تبیین عقلی و نقلی رابطه وجودی حضرت فاطمه(س) با شب قدر
کد خبر: 3510803
تاریخ انتشار : ۰۸ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۶
یادداشت وارده/

تبیین عقلی و نقلی رابطه وجودی حضرت فاطمه(س) با شب قدر

گروه اندیشه: استاد دانشگاه فردوسی مشهد، یادداشتی با عنوان «تبیین عقلی و نقلی رابطه وجودی حضرت فاطمه(س) با شب قدر» در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده‌ است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، دکتر محمدعلی وطن‌دوست، استاد دانشگاه فردوسی مشهد، یادداشتی تحت عنوان «تبیین عقلی و نقلی رابطه وجودی حضرت فاطمه(س) با شب قدر» در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده است که بدین شرح است:
تبیین عقلی و نقلی رابطه وجودی حضرت فاطمه(س) با شب قدر
سخن گفتن از بانوی بزرگواری كه اندیشه‌ هیچ خردمندی را به كنه وجودی او راه نیست و زبان از وصف او ناتوان است، پیآمدی جز شرمندگی و رسوایی در محضر حضرتش در پی نخواهد داشت!
همو كه پدرش پاره تنش می‌خواند و امیرمومنان(ع) او را مایه آرامشش.بانویی كه جهان و جهانیان از او درس عشق و ولایت آموخته‌اند.اقیانوس پهناوری كه قطره‌ای از آن آلودگی را از جان و جهان می‌زداید. یادش آرامش دل و نامش نورانی بخش محفل است. ولی چه كنیم كه باید به قدر توان بشری اندیشید و شمّه‌ای از فضایل آن بانو را با یاری جستن از سخنان گهربار سلاله مطهرش بازگو نمود!
دیباچه سخن
در تفسیر فرات بن إبراهیم چنین آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ؛ اللَّیلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَیلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا. (تفسیر فرات كوفی، ص581، بحارالانوار، ج43،‌ص65)
امام (ع) در این حدیث شریف در مورد شب قدر به چند نكته اساسی اشاره نموده‌اند:
1. مراد از شب، همان فاطمه زهرا (س) است!
2. مراد از قدر خداوند متعال است!
3. شناخت و معرفت به مقام وجودی حضرت فاطمه (س) برابر با ادراك و شناخت شب قدر شمرده شده است!
4. وجه نامگذاری حضرت زهرا (س) به فاطمه آن است كه آفریده‌های خداوند متعال را توان شناخت و معرفت جایگاه وجودی حضرت زهرا (س) را ندارند!
بر اساس این روایت و روایاتی مشابه این، این پرسش نمودار می‌گردد كه چه ارتباطی میان شب قدر و جایگاه وجودی حضرت زهرا (س) وجود دارد؟! در پاسخ به این پرسش نخست باید مقدماتی را ذكر نماییم:
مقدمات عقلی بحث
1. جهان هستی بر اساس اصل علیت و رابطه علّی و معلولی حاكم بر آن پدید آمده است.
2. بنا بر اصل علیت، علت هستی بخش كه معلول را از نیستی به هستی آورده و آن را به وجود می‌آورد، همه كمالات معلول خود را دارا می‌باشد. به عنوان نمونه برای تقریب به ذهن می‌توان به رابطه جریان الكتریسیته و روشنای چراغ اشاره كرد. انرژی كه در روشنایی چراغ وجود دارد اگر پیش از آن در جریان الكتریسیته نهفته نباشد، در چراغ به صورت روشنایی نمود پیدا نمی‌كند. به دیگر سخن، ذاتی كه خود نادار است چگونه می‌تواند دارایی به دیگری بخشد! تا چیزی دارا نباشد، دارایی بخش نخواهد بود! از این اصل و قاعده عقلی در علوم عقلی با عنوان «معطی الشئ لایكون فاقدا له» تعبیر می‌شود.
3. هر معلولی از علت خود در كمالات وجودی ضعیف‌تر بوده و هر علتی از معلول خود قوی‌تر است. مراد از قوی بودن، بهره‌مندی یك موجود از كمالات و آثار وجودی بیشتر است.
4. اگر علتی هستی بخش باشد و معلولی به وجود بیاورد كه آن هم ویژگی هستی بخشی داشته باشد، آن معلول نسبت به وجودی كه به موجود پایین‌تر از خودش می‌دهد، علت خواهد بود و این چنین است كه در جهان هستی سلسله‌ای از علت‌های هستی بخش آشكار می‌شوند. روشن است كه هر اندازه این سلسله ادامه پیدا كند،‌ موجودات بیشتری لباس هستی بر تن می‌كنند و جهان‌ هستی یا به تعبیر بهتر جهان‌های هستی ساخته می‌شوند.
