امسال صدمین سال بازتأسیس و به تعبیر درستتر، صدمین سال احیای حوزه علمیه قم به دست مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی است. حوزه از دوره آن مرد بزرگ وارد مرحله جدیدی از عمر خود شد و برخی معتقدند اقدامات او منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد.
برای بررسی مراحل مختلف عمر حوزه به خصوص از دوره آن مرحوم تا امروز و چالشها و موفقیتهای آن، ایکنا میزگردی با حضور حجج اسلام محمدحسن زمانی، مسئول دفتر سیاسی اجتماعی حوزه علمیه و جواد اسماعیلی، مدیر پژوهش مجتمع بینالمللی حوزه علمیه، برگزار کرده است که بخش اول این نشست را میخوانید؛
زمانی: برای پاسخ به این پرسش باید پیشینهای را از حوزه قم یادآوری کنیم؛ حوزه قم بیش از هزار سال سابقه دارد و برخی صحابه ائمه(ع) مانند زکریابن آدم در این شهر مستقر شدند و به تدریج حوزه قوام گرفت. البته نشیب و فراز زیادی هم در طول تاریخ داشته است و در برخی مقاطع مجال بیشتری به روحانیت داده شد و در برخی مواقع مجال کمتری. در دورهای مدرسه فیضیه ساخته شد و محدثان و فقهای زیادی تربیت شدند و در برخی مقاطع تاریخی هم فشارهای حکومت سبب شد تا فعالیتها حالت نشیب به خود بگیرد. در مورد خدمات اجتماعی حوزه میتوان به دو نکته کلی اشاره کرد؛ اول اینکه روحانیت در طول تاریخ پرچمدار رسیدگی و خدمت اجتماعی به مردم بوده است؛ گرچه ساختمان و دفتر و ادارهای نداشتند، ولی معمولا بیوت مراجع و علما به روی همه مردم باز بود و بیرونی منزلشان مخصوص مراجعات مردمی بود.
بیوت علما و فقها نقش دادگستری و قضاوت، نقش کمیته امداد و نقش دفاتر ثبت اسناد و ازدواج و... را انجام میدادند و حتی گاهی نقش مدرسه و حوزه را ایفا میکردند و محل تدریس علوم دینی میشد. موارد زیادی مانند پل، بیمارستان، مدارس، اماکن خیریه و... هم در طول تاریخ از سوی علما ساخته شده است. در بخش سیاسی نیز تمامی نهضتهای ضد استبدادی در طول تاریخ هزارساله تشیع مدیون و مرهون روحانیت است. بعد از عاشورا اولین نهضت، نهضت زیدبن علی بن الحسین که یک فقیه و عالم بود، آغاز شد و بعد جریان فاطمیون رخ داد و منجر به حکومت فاطمیون در مصر و ادریسیون در تونس شد و در همه اینها علما نقش داشتند تا به شهدای اول، ثانی و ثالث و رابع میرسیم.
اگر نگاهی به امامزادگان ایران و کشورهای دیگر داشته باشیم، آمار زیادی را شاهد هستیم و از 7 هزار تا 15 هزار امامزاده در داخل و خارج کشور وجود دارد. اگر ما همان حداقل هفت هزار را مدنظر بگیریم، خیلی از آنها عالمان دین بودند که پرچم مبارزه علیه حاکمان مستبد دوره خود را بلند کردند و نمونه بارز آن حرم شاهچراغ و حضرت معصومه(س) و سلطان علی بن محمدباقر(ع) در اردهال است. ایشان به درخواست مردم کاشان به این منطقه آمدند، ولی هنگامی که حکومت وقت متوجه حضور آن امامزاده شد، اقدام به قتل ایشان کرد.
در صد سال اخیر این روند با توسعه بیشتری تداوم یافت. صدسال اخیر به عنوان بازتأسیس حوزه بیان شده است، زیرا قبل از مرحوم آقای حائری به علت صدماتی که حکام وقت و به خصوص رضاخان به حوزه زدند، حوزه قم وضعیت مناسبی نداشت. رضاخان در کنار اجبار به کشف حجاب زنان، برگزاری مجالس روضه و عزا را در کشور ممنوع کرد و قصد اصلی او نابودی دین بود، ولی در این شرایط بزرگمردی به نام آیتالله حائری یزدی قیام کرد و ایشان مدیریت حوزه قم را برعهده گرفت و آن را سامان داد؛ اولین نقش ایشان بازسازی نیروها و طلاب حوزه و ساماندهی نظام آموزشی و تقویت بنیه علمی حوزه بود.
