اقدام به قتل سلمان رشدی در روز جمعه 12 آگوست مجددا پس از گذشت سالها، فتوای تاریخی امام خمینی(ره) را به یاد همگان آورد و مجددا مباحثی در خصوص ماهیت این فتوا شکل گرفت و برخی در جهت تبیین درستی آن و برخی نیز به ویژه در رسانههای معاند در جهت هجمه به این فتوا مسائل و مطالبی را مطرح کردند اما آنچه نباید از نظر دور داشت این است که مسئله اهانت به مقدسات جایگاه مهمی در متون و اسناد حقوقی بینالمللی دارد و در خود کشورهای غربی نیز مجازاتهایی برای تنفرپراکنی قومی و مذهبی در نظر گرفته شده است و لذا به نظر میرسد در موضوع سلمان رشدی و اهانت او به مقدسات مسلمانان با یک تناقض آشکار و اتخاذ استانداردهای دوگانه حتی براساس قوانین موجود در غرب مواجه هستیم.
امام خمینی(ره) نیز در این رابطه به این دوگانگی عملکرد غرب اشاره میکنند و بر این باورند که سلمان رشدی «آزادی اهانت» را جایگزین «آزادی بیان» کرده و به اعتقادات یک میلیارد و نیم مسلمان توهین کرده است: «خیلی جالب و شگفتانگیز است که این به ظاهر متمدنین و متفکرین، وقتی یک نویسنده مزدور با نیش قلم زهرآگین خود احساسات بیش از یک میلیارد انسان و مسلمان را جریحهدار میکند، عدهای در رابطه با آن شهید میشوند، برایشان مهم نیست و این فاجعه عین دموکراسی و تمدن است؛ اما وقتی بحث اجرای حکم و عدالت به میان میآید، نوحه رأفت و انساندوستی سر میدهند.»
اما اسناد حقوقی بینالمللی در این رابطه چه میگویند؟
در منشور ملل متحد که در سال 1945 به تصویب رسیده است بر این نکته تأکید شده که دولتها متعهدند که از هرنوع اقدام مقتضی در راه اصل «تحکیم صلح و امنیت جهانی» که در ماده اول این منشور ذکر شده، فروگذار نکنند. در حالی که انتشار رمان «آیات شیطانی» با جریحهدار ساختن احساسات جمعیت میلیاردی مسلمانان جهان دقیقا تخریبکننده این اصل بود.
همچنین در ماده دوم بند چهارم منشور سازمان ملل متحد آمده است که: «کشورها میبایست در روابط بینالمللی خود، از کاری که به هر نحو با مقاصد ملل متحد، مباینت داشته باشد، اجتناب ورزند» که انتشار این اثر موهن و حمایت ویژه و برنامهریزیشده کشورهای غربی از آن مؤید عدم رعایت و بی توجهی به اهداف و روح منشور سازمان ملل متحد است.
سند مورد قبول جهانی دیگر اعلامیه جهانی حقوق بشر، مصوب سال 1948 میلادی، است که در مقدمه آن از «گسترش روابط دوستانه بینالمللی» به عنوان راه تحقق بخشیدن به «حقوق بشر و آزادیهای اساسی» یاد شده است که قطعا حمایتهای خاص از انتشار گسترده این اثر با چنین اصلی تطابق ندارد و نشانه همان رفتارها و رویکردهای دوگانه و ریاکارانه غرب در خصوص مسئله جرم انگاری «نفرتپراکنی مذهبی» است.
از سوی دیگر در ماده اول این اعلامیه بر این مسئله تأکید شده است که «همه افراد بشر یکسانند و باید با یکدیگر، با روحیه برادری رفتار کنند.» و چنین اثری کاملا در مخالفت با تقویت روحیه برادری میان انسانهاست. همچنین این اثر که با هدف عادیانگاری توهین به مقدسات اسلامی و جلوگیری از گرایش به اسلام نگاشته و به طور گسترده منتشر شد مغایرت اساسی با بند 18 و 19 اعلامیه؛ «حق آزادی فکر و وجدان و دین» و «مداخله در دینداری دیگران» دارد. زیرا بند 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت اعلام میدارد: «هیچکس را نمیتوان به مناسبت عقایدش مورد مزاحمت قرار داد و هرکس حق آزادی بیان دارد ولی اعمال حقوق مذکور ممکن است تابع محدودیتهای معین بشود که در قانون تصریح شده است مانند اینکه آزادی بیان نباید حقوق و حیثیت دیگران را مورد خدشه قرار دهد و یا نظم عمومی یا اخلاق عمومی را خدشهدار سازد».
از سوی دیگر در برخی کشورهای غربی قوانینی در خصوص جرمانگاری اهانت به ادیان و مقدسات وجود دارد که از جمله در انگلستان، قانونی در سال 1965 با عنوان ممانعت از تبعیضات نژادی به تصویب رسید که در سال 1976 مورد تجدیدنظر قرار گرفت. براساس این قانون، انتشار یک مطلب یا هر نوشته و یا ایراد هر سخنرانی و یا بیانی که حاوی دشنام، تهدید و توهین بوده و باعث ایجاد کینه و نفرت علیه هر گروه نژادی و یا مذهبی گردد، غیرقانونی شناخته شده است و در ایالات متحده آمریکا نیز در سال 1978 براساس رأی دیوان عالی کشور، انتشار هر مطلبی که منجر به کینه و نفرت براساس اختلافات نژادی و یا مذهبی گردد مغایر با قانون اساسی و ممنوع اعلام شده و هر فرد آمریکایی طبق این قانون از تعرض و تبعیض نژادی و مذهبی مصون شناخته شده است.
متأسفانه ماجرای سلمان رشدی نمونه بارز ریاکاری و دورویی غرب در خصوص آزادی بیان، حتی به استناد به قوانین داخلی کشورهای غربی، است و حمایتهای ویژه در سطوح بالای سیاسی این کشورها از سلمان رشدی و توجیه این توهین به مسلمانان به اسم «حق آزادی بیان» از یکسو و برخورد شدید با مسائلی مانند تشکیک در هولوکاست یا ساخت فیلمهایی علیه حضرت مسیح به اسم نفرتپراکنی مذهبی یا ناسزاگویی به مقدسات، خود گواهی بر پشت پردهها و اهداف ویژه و چندلایه از انتشار این اثر به شدت توهینآمیز دارد که میتوان آن را اقدامی برای «عادیسازی توهین به مقدسات اسلامی» با گذشت زمان و جلوگیری از افزایش گرایش به اسلام در غرب از طریق توهین به پیامبر و رهبر اصلی این دین الهی ارزیابی کرد.
انتهای پیام