سیدمحمدرضا سعیدی در دوم اردیبهشت ۱۳۰۸ در نوغان مشهد در خانوادهای متدین متولد شد. او دروس ابتدایی را نزد پدرش سیداحمد آموخت و در نوجوانی لباس روحانیت بر تن کرد. پس از آن برای ادامه تحصیلات به مشهد رفت، منطق و اصول را نزد علمایی همچون ادیب نیشابوری، شیخ هاشم و شیخ مجتبی قزوینی آموخت. او در سال ۱۳۲۳ با هدف ادامه تحصیلات به قم رفت. در قم از محضر امام خمینی(ره) و آیتالله بروجردی بهرهمند شد و به درجه اجتهاد رسید. آشنایی ایشان با امام خمینی(ره) موجب شد تا تلاشهای سیاسیاش آغاز شود. او میکوشید روحانیونی را که در خارج از کشور به سر میبرند با امام خمینی(ره) آشنا کند و به این ترتیب اندیشه امام راحل را به آن سوی مرزها بکشاند. همچنین با سفرهایش به شهرستانها مبارزه بیوقفهاش را علیه رژیم پهلوی آغاز کرد.
آیتالله سعیدی در ۲۱ سالگی با خدیجه طباطبایی شیرازی که از نوادگان میرزای شیرازی بود ازدواج کرد، که حاصل این ازدواج ۵ پسر و ۴ دختر بود، ایشان علاوه بر مبارزه علیه رژیم شاه آثار متعددی از جمله آزادی در اسلام، اتحاد در اسلام، کار در اسلام، تقریرات درس آیتالله بروجردی، آیا دین موجب عقبماندگی است؟، رساله امر به معروف و نهی از منکر و نقد و بررسی بسیاری از کتابهای اجتماعی و سیاسی را به یادگار گذاشتهاند.
این عالم مجاهد اواخر دهه ۱۳۳۰ به همراهی آیتالله خزعلی، آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله جعفر سبحانی و آیتالله دوانی به خوزستان رفتند، در آن جا از حکومت پهلوی انتقاداتی مطرح کرد که موجب شد مدتی زندانی شود. ایشان بعد از رحلت آیتالله بروجردی از جمله افرادی بود که مرجعیت امام خمینی(ره) را مطرح کرد. همچنین در جریان مخالفت امام راحل با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، انقلاب سفید و کاپیتولاسیون از امام(ره) حمایت کرد.
شهید آیتالله سعیدی در زمان واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ با هدف تبلیغ به کویت سفر کرده بود و بعد از اطلاع از وقوع حادثه در یک سخنرانی کشتار مردم و دستگیری امام خمینی(ره) را محکوم کرد، و به همراه تعدادی دیگر از علما به آیتالله سیدمحسن حکیم و آیتالله خویی نامه نوشت. پس از آنکه امام به ترکیه تبعید شد، به همراه چند تن دیگر در ۳۰ مهر ۱۳۴۴ به هویدا نامهای نوشت و در آن خواستار بازگرداندن امام خمینی(ره) به ایران شد. پس از آنکه امام(ره) از ترکیه به نجف منتقل شد، ایشان با وجود سختگیریهای فراوان مأموران امنیتی از گذرگاههای مخفی از مرز ایران گذشت و خود را به نجف رساند. در زمان حضورش در نجف برای شناساندن امام به علما و مدرسین حوزه علمیه بسیار تلاش کرد.
بعد از بازگشت از نجف به دعوت مردم تفرش به آن جا رفت و در سخنرانیهایش آشکارا به رژیم شاه حمله کرد، این سخنرانیها آنقدر انقلابی بود که عدهای به هراس افتادند و همین امر موجب شد ایشان از تفرش به قم بازگردد. پس از آن در سال ۱۳۴۴ به دعوت اهالی منطقه غیاثی در جنوب تهران به این شهر آمد و فعالیتهای خود را در مسجد امام موسی بن جعفر(ع) متمرکز کرد. با ورود آیتالله سعیدی در سال ۱۳۴۵ به مسجد موسی بن جعفر(ع)، شرق تهران دچار تحولی شگرف شد و نوجوانان و جوانان جذب مسجد شدند. امام خمینی(ره) در نامهای که در ۱۵ بهمن ۱۳۴۴ از نجف برای آیتالله سعیدی فرستادند، از هجرت او به تهران ستایش کردند.
از فعالیتهای ایشان در این دوره میتوان به تأسیس حوزه علمیه، تشکیل کلاس برای بانوان، تشکیل گروه امر به معروف و نهی از منکر و نیز تأسیس کتابخانه اشاره کرد. ایشان در این سالها همچنان به فعالیت علیه رژیم میپرداخت و سخنرانیهای سیاسی در دفاع از امام خمینی(ره) و علیه حکومت پهلوی ایراد میکرد. علاوه بر اینکه در شبهای جمعه در مسجد موسی بن جعفر(ع) به سخنرانی میپرداخت و از برنامههای ضداسلامی رژیم انتقاد میکرد، به منظور نشر افکار و اندیشههای امام خمینی(ره) بیوقفه تلاش میکرد و مسجد را پایگاه مبارزات افرادی چون آیتالله امامی کاشانی و مرحوم هاشمی رفسنجانی قرار داد. ساواک به این نکته پیبرد و ادامه وضع موجود در مسجد موسی بن جعفر(ع) را از هر نظر به زیان رژیم دید و به همین خاطر سختیهای بسیاری بر آیتالله سعیدی و افرادی که برای اقامه نماز به مسجد میرفتند تحمیل کرد؛ اما آیتالله سعیدی به تهدیدهای ساواک بیاعتنا بود.
این عالم مجاهد در سال ۱۳۴۹، در پی تصویب لایحه کاپیتولاسیون و دعوت از آمریکاییها برای سرمایهگذاری در ایران که به نوعی استعمار اقتصادی را رقم میزد، به مخالفت با آن برخاست و آن را مصیبتی بزرگتر از نهضت تنباکو و کاپیتولاسیون خواند، در همین رابطه به علما نامههایی نوشت، تا آنکه ۱۱ خرداد ۱۳۴۹ بعد از اقامه نماز به منزل رفت، که ساعت یک بعد از ظهر ساواک به منزل ایشان یورش برد و بعد از به هم ریختن اثاثیه منزل ایشان را به زندان قزل قلعه بردند و در زندان انفرادی تا ۱۰ روز به شدیدترین وجه ممکن شکنجه دادند. اسناد به دست آمده بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نشان میدهد ایشان با تمام شکنجهها از امام به عنوان آیتالله خمینی یاد کرده و زمانی که مجبور بوده از محمدرضا پهلوی نام ببرد به کلمه شاه بسنده کرده است. سرانجام این عالم مجاهد در اثر شکنجههای سخت ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ به شهادت رسید و پیکر ایشان مخفیانه از سوی ساواک در وادی السلام قم به خاک سپرده شد.
انتهای پیام