مهمترین نقش آیتالله حائری در این دوره خنثیسازی توطئههای رضاخان در چند عرصه از جمله راهاندازی مجدد مجالس روضه و مقاومت در برابر بحث کشف حجاب بود تا ایران شبیه ترکیه نشود که از سوی آتاتورک به وضعیت نامناسبی کشیده شد. برای این صد سال چند دوره قابل تعریف است؛ دوره مرحوم آیتالله عبدالکریم حائری، دوره مرحوم آیتالله بروجردی، دوره بعد از قیام 15 خرداد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی که شرح و تفصیل آن را خواهم داد.
زمانی: حضور حداکثری روحانیت در جامعه نه تنها بهتر بلکه ضروری است و اگر پیشینیان حضور حداقلی در مسائل سیاسی داشتند به دلیل عدم اعتقاد نبود، بلکه حکومتها اجازه نفوذ نمیدادند. در دوره مرحوم حائری دیکتاتوری رضاخان به حدی بود که نفس همه در سینهها حبس شده بود و حتی یک روحانی جرئت پوشیدن لباس روحانیت نداشت و مردم حق برگزاری آزادانه مجلس عزاداری نداشتند. امام وقتی این امکان برای ایشان فراهم شد علیه حکومت وقت فریاد زدند و از طرفی روحانیت قویتر شد و در بلاد مختلف مستقر شد و علمای قبل از امام عمدتاً زمینه لازم را برای اقدامات امام فراهم کرده بودند؛ یعنی اقدام تحریم تنباکو، مباحث دوره مشروطه، اقدامات مرحوم مدرس و مرحوم کاشانی در زمینهسازی برای انقلاب نقشآفرین بود.
نقل شده است که امام در دوره طلبگی وقتی میشنیدند که آیتالله مدرس در مجلس قرار است سخنرانی کند از قم با اتوبوس به تهران میرفتند تا سخنان آیتالله مدرس را گوش دهند و همین افکار مرحوم مدرس و خط و مشی ایشان، در رویکرد امام نقش داشته است. آیتالله مدرس وقتی وارد مجلس شد به عنوان نماینده مردم نبود، بلکه به عنوان نماینده حوزه نجف و قم و مجتهد معرفیشده از حوزه وارد مجلس شد و این کار به تبعیت از دوره مشروطه بود که حضرات آیات بهبهانی، آخوند خراسانی، شیخ فضل الله نوری، سیدابوالحسن اصفهانی و نائینی در تدوین مواد دینی در قانون اساسی نقشآفرینی کردند و یک بند مصوب آنها این بود که در صورتی مصوبات مجلس شورای ملی معتبر است که پنج مجتهد در مجلس حضور داشته باشند و این مصوبات را تأیید کنند؛ مانند شورای نگهبان دوره فعلی. بنده با اعضای شورای نگهبان مزاح کردم که در گذشته 5 مجتهد در مجلس بودند و از ابتدا اجازه تصویب قانون خلاف شرع را نمیدادند، ولی الان شما بعد از اینکه قانونی را تصویب شد نظارت میکنید تا خلاف شرع و قانون اساسی نباشد و آنها یک قدم از الان جلوتر بودند.
آیتالله مدرس هم جزء این شورای 5 نفره معرفیشده به مجلس بودند، ولی به تدریج افراد دیگر از این فضا فاصله گرفتند و نتوانستند در برابر مشکلات بایستند، ولی مرحوم مدرس ایستادگی کرد، تا جایی که در دوره بعد به عنوان نماینده مردم و با رأی آنها وارد مجلس شد و عملاً به دلیل نقش برجسته، مدیریت مصوبات مجلس را در دست گرفت و در برابر رضاخان ایستاد.
رضاشاه در اثر مقاومتهای مرحوم مدرس ناچار شد ایشان را عزل و تبعید کند و وی را به خواف، منطقه خشک و بیآب و علفی در حاشیه مرز افغانستان و محل سکونت اهل سنت، تبعید کرد. هنوز که چهار دهه از انقلاب میگذرد این منطقه خشک و کمآب است و حالا ببینید آن وقت چه وضعیتی داشت. ایشان در یک خانه مخروبه ساکن شدند و سه محافظ را برای ایشان قرار دادند و در خاطراتشان آمده است که این محافظان حتی اجازه نمیدهند موهای سر و صورتم را که مانند دراویش شده بزنم، یک پیراهن و شلوار را باید دائماً بشویم و بپوشم؛ یعنی باید این لباسها را از تن بیرون بیاورم و بشویم تا خشک شود و بعد بپوشم؛ برای غذا دولت به عنوان یک زندانی روزی سه قران جیره به من میدهد که فقط هزینه سه نان است و مقداری از این پول را رئیس نگهبانان میدزدد و صرف تریاک او میشود و ناچارم روزهای زیادی روزه بگیریم. اجازه ملاقات با هیچ کسی حتی همسرم را نداشتم.
