میراث معنوی که با مرگ پیشکسوتان به دست فراموشی سپرده می‌شود
کد خبر: 1388842
تاریخ انتشار : ۲۸ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۰:۳۴
گونه‌های فاخر نمایش‌ ایرانی؛

میراث معنوی که با مرگ پیشکسوتان به دست فراموشی سپرده می‌شود

گروه هنر: نقالی، پرده‌خوانی، تعزیه و شبیه‌خوانی و حتی سیاه‌بازی و تخت حوضی از جمله گونه‌های فاخر نمایشی ایرانی هستند که متأسفانه با فقدان آخرین بازماندگان از نسل طلایی آنها،آرام آرام به دست فراموشی سپرده می‌شوند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) عرصه نمایش ایران در سال 92 بارها و بارها در غم از دست دادن چهره‌های نامی و ارزشمند این هنر انسانی و ارزشی به سوگ نشست؛ چهره‌هایی که فقدان آنها به طور قطع  ضربه‌ای جبران‌ناپذیر بر پیکره نمایش فاخر ایرانی بوده و هست و باید انتظار کشید تا مگر سال‌ها بعد فرد و یا افجانشینان مناسبی برای آنها باشند.
از میان هنرمندان تئاتری درگذشته سال 92، فقدان دو چهره ماندگار عرصه نمایش دینی و آئینی بیش از همه تأثربرانگیز بود چرا که با مرگ این دو که در حقیقت آخرین بازماندگان نسل طلایی نمایش‌های دینی و آئینی هستند، تمام تجارب، خودآموختگی آنها حاصل سالها رنج و مرارت و اصطلاحاً خاک صحنه خوردن نیز از میان رفت.
مرشد ولی‌الله ترابی، پیشکسوت نقالی، تعزیه و پرده‌خوانی که همواره تسلط بر بیان، زبان نافذ و تأثیر روایت‌های نقالی خود از شرح زندگی معصومین(ع) و قهرمانان و پهلوانان نامی ایران را حاصل کار و ممارست شخصی می‌دانست، 12 مرداد سال 92 در سن 77 سالگی دارفانی را وداع گفت.
اتکای این استاد نامی عرصه نمایش آئینی به نقل شفاهی رویدادهای دینی و همچنین وقایع اساطیری، شاید موجب شد که هیچگاه وی به تدوین آنچه که به قول خود حاصل تجارب شخصی‌اش در زمینه این فن بوده است به شکل مکتوب نپردازد و به غیر چند کتاب که از جمله مهمترین آنها طومار نقالی «مشکین‌نامه» به کوشش وی و داوود فتحعلی‌بیگی است و البته چند فیلم ویدئویی ضبط شده از اجراهای وی، چیزی از این استاد فقید به یادگار نمانده است.
مرحوم ولی‌الله ترابی البته در راه تربیت شاگرد نیز اهتمام ویژه‌ای داشت که از جمله نمونه‌های بارز آن می‌توان به ابوالفضل ورمرزیار و محسن میرزاعلی اشاره کرد و البته شاگردان زیادی که همچنان جای کار تا رسیدن به نقطه مطلوب به منظور مطرح شدن و اجرای برنامه دارند؛ با این وجود به نظر می‌رسد که این عرصه برای جلوگیری از تحریف محتوایی و مصادره شدن ساختار و فرم به نفع سایر ملل، باید با پرداختن به همه قوانین و مختصات آن به شکل مکتوب، ثبت و ضبط شده و علاقه‌مندان به فعالیت در زمینه این هنر کهن ایرانی زین پس خود را متعهد به تبعیت از مفاد آن کنند.
در گونه‌های نمایش دینی، به نظر می‌رسد که وضعیت تعزیه و شبیه‌خوانی از نقالی و پرده‌خوانی بهتر باشد و حداقل ما در این زمینه صاحب کتاب، مقالات و مکتوبات بیشتری هستیم که از جمله مهمترین آنها می‌توان به مجلدی تحت عنوان «متدلوژی تعزیه» به قلم جابر عناصری اشاره کرد اما اینجا یک پرسش مطرح است و آن این که آیا قدر و منزلت اساتیدی همچون جابر عناصری را در این چند ساله دانسته‌ایم؟ می‌دانیم او کجاست و در چه وضعیتی است و یا نه خدای نکرده با فقدان او باز باید حسرت این موضوع را بخوریم که ای کاش در زمان بودنش از او نهایت بهره را می‌بردیم، اتفاقی که روزگاری پیش از این در مورد مرحوم هاشم فیاض، مرحوم عنایت‌الله شهیدی نیز تجربه آن را داشته‌ایم.
