کد خبر: 4318629
تاریخ انتشار : ۰۲ آذر ۱۴۰۴ - ۰۱:۲۷
یاداشت

عزیزِ دل کدام چشم‌انتظار هستی...

هوا گرگ‌ومیش است و صدای اذان کم‌کم در کوچه‌ها می‌پیچد و سکوت خانه می‌شکند؛ مادری چشم‌انتظار به آرامی از خواب برمی‌خیزد؛ گویا نسیمی از خاطرات جوانی بر دلش وزیده، اما صد حیف که غبار پیری بر جانش نشسته، پاهایش دیگر توان راه رفتن ندارند، اما هنوز چشم انتظار است؛ انتظاری که در قاب عکس فرزندش جا مانده.

شهید جاویدالاثر خلیل عباسپور

هر روز با همان امید بیدار می‌شود، امیدی که در نگاه خسته‌اش زنده است و قاب عکس فرزند، همدم شب‌های بی‌پایان و روزهای پرانتظار اوست.  

او مادر شهید مفقودالاثر خلیل عباسپور است؛ مادری که سال‌هاست چشم به راه خبری از فرزندش مانده و هنوز هم امید دارد روزی نشانی از او به دستش برسد. مادر می‌گوید: «هر شهید گمنام که تشییع می‌شود، برای من بوی خلیل دارد؛ بوی فرزندی که هنوز برنگشته، بوی آغوشی که سال‌هاست خالی مانده.» 

و چه سخت است این چشم‌انتظاری بی‌پایان؛ هر زنگی که به صدا درمی‌آید، قلب مادر به تپش می‌افتد. با خودش می‌گوید: «نکند خلیل باشد؟ نکند خبری از فرزندم رسیده باشد؟» هر صدای در، هر تلفن، هر نامه‌ای که به خانه می‌رسد، امیدی تازه در دلش می‌رویاند و سپس با سکوتی سنگین خاموش می‌شود. این امید و ناامیدی، سال‌هاست که با اوست؛ مثل سایه‌ای که هیچ‌گاه از زندگی‌اش جدا نمی‌شود.  

این روزها، در آستانه ایام فاطمیه و سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) مادر امت، کوی‌ها و خیابان‌های آذربایجان حال و هوای دیگری دارد و پرچم‌های عزا و نوای نوحه در میدان‌ها و تابوت‌های سبک اما سنگین بر دوش مردمان، همه و همه یادآور غربت و مظلومیت است. شهدای گمنام دفاع مقدس پس از سال‌ها بی‌نشانی، دوباره به آغوش وطن بازگشته‌اند و هر کوچه‌ای که میزبان تشییع آنان می‌شود، به صحنه‌ای از اشک و افتخار تبدیل می‌شود.  

اما در میان این شکوه، دلتنگی عجیبی سایه می‌اندازد؛ مگر می‌شود شهید گمنامی به خاک سپرده شود و دل مادران شهدا نسوزد؟ مگر می‌شود تابوتی بر دوش مردم باشد و اشک چشم‌های چشم‌انتظار جاری نشود؟ هر شهید گمنام، یادآور فرزندی است که سال‌هاست خبری از او نیست؛ یادآور جوانی است که در جبهه‌ها جا ماند و هنوز نشانی از او به خانه نرسیده.  

چشم‌انتظاری مادران شهدا زخمی است که هیچ‌گاه التیام نمی‌یابد. آنان سال‌هاست با قاب عکس فرزندانشان زندگی می‌کنند، با خاطراتی که هر روز تازه‌تر می‌شود و هر شهید گمنام که به خاک سپرده می‌شود، انگار بهانه‌ای است برای تازه شدن این دلتنگی‌ها؛ برای جاری شدن اشک‌هایی که هیچ‌گاه خشک نمی‌شوند و برای یادآوری خون‌هایی که برای وطن نثار شدند تا ایران عزیزمان، مقتدر بماند...

این روزها، کوچه‌های شهر نه تنها میزبان شهیدان گمنام‌، بلکه میزبان اشک‌ و مویه مادران چشم‌انتظاری است که سال‌هاست با دلتنگی زندگی می‌کنند و هر بار که تابوتی بر دوش مردم می‌رود، بی اختیار اشکشان از دیدگانشان جاری می‌شود. آری، ای شهیدان گمنام، عزیزِ دل کدام چشم‌انتظار هستید؟

انتهای پیام
خبرنگار:
مهری هاشم زاده
دبیر:
امرعلی گل محمدی
captcha