او هفت سال در زندان به سر برد و احدی با او ملاقات نداشت؛ بعد از مدتی رضاخان به ایشان پیام داد که اگر با سیاست کاری نداشته باشی تو را رها کرده و هر نوع امکاناتی بخواهی به تو میدهم، ولی مرحوم مدرس آن را رد کرد و این نادره دوران گفت به رضاخان بگویید اگر مدرس به تهران برگردد همان مدرس است. ایشان فرموده بود که خدا همه چیز به من داده است جز دو چیز یکی ترس و دیگری طمع. به نگهبانان دستور دادند که او را بکشند ولی آنها حاضر نشدند و ناچار او را به کاشمر فرستادند و در نهایت سه جلاد از تهران رفتند و در هنگام افطار در ماه رمضان غذای مسمومی به ایشان دادند و عمامه را به گردن او پیچیده و او را خفه کردند و عجیب اینکه پیشوای یک ملت را کشتند و کسی باخبر نشد و شبانه او را در حاشیه شهر دفن کردند و بعدها قبر مخفی او پیدا شد و مزاری را برای او درست کردند که امروز قبله عاشقان اسلام است. مدرس به رضاخان گفته بود که هر دو از دنیا خواهیم رفت، ولی نام من ماندگار خواهد بود و تو گم خواهی شد و چنین شد. رضاخان به موریس تبعید و بعد در قسمت دستشوییهای حرم حضرت عبدالعظیم(ع) دفن شد.
اسماعیلی: روحانیت نماینده مفاهیم متعددی است که محدود به زمان و مکان نیست، زیرا تداعیگر معنویت و تقید به یکسری ارزشهای دینی و ارتباط با منابع وحیانی است. آیا زمانی وجود دارد که بشر به معنویت محتاج و نیازمند نباشد؟ اگر بگوییم بشر به معنویت و تقید به ارزها نیاز ندارد، به روحانیت هم نیاز نخواهد داشت. لذا در مباحث تربیتی گفته شده بدترین شکل تنبیه آن است که به فردی بگویند برو هر کاری را که دوست داری انجام بده.
بنده توفیق داشتم در برخی از سفرهای خارجی افرادی را که مستبصر میشدند، شهادتین را به زبان آنان جاری میکردم و اسلام میآوردند و وقتی از آنها میپرسیدم که چرا به اسلام گرایش پیدا کردید جواب میدادند که اسلام تقیداتی دارد ولی در مسیحیت میگویند هفتهای یکبار به کلیسا بروید و آن هم الزامی نیست، ولی اسلام برای عباداتی چون نماز و روزه ایام مشخصی دارد و امور اخلاقی و اجتماعی در آن پررنگ است. معنویت چیزی است که همه انسانها در همه ادوار به آن محتاجاند. گرایشی که به معنویتهای نوظهور وجود دارد ناشی از این امر است. نماز یک هارمونی زیبایی دارد که بعید است عبادتی را به این زیبایی در سایر ادیان شاهد باشیم. بنابراین معنویت جزء یکی از نیازهای بشر است. همچنین ارتباط با منبع اصیل وحیانی و کارکردهای آن از نیازهای ضروری انسان است؛ در دنیا مباحث همجنسگرایی رو به تزاید و علت آن قطع ارتباط بشر با منبع وحیانی است.
بنابراین وقتی از نقش روحانیت حرف میزنیم، باید جمیع این جهات را در نظر بگیریم؛ اگر قید و بند و معنویت در جامعه و خانواده کم شود، ببینید چه نتایج بدی را به همراه خواهد داشت. پس نقش روحانیت ضروری است. البته در مداخله حداقلی و حداکثری گاهی بحث امکان مطرح است، کمااینکه اقدامات محدودی از سوی علما در دوره قبل از امام خمینی انجام شد و گاه سخن از اعتقاد به حضور و ضرورت این کار هست. از آنجا که بسیاری از احکام اسلامی بدون حکومت امکان اجرا ندارد، حضور حداکثری لازم است.
