به گزارش خبرنگار ایکنا، دهمین همایش «فلسفه دین معاصر» با محوریت «فلسفه دین و افقهای پیش رو» امروز سه شنبه 24 خردادماه در دانشگاه خوارزمی برگزار شد.
جلال عبداللهی، پژوهشگر فلسفه در این همایش با موضوع «معرفت شناسی اختلاف نظر درباره خدا؛ تفاوت در روششناسی و موارد شهودی از تاریخ علم» به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید؛
ما یک واقعیت غیر قابل انکار داریم در مورد اینکه اختلاف نظر گستردهای بین خداباوران و خداناباوران وجود دارد و اینها علیرغم اینکه استدلالهای هم را مطالعه میکنند اما قانع نمیشوند لذا سوال این است که ما در مواجهه با این اختلاف نظر باید چه استراتژی در پیش بگیریم؟ در این راستا به معرفت شناسی اختلاف نظر به صورت کلی مراجعه میکنیم که در اینجا اختلاف نظرها را به چند دسته تقسیم میکنند و مثلا یک اختلاف نظر بین یک استاد حرفهای و شاگرد تازه کار است. در اینجا گفته میشود استاد میتواند اختلاف نظر را نادیده بگیرد و در نادیده گرفتن این اختلاف نظر امر نامعقولی اتفاق نیفتاده است.
مراد از همتایی معرفتی چیست؟
یک نوع دیگر از اختلاف نظر اینگونه است که هر دو طرف آگاهی نسبی به موضوع دارند و در اینجاست که دعوای زیادی پیش میآید که رویکرد معقول چگونه است و آیا طرفین میتوانند همدیگر را نادیده بگیرند. مفهوم همتای معرفتی در اینجا کاربرد زیادی دارد. عدهای که با عنوان تقلیلگرایان یا مصالحهگرایان شناخته میشوند معتقدند که اگر اختلاف نظر بین همتایان معرفتی باشد مقبولیت باور مورد اختلاف کاهش مییابد پس سوالی که به آن میپردازیم این است که آیا طرفین همتا هستند یا خیر؟ ادعای من این است که اگر طرفین روششناسیهای متفاوتی به کار بگیرند میتوانند اختلاف نظر را نادیده بگیرند.
درباره اینکه چرا همتایان معرفتی اگر اختلاف نظر داشته باشند مقبولیت باور مورد اختلاف کاهش مییابد باید ابتدا پرسید که منظور از همتا چه کسی است؟ در یک تعریف میتوان گفت که همتایان معرفتی کسانی هستند که شواهدی در اختیار دارند و میتوانند به یک میزان خوب آن را پردازش کنند. برای مثال من و خواهرم به یک رستوران رفته و بعد میخواهیم سهم هر کدام را محاسبه کنیم چون قبول داریم توانایی محاسباتی ما به یک میزان است و در جریان هستیم که چه غذایی سفارش داده شده و لیست قیمتها هم در دست ماست. من میگویم سهم هرکدام 250 تومان و خواهرم میگوید سهم هرکدام 300 تومان است. زمانی که من متوجه این اختلاف نظر شوم مطابق نظر مصالحهگرایان باید اطمینان خودم به اینکه سهم من 250 تومان است را کاهش دهم چون معتقدم توانایی محاسباتی من و خواهرم برابر است و اگر من اطمینان خودم را کاهش ندهم فرض همتا بودن خودم و خواهرم را کاهش دادهام لذا فرض همتایی معرفتی باعث میشود ما نتوانیم امکان خطا را در خودمان نادیده بگیرم. در اینجا تقارن معرفتی وجود دارد چون شواهد یکسان است و تواناییهای معرفتی برای محاسبات مشابه هستند.
