آیتالله آقانورالدین نوری عراقی، به سال ۱۲۷۸ قمری در شهر اراک پا به عالم وجود نهاد و تحصيلات ابتدايی خود را در مدرسه سپهدار اراک شروع كرد و از محضر اساتيد فن و فضلای عاليقدر وقت از جمله مرحوم آخوند ملا «محمد امين» استفاده كرد. وی در سال ۱۳۰۳ قمری برای تكميل معلومات عاليه خويش به نجف اشرف مهاجرت كرده و از محضر اساتيد بزرگ چون ميرزا حبيبالله رشتی، آيتالله خراسانی (آخوند ملاكاظم)، حاج ميرزا حسين و حاج ميرزا خليل بهره كافی در راه تكميل معلومات خويش برداشتند. در فلسفه و كسب علوم عقليه نيز راهی پيموده و به مقصود نائل شدند و در سال ۱۳۰۷ با كسب مقام اجتهاد به وطن مالوف مراجعت كردند.
آن بزرگوار در جريان مشروطيت در صف اول اين قيام بزرگ قرار داشته و در تمامی صحنههای اجتماعی رهبريت عامه مردم را عهدهدار و در جنگ دوم جهانی پناه و حافظ مردم اين خطه در برابر تجاوز اجانب بودند. وی بالغ بر ۲۰ تقرير و تأليف دارند كه برخی چاپ، منتشر و برخی بهصورت دستنويس است از آثار برجسته و پربركت معظمله يكی اين است كه بنابر نوشته خود آن مرحوم چون در آن زمان از طرف بعضی افراد معترض اشكالاتی به قرآن مجيد وارد میشد، داير بر اينكه در قرآن مطالبی است كه عقل نمیتواند قبول كند و برخی از مطالب قرآن جنبه خرافی دارد. لذا آن مرد بزرگ، عالم فيلسوف و عارف، در اثنای همان سفر علیرغم همه مشكلات و ناراحتیها، تصميم میگيرند كه آيات كريمه قرآن را از ديدگاه عقل سليم و عليم مورد بررسی قرار داده و مطالبی را كه موافق با عقل است توضيح دهند و نيز مطالبی را كه دست عقل از دامن آنها كوتاه است مخالف نبودشان را با عقل روشن کند.
آيتالله آقا نورالدين به كارگزاران حكومتی اعتنا نمیكرد، ملاک و معيار برتری افراد را خداترسی و تقوا میدانست، با همه مردم بهصورت برابر برخورد میكرد و همه را به ديده احترام مینگريست. اين شيوه، خلق و خوی اجداد طاهرينش را در اذهان تداعی میكرد. او با محرومان، به عنايت و حمايت و با اهل غرور و گناهكاران و رشوهخواران و رباخواران، به تحذير رفتار میكرد، وی به ديدار عمال دولت وقت يا بازديد صاحب منصبان عالی رتبه نمیرفت و روی خوشی به اينگونه افراد نشان نمیداد. از حال فقيران، بينوايان و يتيمان پرس و جو میكرد و با حالتی توأم با مهر، مودت و سخاوت به امورشان رسيدگی و در واقع، اوقات خويش را وقف آسايش اينگونه افراد میكرد. به همين دليل، تمامی اقشار جامعه شيفته اخلاقش گشته و به او به چشم پدری مهربان و دلسوز مینگريستند كه مدام در حال احوالپرسی و اعانت به اولاد خويش به سر میبرد.
كوه و كاه در مقابلش يكسان بود و مظاهر دنيايی و جلوههای فريبنده مال و منال آن، در وی اثر نمیكرد و به ارباب دنيا بیاعتنا بود و آنچه به دست میآورد، به مستحقين میبخشيد و رضايت خداوند را در هر كاری طلب میكرد و تمام واكنشهايی كه در برابر حوادث و مسائل داشت، بر همين مبنا بود. به هنگام بخششهای مالی و كمک كردن به افراد، اخلاقی توأم با خوشرويی و كوچک شمردن انعام خود و تكريم و احترام طرف مقابل از خود بروز میداد. هركس از وی درخواستی میكرد، بدون هيچگونه مضايقهای، در صورتی كه با موازين شرعی و مبانی دين مبين اسلام تضادی نداشت، برآورده میكرد. بزرگواريش در افقی وسيع، درخشندگی داشت و مهر و عطوفتش كه از ايمان و پارسايی او منشأ میگرفت، آن چنان اثرگذار بود كه حتی آلودگان به گناه و افرادناآگاه را از خواب غفلت بيدار میكرد و آنان را به سوی فضيلت و خوبیها سوق میداد و در مخالفت با فرقههای ضاله و گروههای مخالف، وقار و متانت و نيز احترام ديانت را حفظ میكرد.
آقا نورالدين به دليل كمالات معنوی و پيمودن مسير حق و انس با مردم، جايگاه اجتماعی مهمی در اراک و توابع استان مركزی به دست آورد و اقشار گوناگون مردم، تكريم وی را وظيفه خود میدانستند.مردم از شدت علاقهای كه نسبت به وی داشتند، تا مدتها بعد از ارتحالش، تصويرش را در خانههای خود نگاه میداشتند. به دليل همين جايگاه مردمی و مذهبی خاصی كه آقا نورالدين داشت، سران دولتی و نظامی وقت درباره اصلاح امور اراک، در تنگناها به او رجوع میكردند و اگر میخواستند برای حفظ امنيت و ثبات شهر، مردم را به همكاری فرا بخوانند، از نفس گرم و مؤثر اين مجتهد والا مقام استمداد میطلبيدند. «آقا نورالدين» مرجع دينی مردم اراک بود. مردم به او عشق میورزيدند. او ساليان دراز به ارشاد مردم و حل مشكلات آنان مشغول بود و سرانجام در روز جمعه هفتم رجب سال ۱۳۴۱ ه.ق به سوی سرای جاويد شتافت و در جوار قدسيان و عرشيان آرام گرفت.
انتهای پیام