5. هر معلولی كه از علت بالاتر از خود پدید می‌آید، نمونه و نمود و سایه‌ای از كمالات علت خود را به نمایش می‌گذارد. از همین‌روست كه در قرآن و روایات از پدیده‌های جهان به آیه (نشانه) تعبیر شده است. نشانه همان‌گونه كه از نامش پیداست نمایشگر صاحب نشان است و چیزی می‌تواند نمایشگر باشد كه جلوه‌ای از صاحب نشان باشد. برای فهم بهتر مطلب می‌توان به رابطه نفس و تصورات ذهنی و اندیشه‌‌های انسان مثال زد. از آنجا كه اندیشه‌ها و تصورات ذهنی انسان، تجلی و معلول نفس اوست، نشان از آن دارد كه اصل و حقیقت این تصورات در نفس انسان و شخصیت او ریشه دارد. یعنی تا حقیقت و اصل تصورات ذهنی در وجود نفس انسانی، نباشد این تصورات و اندیشه ها در ذهن آشكار نمی‌گردد. پس می‌توان گفت افكار و اندیشه‌های انسان، تجلی و نمود شخصیت اوست! همین‌گونه هر جهانی نشانه و نمود جهان بالاتر از خود است. از همین روست كه در روایتی از امام رضا (ع) چنین آمده است:
«قد عَلِمَ أوُلُوالألبابِ أنَّ ما هُنالِكَ لا یعلَمُ إلّا بِما هیهُنا».
یعنی: «خردمندان ژرف‌اندیش می‌دانند كه آنچه آنجاست (در آن جهان) جز به واسطه آنچه كه اینجاست(در این جهان) دانسته نمی‌شود»
این سخن همان است كه در آیات قرآن با عنوان «تفكّر در آفرینش آسمانها و زمین» آمده است:
«الَّذِینَ یذْكُرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَیتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...» (191 آل عمران)
از امام سجاد (ع) نیز سخنی قریب به همین مضمون رسیده است:
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ ع یقُولُ عَجَبٌ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْكَرَ الْمَوْتَ وَ هُوَ یرَی مَنْ یمُوتُ كُلَّ یوْمٍ وَ لَیلَةٍ وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَی وَ هُوَ یرَی النَّشْأَةَ الْأُولَی.
عزیز نسفی در انسان كامل گوید: این سخن امام جعفر صادق علیه السّلام است: إنَّ اللّهَ تَعالی خَلَقَ المُلكَ عَلی مِثالِ مَلَكوتِهِ، وَ أَسَّسَ مَلَكُوتَهُ عَلی مِثالِ جَبَرُوتِهِ لِیستَدِلَّ بِمُلكِهِ عَلی مَلَكُوتِهِ وَ بِمَلَكوتِهِ عَلی جَبَرُوتِهِ.
به قول میرفندرسكی:
چرخ با این اختران ، نغز و خوش و زیباستی //  صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت //  بر رود بالا همی با اصل خود یکتاستی
صورت عقلی که بی‌پایان و جاویدان بود //  با همه و بی‌همه مجموعه و یکتاستی
این سخن در رمز دانایان پیشین سفته‌اند //  پی برد در رمزها هر کس که او داناستی
در نیابد این سخن را هیچ فهم ظاهری //  گر ابونصرستی و گر بوعلی سیناستی
نتیجه اینكه همه پدیده‌های این جهانی، هستی‌های تنزّل یافته‌ی حقایق آن جهان‌اند؛ زیرا هر ملكی را ملكوتی همراهی می‌كند كه از آن به وجود آمده‌است. همچنین از مقدمات گفته شده این نتیجه به دست می‌آید كه شب قدر با همه رویدادهایی كه در آن به وقوع می‌پیوندد، به عنوان یكی از پدیده‌های این جهان، حقیقتی در جهان ملكوت و غیب دارد و همه رویدادهای شب‌قدر و تقدیراتی كه در آن شب رقم می‌خورد، تنزّل حقایقی است كه در جهان ملكوت وجود دارد؛ زیرا جهان ملكوت همانگونه كه گفته شد، نسبت به جهان طبیعت از سمت علیت برخوردار است و این جهان، به حكم اینكه معلول آن جهان است، نمود و سایه‌ای از ملكوت است. از همین‌جا معنای آیه «یدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یعْرُجُ إِلَیهِ فِی یوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» آشكار می‌گردد. در این آیه نكات و اشاراتی وجود دارد كه ما را در شناخت معانی سوره قدر و جایگاه حضرت زهرا (س) كمك می‌كند. در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:
اشارات آیه پنجم سوره سجده
1. در این آیه یكی از كارهای خداوند متعال تدبیر امر از آسمان به سوی زمین شمرده شده است. براساس «آیاتی مانند إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ » (یس/82) «وَیسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» (اسراء/85) این نكته بدست می‌آید كه مراد از «أمر» در آیه پنجم سوره سجده، امر تكوینی است.  البته خود عبارت «تدبیر» در همین آیه می‌تواند اشاره‌ای به امر تكوینی باشد. اگر آیه «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا» ضمیمه این آیه شود تدبیر امر خداوند متعال به اذن او و با واسطه‌گری فرشتگانی انجام می‌شود كه در آیه
«تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» آمده است.
