46 سال از روزی میگذرد که محمدرضا پهلوی، پسر ارشد رضاخان میرپنج، درحالیکه داشت فرودگاه مهرآباد تهران را به مقصد قاهره پایتخت مصر ترک میکرد، گفت: «مدتی است، احساس خستگی میکنم و احتیاج به استراحت دارم»؛ از آن روز که شاه دستنشانده متفقین با بیم فراوان و امید نیمبند رفت و مصر، مراکش، مکزیک، پاناما و آمریکا را برای اقامت و پناهندگی انتخاب کرد، تا ۵ مرداد ۱۳۵۹ که در اوج آوارگی در قاهره از پای درآمد و مرد و تا امروز که 46 سال از آن ایام میگذرد، عدهای دائماً تلاش کردهاند تا روایتی دیگر از ماجرای شاه فراری ایران آن روز را در تاریخ ثبت کنند و واقعیت انقلابی را که از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ با خون تعداد بسیاری از شهید به ثمر نشست، به شیوه دیگری بازنمایی کنند.
نگاهی گذرا به آنچه در روزگار پهلویها بر ایران و ایرانیان میگذشت، نشان میدهد «وابستگی و عدم استقلال سیاسی»، «دیکتاتوری، خفقان و عدم آزادی فعالیتهای سیاسی بهویژه از سوی گروههای اسلامی»، «نشر هدفمند و برنامهریزی شده فحشا و منکرات» و «فقر شدید، بیعدالتی و فاصله طبقاتی» از مهمترین دلایل و زمینههای شکلگیری حرکت مردمی برای انقلاب و تغییر شرایط بوده است که نه در یک شب یا چند روز و چندماه که در فاصله میان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بعد از آن بهطور جدی از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ این روند شکل گرفت، تا اینکه به پیروزی حرکت مردمی به رهبری امام خمینی (ره) در ۲۲ بهمن ۵۷ منجر شد.
درباره وابستگی و عدم استقلال دستگاه حاکم در آن روزگار، نگاهی به مهمترین کتابهای بهجامانده از رجال آن رژیم کافی است. «خاطرات ارتشبد حسین فردوست»، دوست و یارغار محمدرضا پهلوی، «خاطرات اسدالله عَلم»، وزیر دربار رژیم ستمشاهی و دهها کتاب دیگر بهعنوان اسناد باقیمانده از درون آن رژیم و نه ادعاهای دیگران بهخوبی گویای واقعیتهای تلخ آن روزگار است. فریدون هویدا، سفیر و نماینده دائم رژیم شاه در سازمان ملل متحد، در کتاب خاطراتش مینویسد: «موقع ورود شاه به آمریکا در نوامبر ۱۹۷۷ خبرنگار مجله نیوزویک با وی مصاحبهای ترتیب داد و طی آن از شاه پرسید دولت ایران در هفته پیش اعلام داشت که پرزیدنت کندی در سال ۱۹۶۱ پرداخت مبلغ ۳۵ میلیون دلار کمک آمریکا به ایران را منوط به انتصاب دکتر علی امینی به نخستوزیری کرده بود، آیا شما این ادعای دولت را تأیید میکنید؟ شاه پاسخ داد این البته یک مسئله کهنه است، ولی حقیقت دارد.»
علاوه بر این میتوان به برش دیگری از خاطرات فریدون هویدا اشاره کرد که وقتی با موافقت محمدرضا پهلوی «بحرین» رسماً از خاک ایران جدا و فروخته میشود، «شاه دلیل خود را برای موافقت با واگذاری بحرین در مصاحبه با روزنامه گاردین در ۵ شهریور ۱۳۴۵ (۲۷ اوت ۱۹۶۶) اینگونه بیان میکند: «با توجه به اینکه نفت بحرین دارد به پایان میرسد و مروارید به پایان رسیده است، بحرین از نظر ما اهمیتی ندارد.»
برشی از کتاب خاطرات اسدالله علم، فقر و نابرابریهای حاکم بر جامعه ایران و واقعیتهای آن روزگار را بهتر عیان میکند. وزیر دربار پهلوی مینویسد: «شاه در سال ۱۳۵۳ مبلغ ۵۰۰ میلیون لیره استرلینگ به انگلیس کمک مالی کرد تا شاید صنایع غذایی انگلیس از ورشستگی نجات پیدا کند. در همان سالی که این مبلغ هنگفت بهعنوان کمک به انگلیس داده شد، تنها یک درصد از روستاهای کشور آب آشامیدنی سالم و چهار درصد برق داشتند.»
انتهای پیام