نفی همتایی اختلاف نظر درباره خدا
اخیراً فردی به نام فردریک چو، در نفی همتایی اختلاف نظر درباره خدا استدلال کرده که طرفین اختلافنظر درباره خدا همتا نیستند بنابراین باید ببینیم چه معیارهایی باورهای ما را درباره خدا معتبر میکند و وقتی جستوجو میکنیم به این نتیجه میرسیم که تفاوتهای بسیاری بین طرفین اختلاف نظر درباره خدا وجود دارد. وی چند مثال میآورد و میگوید فرض کنید شخصی خداباور است و استدلال وی برای خداباوری، استدلال از طریق تجربه دینی است و شخص دیگر خداناباور و استدلال وی علمی و فلسفی است لذا طرفین قبول دارند که همتای هم نیستند چون یکی تجربه دینی را قبول ندارد و دیگری نیز استدلال فلسفی را در مورد تایید خدا درست نمیداند لذا اینها در یک موضع برابر نیستند چون هر کدام از اینها از روشهای مختلفی باور یا عدم باور خودشان به خدا را توجیه میکنند بنابراین میبینیم که طرفین در روششناسی اختلاف نظر دارند و همین تفاوت روش شناسی باعث میشود که ما اختلاف نظر را نادیده بگیریم چون طرفین در موضع معرفتی یکسانی نیستند.
بعدا شخصی دیگر از اختلاف نظرهای قیاسناپذیر سخن گفت که در آن روش شناسیها به طور کلی متفاوت هستند. لازم به اشاره است که ما دو دسته دلیل داریم که برخی توجیهبخش هستند که در همان لحظه اقامه دلیل، حقیقت را بر ما آشکار میکنند و در مقابل دلایل غیر توجیهبخش وجود دارند که در زمانی طولانیتر حقیقت را آشکار میکنند. در اینجا گفته میشود ما صرف نظر از اینکه همتا هستیم یا نه میتوانیم بر باور خودمان استوار بمانیم چون ممکن است در آینده حقیقت بودن باور ما روشن شود. طرفداران این دیدگاه، به اختلاف نظر گالیله و طرفداران زمینمرکزی اشاره میکنند و میگویند گالیله موقعی که از نظریه کوپرنیک دفاع کرد استدلالهای کافی در اختیار نداشت اما بعداً نظریه وی اثبات شد. لذا اگر گالیله برنامه پژوهشی خود را درباره خورشید مرکزی رها میکرد زیان بزرگی به فیزیکدانان و ستاره شناسان وارد میشد چون گالیله برنامه پژوهشی خود را در مسیر دیگری پیش میبرد لذا حقیقتهایی که بعدا آشکار شدند، آشکار نمیشدند.
تبعات مقایسه حقایق دینی و حقایق علمی
اما مسئلهای که وجود دارد و باعث میشود نتوانیم اینکار گالیله را تعمیم دهیم این است که شاید نتوانیم به خوبی حقایق دینی را با حقایق علمی مقایسه کنیم. حقایق دینی ممکن است در آینده کشف شوند و کسی منکر آن نیست اما اینها اغلب وابسته به مبانی مورد مناقشه هستند و به جای اینکه همگرایی را بیشتر کنند واگرایی را بیشتر میکنند. در مقابل حقایق علمی اینگونه نیستند و چون وابسته به حقایق تجربی هستند بنابراین مناقشه برانگیزی کمتری دارند و میتوانند همگرایی بیشتری نیز ایجاد کنند.
در این راستا میتوان تفاوت دو حقیقتی که بعداً ممکن است به وجود بیایند را مورد بررسی قرار داد؛ مثلاً فرد خداباوری بر باور خود استوار میماند و از راه تجربه دینی، استدلالهای خود را ارائه میدهد ولی هرچند ممکن است این استدلال برای برخی از خداباوران قابل پذیرش باشد اما یک خداناباور به راحتی آن را نمیپذیرد بلکه دلایلی میآورد که نشان دهد این استدلال از راه تجربه دینی قابل پذیرش نیست و مؤید مسائل دیگری است. بنابراین اینکه از تمایز دلایل توجیهبخش و غیر توجیهبخش استفاده کنیم در حوزه معرفت شناسی دینی چندان قابل تعمیم نیست چون حقایقی که در آنجا ارائه می شود همگانی نیستند و فقط ممکن است خداباوران آن را بپذیرند.
انتهای پیام