استكبار، از ديدگاه برخى چون دربردارنده مفاهيم خودبزرگبينى، فخرفروشى و برترىطلبى است بهطور كلّى خُلقى ناپسند و صفتى مذموم است. استكبار، گاه از فرد يا گروه يا جامعهاى نسبت به ديگر افراد، گروهها و جوامع ضعيف سرمىزند كه همان طلب سيطره و بزرگى كردن بر ديگران است؛ مانند: «اِنَّفِرعَونَ عَلا فِىالاَرضِ و جَعَلَ اَهلَها شِيَعـًا يَستَضعِفُ طَـائِفَةً مِنهُم».
معنای لغوی و اصطلاحی «استکبار»
استكبار از ريشه «كبر» و به معناى برترى خواهى[1]، امتناع از پذيرش حق از روى عناد و تكبّر[2] و خود بزرگبينى دروغين[3] است. استكبار طبق معناى اخير متعدى است و به مفعول نياز دارد؛ امّا در اغلب موارد مفعولى براى آن ذكر نمىشود و در چنين مواردى معمولاً مفعول، همان فاعل است؛ يعنى شخصى خود را بزرگ مىشمارد و از اينرو گردنكشى و سرپيچى مىكند.[4]
اين واژه با مشتقات آن 48 بار در قرآن كريم آمده كه 4 مورد آن به استكبار ابليس و بقيّه به استكبار انسان اشاره دارد. ماده «عُتُوّ» و برخى مشتقات آن نيز كه در قرآن كريم به كار رفته به معناى استكبار است. بدترين اقسام استكبار عدم تمكين و تواضع در برابر فرمان خداوند و انبياى الهى است: «و اَمَّا الَّذينَ كَفَروا اَفَلَمتَكُن ءايـتى تُتلى عَلَيكُم فَاستَكبَرتُم و كُنتُم قَومـًا مُجرِمين»[5] اين آيه بيانكننده استكبار و عدم پذيرش آيات و دستورات الهى ازسوى كافران است؛ نيز آيه:«ولَقَدءاتَينا موسَى الكِتـبَ وقَفَّينا مِن بَعدِهِ بِالرُّسُلِ وءاتَينا عيسَى ابنَ مَريَمَ البَيِّنـتِ واَيَّدنـهُ بِروحِ القُدُسِ اَفَكُلَّما جاءَكُم رَسولٌ بِما لاتَهوى اَنفُسُكُمُ استَكبَرتُم فَفَريقـًا كَذَّبتُم وفَريقـًا تَقتُلون»[6] استكبار و سرپيچى امتها را از بعضى فرمانهاى الهى كه پيامبران از جانب خداوند آورده و مطابق ميل آنان نيست و همچنين تكذيب برخى پيامبران و قتل برخى ديگر را توسط مستكبران، بيان مىكند.
استكبار، از ديدگاه برخى، چون دربردارنده مفاهيم خودبزرگبينى، فخرفروشى و برترىطلبى است به طور كلّى خُلقى ناپسند و صفتى مذموم است. استكبار، گاه از فرد يا گروه يا جامعهاى نسبت به ديگر افراد، گروهها و جوامع ضعيف سرمىزند كه همان طلب سيطره و بزرگى كردن بر ديگران است؛ مانند: « اِنَّفِرعَونَ عَلا فِىالاَرضِ و جَعَلَ اَهلَها شِيَعـًا يَستَضعِفُ طَـائِفَةً مِنهُم ...»[7]،«واستَكبَرَ هُوَ و جُنودُهُ فِى الاَرضِ بِغَيرِ الحَقِّ...»[8] اين آيات درباره رفتار مستكبرانه فرعون و لشكريانش با مردمى است كه در محدوده فرمانروايى وى زندگى مىكردهاند و گاه اين پديده شوم در ارتباط با فرمانهاى الهى و عبادت خداوند بروز مىكند.[9]
استکبار؛ از موانع قطعی شفاعت
بحث درباره استکبار بسیار گسترده است و ما بر آن نیستیم که درباره جزئیات این رذیله اخلاقی کنکاش کنیم. قصد ما صرفاً روشن شدن معنای دقیق استکبار و مفهموم قرآنی آن است برای تبیین هر چه بهتر اینکه «استکبار» یکی از موانع شفاعت در روز قیامت محسوب میشود و مستکبران از جمله کسانی هستند که در روز قیامت در خسران هستند؛ از رحمت الهی دورند و هیچ نصیر و شفیعی برایشان نخواهد بود. خداوند متعال در آیه 173 سوره مبارکه نساء میفرماید: «أَمَّا الَّذينَ اسْتَنْكَفُوا وَ اسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَليماً وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصيراً؛اما كسانى كه [از ايمان و عمل شايسته] امتناع كردند و تكبّر ورزيدند، به عذاب دردناكى عذاب مىكند؛ و براى خود جز خدا سرپرست و ياورى نخواهند يافت»
آیه شریفه صراحتاً بیان میدارد که مستکبرین؛ اولاً عذاب دردناکی در انتظارشان میباشد ثانیاً برایشان(جز خداوند) سرپرست و نصیری نخواهد بود.