سعدی افشار، با نام واقعی سعدالله رحمت‌خواه، دیگر هنرمند پیشکسوت نمایش آئینی ایرانی بود که 30 فروردین 92 جامعه تئاتری وی را نیز در سن 79 سالگی از دست داد؛ هنرمندی که بازمانده نسل طلایی نمایش سیاه‌بازی و تخت‌حوضی بود و به جرأت می‌توان گفت که مگر معجزه‌ای پیش آید تا در آینده حتی خیلی دور هم کسی بتواند جانشین او شود.
متأسفانه وقتی صحبت از این‌گونه نمایشی می‌شود، رتبه و جایگاه آن در حد یک نمایش سبک و لوده پایین می‌آید و هیچ کس به آن شکلی که باید به آن توجهی نمی‌کند؛ واقع‌بینانه باید گفت که سیاه‌بازی و تخت حوضی یکی از اصیل‌ترین گونه‌های نمایشی است که منحصر به ایران است و با یک نگاه علمی باید گفت که همه اسلوب و شیوه‌های آن در عین حالیکه  کیفیت آن در حد یک مسخره‌بازی تنزل پیدا کرده است همگی بر پایه فن و مختصات خاص خود است.
منشأ سیاه‌بازی به روشنی مشخص نیست؛ سیاه‌بازی زبان اعتراض به عملکرد حکام جبار و ظالم است؛ فردی در بطن دربار عامدانه خود را به سفاهت می‌زند و با این شیوه ضمن بیان واضح و شفاف و افشاگر، مصونیت جانی برای خود می‌خرد، این همان شیوه‌ای است که ما نمونه‌های آن را در فرهنگ‌های ملل گوناگون می‌بینیم، شاید بهلول در دربار هارون‌الرشید یکی از نمونه‌های بارز آن باشد اما به جرأت می‌توان گفت که آنچه مرحوم سعدی افشار و پیشتر از آن متقدمان این حرفه همچون مهدی مصری و سیدحسین یوسفی آن را وضع کردند، نمایشی ویژه و منحصر ایرانی است.
واقعیت این است که در عرصه نمایش سیاه‌بازی نیز دستمان خالی است؛ سعدی افشار آنچه را که خلق می‌کرد و  به شکل بداهه در صحنه نمایش به اجرا درمی‌آورد حاصل حضور ذهن و تسلط فوق‌العاده‌اش به فضای صحنه و موقعیت بود، نگرش وی به این‌گونه از نمایش ایرانی علمی نبود پس نمی‌توان توقع داشت آن‌چه را که می‌آفرید، به عنوان یک قانون وضع و مرقوم نماید اما به وضوح می‌توان گفت به  آن‌چه که او و همنسلانش پرداختند می‌توان استناد کرد، تحقیق و پژوهش کرد و کتاب نوشت؛ سیاه‌بازی را نباید دست کم بگیریم، چه بخواهیم و چه نخواهیم این میراث نمایشی ماست که اتفاقاً مخاطب زیادی را نیز تحت تأثیر خود قرار می‌دهد پس می‌توان با این ساختار نمایشی به درون اذهان و قلب‌ها رسوخ کرد و تأثیرت شگرفی گذاشت و فرهنگ‌ساز شد.
نکته پایانی آنکه در ادای دین به همه آنانی که برای احیای فرهنگ و هنر ایرانی تلاش و کوششی خستگی‌ناپذیر داشته و دارند نباید اقدامی مقطعی انجام شود و مثلاً چون دیگر نیستند پس باید برایشان مراسم نکوداشت و بزرگداشت گرفت و بعد دیگر همه چیز فراموش شود؛ امثال مرشد ترابی و سعدی افشار به واسطه کارهای ماندگارشان همواره در ذهن مخاطبان آثار نمایشی باقی خواهند ماند، ما بیشتر باید دلمان به حال خود بسوزد که این سرمایه‌های گرانقدر عرصه فرهنگ و هنر را بدون کمترین تأثیری از گوهر وجودیشان از دست می‌دهیم و پس از فقدانشان نیز تلاشی برای بهره‌گیری از آن چه که از ایشان به یادمانده نداریم.

captcha