتاهی کردم و آن‌چه مرا به سوی درخواست از تو پیش می‌برد: احسان توست به کسی که با نیت خالص به سوی تو آمد و با خوش‌گمانی‌اش به پیشگاه حضرتت وارد شد؛ زیرا تمام احسانت تفضّل و همهٔ نعمتت، آغاز و ابتدایی از سوی تو نسبت به آفریده‌هاست.» بزرگ‌ترین نعمت ما نعمت امامت و ولایت است اگر ائمه اطهار (ع) و دعاها و حتی قیام امام حسین (ع) نبود ما چه دینی داشتیم؟!

صحبت محمدبن حنفیه با امام حسین (ع)

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه محمد حنفیه یکی از شخصیت‌های مهمی است که در مسیر امام حسین (ع) قرار گرفت، اضافه کرد: محمد حنفیه از فرزندان حضرت علی (ع) بود که خدمت امام حسین (ع) می‌رسد و می‌فرماید «ای برادر؛ تو محبوب‌ترین و عزیزترین افراد نزد من هستی و از همه شایسته‌تری که من آنچه را پند و اندرز می‌دانم، برای تو بیان کنم. با یزید بیعت نکن و در شهرهای بزرگ نمان؛ بلکه به روستاها و کوه‌ها برو و سفیرانی را به سوی مردم روانه کن و آن‌ها را به بیعت با خود دعوت کن. اگر با تو بیعت کردند، خدای را حمد و سپاس گو، و اگر با شخص دیگری غیر از تو بیعت کردند، هیچ نقصانی در دین و عقل تو پدید نمی‌آید و فضل و کمال تو محفوظ می‌ماند. من می‌ترسم به شهری از این شهرها بروی و گروهی اطراف تو را بگیرند و با تو بیعت کنند؛ سپس بین آن‌ها اختلاف بیفتد؛ عده‌ای به طرفداری تو، و عده‌ای بر ضد تو به پا خیزند و بین آن‌ها جنگ و قتال شود و تو نخستین کسی باشی که هدف قرار می‌گیری که در این صورت خون کسی که از لحاظ شخصیت و از لحاظ پدر و مادر، بهترین این امت است، هدر می‌رود و خاندانش را خوار می‌کنند».

وی ادامه داد: امام حسین (ع) به محمد بن حنفیه فرمودند «ای برادر؛ من عازم سفرم. محمد بن حنفیه گفت: پس به مکه برو. اگر آنجا برای تو امن بود، راه نجاتی برای تو هست و اگر جایی مطمئن برای تو نبود، به کوه و صحرا رفته، از شهری به شهر دیگر مسافرت کن تا ببینی عاقبت این امر به کجا می‌انجامد و در آن وقت تصمیم مناسب خواهی گرفت؛ زیرا تو زمانی که امور به سوی تو روی می‌آورند، بهترین تصمیم و صحیح‌ترین عمل را در پیش می‌گیری و وقتی امور را پشت سر می‌گذاری، هیچ امری مشکل‌تر از آن برای تو باقی نخواهد ماند».

جان‌بزرگی افزود: محمد بن حنفیه برای اینکه کلامش صورت امری و دستوری پیدا نکند و در مقابل امام، رعایت ادب شده باشد، بیان مذکور را انتخاب کرده است؛ اما در حقیقت می‌خواهد به امام بگوید «اگر پیش از ورود به جریان تصمیم بگیرید، تصمیم بهتر و صحیح اتخاذ می‌کنید؛ ولی اگر بعد از ورود به جریان بخواهید تصمیم‌گیری کنید، به دلیل فشارهایی که در آن زمان بر شما تحمیل می‌شود، نمی‌توانید تصمیم درستی بگیرید».

وی اضافه کرد: امام حسین (ع) در ادامه به محمد بن حنفیه فرمودند «ای برادر پند و اندرز خود را بیان کردی و مهربانی و شفقت خود را ابراز نمودی؛ امیدوارم که نظر تو صائب و همراه با موفقیت باشد. امام در ادامه فرمودند: اما تو ای برادر؛ مانعی نیست که در مدینه بمانی و در غیاب من، آمد و رفت بنی امیه را زیر نظر بگیری و مرا از کارها و امور آن‌ها مطلع کنی».

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: اینجا استحکام امام حسین (ع) را در مسیری که حرکت می‌کنند مشاهده می‌کنیم؛ در سخن امام با محمد حنفیه می‌بینیم که صحبت امام با محمد حنفیه عاطفی‌تر است، حنفیه به امام روش می‌دهد و امام با احترام رد و با او همدلی می‌کند، سپس امام تصمیم خود را گفته و تکلیف حنفیه را هم روشن می‌کنند و به او می‌گویند که تو با من نیا. اینجا قاطعیت هدف امام حسین (ع) را مشاهده می‌کنیم.