مرحوم طبرسی در تفسیر ذیل آیه شریفه مینویسد: وَ أَمَّا الَّذِينَ اسْتَنْكَفُوا وَ اسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلِيماً: آنان كه از اقرار به يكتايى خداوند، خوددارى كردند و از اطاعت و پرستش كبر ورزيدند، گرفتار عذاب دردناك خداوند خواهند شد. وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً: آنان را نه دوستى است كه از عذاب، نجات بخشد و نه ياورى كه از عقاب، خلاص گرداند.[10]
در تفسیر المنار نیز آمده است:«وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً أي و لا يجدون لهم من غير اللّه تعالى وليا يتولى شيئا من أمرهم يوم الجزاء و الحساب، و لا نصيرا ينصرهم فيدفع عنهم العذاب، (يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ[11]).[12]
بنابر دلایل تامّه هیچ شفیع و یاوری برای مستکبران در قیامت نخواهد بود
با بررسی اقوال مفسرین این نتیجه حاصل شد که اکثر آنان به معنایی که از ظاهر آیه شریفه بدست میآید اکتفا کردهاند و معنای ظاهری هم بر نظر ما منطبق است و آن اینکه برای مستکبران در روز قیامت یاوری نخواهد بود که بتواند عذاب را از آنان دفع و رفع کند. ولکن نکتهای در این آیه شریفه وجود دارد و آن اینکه چرا خداوند متعال فرموده مستکبران در روز قیامت به جز خدا سرپرست و یاوری ندارند؟ (وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصيراً) آیا معنای آیه این است که خداوند متعال یاور و نصیر مستکبران است؟ اصلاً چرا چنین کلامی در اینجا آمده است. مگر نه این است که مستکبران به واسطهی کبر و غرورشان از دستورات الهی سرپیچی کرده و مقابل ذات اقدس پروردگار گردنکشی کردهاند؟ اگر چنین است بنابر دلایل تامّه هیچ شفیع و یاوری برای آنان در قیامت نخواهد بود. اگر برای آنان بهرهای از هیچ شفیعی از انبیاء و اولیاء و دیگر شفعاء نیست؛ آیا با توجه به وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصيراً؛ خداوند ولی و نصیرشان است؟ در پاسخ به این نکته به کلام تفسیر المیزان و بعد هم تفسیر نمونه بسنده میکنیم چرا که مقصود را میرسانند.
علامه طباطبائی معتقد است که این عبارت در اینجا به سبب ابطال عقیده مسحیت به این است که عیسی(ع) و یا فرشتگان دارای مقام الوهیت هستند و این آیه با ذکر وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصيراً به آنان میفهماند که به جز خداوند معبودی وجود ندارد.[13]
در اينجا به دو نكته بايد توجه داشت:
1- استنكاف به معنى امتناع و انزجار از چيزى است و بنابراين مفهوم وسيعى دارد كه با ذكر جمله استكبروا بدنبال آن محدود میشود، زيرا امتناع از بندگى خدا گاهى سرچشمه آن جهل و نادانى است و گاهى به خاطر تكبر و خودبينى و سركشى است گرچه هر دو كار خلافى است ولى دومى بمراتب بدتر است.
2- ذكر عدم استنكاف ملائكه از عبوديت پروردگار يا به خاطر آن است كه مسيحيان قائل به سه معبود بودند (اب و ابن و روح القدس و يا به تعبير ديگر خداى پدر و خداى پسر و واسطه ميان آن دو) بنابراين در اين آيه ميخواهد معبود ديگر يعنى «مسيح» و «فرشته روحالقدس» هر دو را نفى كند تا توحيد ذات پروردگار ثابت شود. و يا بخاطر آن است كه آيه ضمن پاسخگويى به شرک مسيحيان اشاره به شرک بتپرستان عرب كرده كه فرشتگان را فرزندان خدا ميدانستند و جزئى از پروردگار و به آنها نيز پاسخ ميگويد.[14] نتیجه اینکه استکبار با توجه به آیه 173 سوره نساء از موانع «شفاعت» به شمار میآید.
ادامه دارد...
«احمد گلستانی عراقی»
پینوشتها:
[1] . مصطفوی، حسن، التحقيق فی کلمات القرآن الکریم، ج10، ص18، «كبر».
[2] .ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 5، ص 125.
[3] .طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، 1375 ش، ص 719.
[4] . مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسى، ص79.
[5] .سوره جاثیه، آیه 31.
[6] .سوره بقره، آیه 87.
[7] .سوره قصص، آیه 4.
[8] .همان، آیه 39.
[9] . استكبار: برترى خواهى، خود بزرگبينى ، محمد مهدى خراسانى ، مرکز فرهنگ و معارف قرآن www.maarefquran.com
[10] . طبرسی، فضل بن حسن، تفسير مجمع البيان، ج6 ، ص 168.
[11] .سوره انفطار، آیه 19.
[12] . رشید رضا، محمد، تفسير المنار، ج6 ، ص 81.
[13] .طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج 5 ، ص 247.
[14] . مکارم، ناصر و دیگران، تفسير نمونه، ج4، ص 232.
انتهای پیام