اسماعیلی: اگر انقلاب نبود خیلی از سوالاتی که امروز در مورد توانمندی حکومت اسلامی وجود دارد، وجود نداشت. به نظرم امام(ره) خدمت بزرگی به دینداران و حتی افراد غیرمذهبی کرد. البته انقلاب موفقیتهای بسیار زیادی ایجاد کرد و نقدهایی هم وجود دارد و شبهاتی هست که نیازمند پاسخ جدی است. امروزه بسیاری از پژوهشهای مسئلهمحور در حیطه علوم انسانی انجام شده است تا به مسائل جامعه پاسخ دهد. بنابراین انقلاب سبب اثرگذاری عمیقتر و وسیعتری در عرصه اجتماعی شده و توسعه علوم انسانی مؤید آن است.
اسماعیلی: خیلی از مشکلات کشور با سیاستگذاری و اجرای دقیق قابل حل است و ربطی به نوع حکومت ندارد؛ مثلا وقتی بحث خرید خودرو پیش میآید رفتارهای اقتصادی کنشگران اقتصادی را ببینید. این موضوع بیش از آنکه ریشه اقتصادی داشته باشد ریشه فرهنگی دارد. چرا وقتی کالایی در کشور کم میشود حرص و ولع بیشتری داریم؟ باید مباحث را منصفانه بررسی کنیم. اگر بگوییم همه چیز در ایران بد و سیاه است منصفانه نیست و اگر بگوییم همه چیز گل و بلبل است باز هم درست نیست.
بنده دو سال در انگلیس زندگی کردهام؛ وقتی از من میپرسند زندگی در انگلیس چگونه است میگویم این کشور هم مشکلات خودش را دارد. به عنوان نمونه همجنسگرایی در مدارس انگلیس به واحد درسی تبدیل شده است و باید دانشآموزان از دوره سنی خاصی چهار واحد درسی را مطالعه کنند یا زنان را به مدارس پسرانه میآورند و عریان به دانشآموزان نشان میدهند، آن هم به بهانه واحد درسی آشنایی با جنس مخالف. این نوع کارها سبب شکایت افراد دغدغهمند شده است و چون این جوامع مبتنی بر عقلانیت بشری اداره میشود، معلوم نیست که به کجا خواهد رفت، در حالی که این مسائل در کشور ما خط قرمز است. شما در جام جهانی قطر دیدید که به عنوان خط قرمز مانع برخی رفتارها شدند.
در مسائل اقتصادی نباید تصور کنیم کشوری مانند انگلیس در وضعیت بسیار خوبی است؛ کارتنخوابهای متعددی در گوشه و کنار شهرهای مختلف وجود دارند. امروز نظام سرمایهداری غرب با مشکلات عدیدهای روبهروست. یکی از دوستان بنده که 21 سال در سوئد زندگی کرده است تعریف میکرد که میخواهد بعد از این همه مدت به ایران برمیگردد، چون اجازه ندادند یک آجر روی آجر بگذارد و هر درآمدی داشت با مالیات و عوارض از او گرفتند. در قضاوتمان باید همه مشکلات را ببینیم.
اسماعیلی: بله، باید منصفانه قضاوت کنیم؛ هم نیروهای انقلابی نقدها را بشنوند و هم غیرانقلابیها و باید نقدهای منصفانه پذیرفته شود. در حوادث اخیر گروهی از مردم اعتراضی متفاوت از اغتشاشگران داشتند که باید حرفهای آنان هم شنیده شود و مسائل را برای آنان تبیین کنیم و مرز بین این گروه را از اغتشاشگران جدا کنیم.
گاهی در بدنه جامعه خودکمبینی و تحقیر را شاهد هستیم، زیرا خوبیها و نقاط مثبت خود را نمیبینیم و گاهی افراط میشود. گاهی افرادی را میبینم که چند سال در کشور دیگری ساکن هستند و گرفتار مشکلات زیادی میشوند، ولی روی برگشتن ندارند. البته باید به مشکلات داخلی توجه شود و نقدها را بشنویم و درصدد رفع آنها باشیم. جهاد تبیین که رهبری فرمودند فقط بیان نقاط قوت نیست، بلکه باید روشنگری منصفانه و عادلانه هم وجود داشته باشد.
ادامه دارد...
گفتوگو از علی فرج زاده
انتهای پیام