«شاهکار رسول»؛ شعر شاعر همدانی در وصف حضرت زهرا(س)
کد خبر: 4185468
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۴۰۲ - ۱۰:۱۱

«شاهکار رسول»؛ شعر شاعر همدانی در وصف حضرت زهرا(س)

شعر «شاهکار رسول» سروده شاعر آیینی همدانی در وصف حضرت فاطمه زهرا(س) تقدیم مخاطبان ایکنا می‌شود.

مسعود طاهری عضد، شاعر همدانیمسعود طاهری عضد، شاعر آیینی همدان در وصف حضرت فاطمه زهرا(س) به‌مناسبت ایام شهادت این بانوی بزرگ، شعری با عنوان «شاهکار رسول» را در اختیار ایکنا قرار داده است. 

به نام عشق که میراث ماندگار تو باشد
و جمله جمله امامت هم از تبار تو باشد
به زیر پرچم حق شیعه افتخار کند چون
به زیر دِینِ دعاهای بیشمار تو باشد

رسول گفت برایش تو دختری و تو مادر
عجیب نیست که اینگونه بی قرار تو باشد
درخت دین نبی سر گرفته تا همه آفاق
اگر چه برگ و برش جمله برگ و بارِ تو باشد
قسم به حرمت چادر ، قسم به مادریِ تو
که کربلای حسین تو شاهکار تو باشد

همین که نام تو آید به باغ شعر سرآغاز
مقدر است کماکان که باب روضه شود باز

که دیده غنچه در آغوش سبز باغ بسوزد؟!
میان خانه، دری ، جای یک چراغ بسوزد؟!...
به جرم گفتن حق بال یاکریم ببندد
وَ خشک و تر همه با هیزم کلاغ بسوزد...
مترسکی سر یک پا بایستد وَ ببیند...
برای جشن کلاغان تمام باغ بسوزد؟!
پرنده ای که به تن قطره قطره لاله بپوشد
خوش است ناحیه ی سینه اش ز داغ بسوزد!

به انتقام کدامین ستم قلم بسراید
چگونه با دو سه واژه غم از دلت بزداید

اگر طلاست در این بوته عرصه نیست بدل را
اگر که شهد شهادت فرو گذار عسل را
مگر بلال بخواند بحرمت تو بر این بام
مدینه گوش ندارد نوای خیرالعمل را
درِ گشوده همیشه نماد فجر و فرج بود
چگونه حلقه ی این در صلا زده است اجل را
مزین است به نام تو باب شعر و تغزل
قصیده ات به عرب وام داده بحر غزل را

بگو قلم سر سوزن از آن زمان و بسوزان
بگو چه شد دم آخر میان کلبه ی احزان

نه وقت کافی داری نه وقت خسته شدن را
علی بگو و عصا کن کنار خویش حسن را
شروع کن که بگیری برای شام خمیری...
کجا گذاشته بودی دم غروب کفن را؟!
چقدر خسته کننده است زیر بار مضاعف
میان خانه بپوشی مدام زخم بدن را
غروب شد نرسیدی به کار خانه اقلاً
شبیه غنچه به شبنم بشوی صورت و تن را
به طفل خویش بیاموز رسم مرد شدن را
علی بگو و علم کن به دهر هیبت زن را

فقط وصیت آخر بگو که رسم زمانه است
سکوت، شاه زبان است و دفن ماه شبانه است

انتهای پیام
captcha