قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز در سال ۵۶ شاید یک جرقهای بزرگ در تاریخ انقلاب ایران شناخته شود که این جرقه در نهایت به یک آتش بزرگ در میان مردم تبدیل شد و ملت ایران را به لرزه درآورد تا اینکه یک سال بعد و در بهمن ۵۷، پیروزی را برای این ملت به ارمغان آورد. شروع داستان این قیام به دی ۵۶ بازمیگردد. در این ماه، کارتر، رئیسجمهور آمریکا، وارد تهران شد. چگونگی مراسم ضیافت شام، نحوه حضور اعضای خانواده سلطنت در آن و سخنان اغراقآمیز کارتر در ستایش از شاه، باعث تعجب همگان شد.
خلاصه آنکه کارتر ایران را (جزیره ثبات) در یکی از پرآشوبترین نقاط جهان خواند. سرمستی شاه از تمجید کارتر و حمایت آمریکا و کشورهای غربی از حکومتش موجب شد تا پس از پایان سفر کارتر، شاه همان روز دستور دهد که مقالههای شدیدالحن علیه امام خمینی(ره) نوشته شود.
یک هفته پس از بازدید کارتر مقاله معروف به (ایران و استعمار سرخ و سیاه) با امضای مستعار احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات روز هفدهم دیماه ۱۳۵۶ به چاپ رسید. در آن مقاله، امام خمینی(ره) به شدت مورد حمله و توهین قرار گرفته بود. انتشار مقاله اهانتآمیز در روزنامه اطلاعات با واکنش فوری طلاب، روحانیون و مردم قم رو به رو شد. تظاهرات نوزدهم دیماه، منتهی به حمله نیروهای نظامی به مردم شد. که طی آن ۱۴ نفر کشته و تعداد بسیاری مجروح و شماری از علما و روحانیون نیز دستگیر و تبعید شدند.
اما دامنه اعتراضها افزایش یافت. در ۲۹ بهمنماه ۵۶ در شهر تبریز، برای شهدای قم، مراسم اربعین برگزار شد و ارتش، مردم را به گلوله بست. در این قیام تاریخی مردم تبریز، که نشانگر روی جدیدی از خشونتهای ظالمانه خاندان سلطنتی بود، نخستین بار شعار «مرگ بر شاه» در میان مردم جاری گشت و آنقدر بر روی مردم سایر شهرها تأثیر گذاشت که بهمناسبت برگزاری چهلم شهدای این قیام، مردم یزد نیز شروع به اعتراضات خود کردند اما بار دیگر جنایت ۲۹ بهمن تکرار شد و سپس درگیریها، شهر به شهر ادامه یافت.
قیام 29 بهمن 1356 تبریز نقطه عطفی در پیشبرد اهداف انقلابی با ایجاد فرهنگ چلهها در سراسر کشور شد. با کشتار مردم تبریز در این روز وضعیت شهر، مردم، بازار دچار تحول شد. قیام 29 بهمن مردم تبریز با واکنش شدید عمال رژیم پهلوی همراه شد. تلاشهای قوای نظامی، پلیس و ساواک برای سرکوب مردم بینتیجه بود. قیام 29 بهمن مردم تبریز از همان دامنه وسیعی در سراسر شهر به خود گرفته بود بهطوری که مأموران رژیم پهلوی از همان ابتدا قادر به مقابله با قیام جمعی مردم نبودند. سید حسین موسوی تبریزی در این رابطه میگوید: مردم به سمت مسجد ميرزا يوسف حركت كردند. در اين حال رئيس كلانترى ناحيه شش تبريز، مستقر در بازار، دستور داد كه در مسجد را ببندند. دوباره كه مراجعه كرده بود، ديده بود مردم همچنان در حال رفت و آمدند. اين بار با لحن گزندهاى گفته بود: مگر من نگفته بودم درِ اين طويله را ببنديد! اين كلام اهانتآميز باعث شد كه درگيرى و كتک كارى شروع شود. منتها كار بالا گرفت و به تيراندازى و نهايتاً شهادت يک نفر انجاميد.
وقتى كه جوانان تبريز جسد به خون تپيده دوست و همشهرى و همنوعشان را مىبينند، آن را سر دست بلند مىكنند و با فرياد: مىكشم! مىكشم! آنكه برادرم كشت، راه مىافتند. درگيرى ادامه پيدا مىكند و مجدداً يكى از تظاهركنندگان به دست پاسبانها به شهادت مىرسد. سرگردى كه به مسجد اهانت كرده بود، حقشناس نام داشت و شروع تيراندازى هم از جانب او بود كه يكى از گلولههاى او نيز به يكى از تظاهركنندگان اصابت كرد. از قضا بعد از پيروزى انقلاب، يكى از خواستههاى اوليه مردم تبريز محاكمه اين فرد بود كه محاكمه و اعدام شد.
این درگیریها روز به روز جنبههای سیاهتری مییافت تا اینکه در مرداد سال ۵۷، ۴۷۷ نفر در پی جنایت مهیب ساواک، گماشته رژیم پهلوی، در آتش سوزی سینما رکس جان دادند. اتفاقات بسیاری تا بهمنماه ۵۷ رخ داد. هزاران مردم بیگناه در درگیریهای ارتش با آنها، کشته و مجروح شدند اما مردم غیور ایران تا پای جان ایستادگی کردند و نگذاشتند که استکبار داخلی، مجال آرامش داشته باشد. و در نهایت با تلاش و همت میلیونی ملت ایران، انقلابی که ریشههای آن به عقاید، هویت، شرعیت، احترام، عزت و تعصب یک ملت دامن زده بود، به پیروزی رسید.
انتهای پیام