وی توضیح داد: دغدغه امام حسین (ع) دین با منبع درست است، وصیت‌نامه امام حسین (ع) به محمد حنفیه آمده است «بسم‌الله الرحمن الرحیم. این وصیت حسین بن علی است به برادرش محمد، معروف به ابن حنفیه؛ حسین بن علی گواهی می‌دهد به توحید و یگانگی خداوند و گواهی می‌دهد که برای خدا شریکی نیست و شهادت می‌دهد که محمد بنده و فرستاده اوست و آیین حق اسلام را از جانب خدا برای جهانیان آورده است، و شهادت می‌دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد پیوست و خداوند همه انسان‌ها را در چنان روزی زنده خواهد کرد. و من برای خوش‌گذرانی و از روی خودخواهی و برای فساد و ستمگری خروج نکردم؛ بلکه هدف من، اصلاح فسادهایی است که در امت جدم به وجود آمده است. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کرده، به سنت جدم و راه و روش پدرم علی بن ابی‌طالب و خلفای راشدین عمل کنم. پس هرکس این حقیقت را از من بپذیرد راه خدا را پذیرفته است و هر کس رد کند و از من پیروی نکند من با صبر و استقامت راه خود را در پیش خواهم گرفت تا خدا میان من و میان این مردم به حق داوری کند و او بهترین داوران است. ای برادر: این وصیت من است به تو و توفیق فقط از طرف خداست و بر او توکل می‌کنم و به سوی او بازمی‌گردم. و درود بر تو و بر کسانی که راه هدایت را پیش گرفتند و هیچ توان و قدرتی نیست مگر از ناحیه خداوند برتر و بزرگ».

شهادت به تثبیت عقیده کمک می‌کند

جان‌بزرگی مطرح کرد: در بسیاری از خطبه‌ها می‌بینیم که ائمه اطهار (ع) در ابتدا اصول دین را مطرح می‌کنند، وقتی امام به توحید شهادت می‌دهند شهادت از تعهد بالاتر است، شهادت به نبوت و حقیقت آن، شهادت به روز قیامت و شهادت به معاد در این وصیت‌نامه مطرح می‌شود چون شهادت به تثبیت عقیده کمک می‌کند و علت و رفتار دین‌داری را نیز تقویت می‌کند. امام چهار انگیزه جبهه باطل را «طغیان و سرکشی»، «ظلم و فساد»، «خودخواهی» و «دشمنی» مطرح می‌کنند؛ امام نیت خود را تنها اصلاح امور با محوریت امر به معروف و نهی از منکر می‌دانند.

وی تأکید کرد: امام در ادامه، دین خالص را در مسیر حرکت حضرت رسول (ص) و حضرت علی (ع) می‌دانند؛ امام برای دین قیام کردند در حال حاضر دنیا از دین غلط رنج می‌برد.

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه یادآور شد: امام حسین (ع) روز عاشورا نامه‌ای به محمد حنفیه می‌نویسند «بسم‌الله الرَّحْمنِ الرَّحیم، مِنَ الحُسینِ بنِ عَلیِّ الی مُحَمّدِ بنِ عَلیِّ. اَمّا بَعد، فَکانَّ الدُّنیا لَمْ تَکُنْ وَ کانَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ. وَ السَّلام؛ به نام خدای بخشنده مهربان، از حسین بن علی، به محمد بن علی. امّا بعد، گویی دنیایی وجود نداشته، همان‌گونه که آخرت همیشگی است والسلام».

وی تصریح کرد: آنچه از ما باقی می‌ماند عمل ماست عملی که ناظر بر خیر و ابقا باشد، عملی نیکوست که به آخرت وصل شود؛ اگر امروز عملی را انجام دهیم و در آخرت قابل برداشت نباشد مانند این است که گویا دنیایی نبوده است. به اعمال خود بنگریم، از معیارها فاصله نگیریم چون ممکن است با یک سخن نا به جا و انتقاد ظلم کنیم.

جان‌بزرگی اشاره کرد: نقل شده است امام حسین (ع) در تاریکی شب عاشورا همه را جمع می‌کنند و می‌گویند حجتشان را برداشتند و اگر کسی می‌خواهد؛ برود. امام می‌پرسند چه کسانی قرض دارند؟ عده‌ای اعلام می‌کنند قرض دارند که امام حسین (ع) به آنان می‌گویند بروند. دوباره سؤال می‌کنند کسی هست که مقروض باشد عده‌ای می‌گویند مقروض بودند ولی سپردند که دینشان را پرداخت کنند اما امام می‌گویند که آن‌ها هم بروند. این نشان می‌دهد باید خالص شد وقتی به کسی مقروض هستیم و حقی از دیگران بر گردن ماست باید آن حق را ادا کنیم.

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در پایان با اشاره به اینکه امر به معروف و نهی از منکر شعار نیست، یادآور شد: آن شب اصحاب امام حسین (ع) خوشحال بودند چون می‌دانستند که فردا چه اتفاقی برایشان رقم خواهد خورد، امام با اصحابشان چه کردند؟ آیا می‌شود ذره‌ای از یقین آنان در قلب ما قرار گیرد؟!

انتهای پیام
captcha