2. عبارت « یدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ» به مراتب نزول امر آفرینش و تدبیر آن اشاره دارد. همان‌گونه كه عبارت « یدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یعْرُجُ إِلَیهِ فِی یوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» به مراتب صعود و عروج اشاره می‌كند. و از آنجا كه مبدأ و مقصد این نزول و عروج، خداوند متعال است، روشن می‌شود كه این حركت دوری است؛ زیرا در حركت دوری مبدأ حركت همان مقصد حركت است. نتیجه اینكه از این آیه وجود قوس نزول و قوس صعود استفاده می‌شود.
3. واژه «یوم« به تك مرحله‌ای بودن نزول و عروج امر الهی اشاره دارد. این یوم مقطعی از زمان است كه براساس شمارش این جهانی برابر با هزار سال می‌باشد.
4. با كنار هم قرار دادن آیه پنجم سوره سجده و آیات سوره قدر این نكته مهم استفاده می‌شود كه نزول فرشتگان و روح در راستای تدبیر امر خداوند متعال است كه اگر این تدبیر به اعتبار تعیین اندازه وجودی كه پس از تنزّل پیدا می‌كند در نظر گرفته شود، از آن به تقدیر یاد می‌شود. « وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ »(حجر/21) بر اساس این آیه تنزّل از خزائن همیشه به همراه اندازه وجودی خاصّی است كه از آن به «قدر» تعبیر شده‌است. از همین روست كه ظرف تدبیر امر الهی یعنی شب قدر، ظرف تقدیر او نیز شمرده شده‌است.
5. «یوم» در این جهان معادل «شبانه روز» است كه از دو بخش روز و شب پدید آمده‌است. براساس آیات سوره قدر كه می‌فرماید فرشتگان و روح در این شب برای تدبیر امر الهی نازل می‌شوند، روشن می‌شود كه «شب یا لیل» با «مراتب نزول حقایق جهان غیب و ملكوت در این جهان» انطباق می‌یابد و بر اساس این معادله، عروج نیز با «نهار» منطبق می‌‌شود! نتیجه اینكه شب قدر، همان ظرفی است كه حقایق جهان غیب در آن تنزل می‌یابند.
نتیجه بحث: تبیین رابطه وجودی حضرت زهرا (س)
از آنجا كه وجود نوری انسان كامل در جهان غیب (كه براساس روایات، نخست پیامبر اكرم (ص) و سپس امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (علیهما السلام) می‌باشند) به اذن خداوند، علت هستی‌بخش جهان و حقیقة الحقایق جهان غیب شمرده می‌شود، این نتیجه به دست می‌آید كه «تنزّل حقایق جهان غیب» یعنی «تنزّل حقیقت وجودی انسان كامل» كه یكی از آنها باطن نوری حضرت زهرا (س) می‌باشد. پس معنای اینكه در روایات گفته شده‌است شب قدر همان حضرت زهرا (س) است، این است كه شب قدر همان ظرفِ تنزّلِ حقایقِ جهانِ غیب، در این جهان است، برابر با تنزّل وجود نوری و حقیقت انسان كامل می‌باشد و درك شب قدر یعنی «مشاهده حضوری تنزّل مراتب وجودی انسان كامل» پس كسی كه تنزّل این حقایق را با چشم دل و علم حضوری و به اندازه ظرفیت وجودی خود بیابد، شب قدر را درك نموده و مراتب تنزّلات حقیقت وجودی انسان كامل را مشاهده كرده است! به دیگر سخن باطن نوری انسان كامل با تنزلات وجودی خود امر الهی را تدبیر نموده و بدان اندازه وجودی خاصی می‌بخشد از این انداز وجودی كه در پی تدبیر خداوند متعال حاصل می‌شود به «تقدیر» تعبیر می‌گردد و همین امر سبب می‌شود تا از این شب با نام شب قدر یاد شود!
خلاصه اینكه تا انسان كامل كه همان وجود نوری پیامبر و اهل‌بیت(ع) می‌باشد براساس علیتی كه در هستی‌بخشی نسبت به موجودات جهان دارد، در مراتب هستی تنزّل نیابد امر الهی از ملكوت آسمانها به مُلك زمین نمی‌رسد و تقدیر الهی در این جهان شكل نمی‌گیرد. این تنزل وجودی كه همان علیت هستی بخش انسان كامل نسبت به موجودات جهان ملكوت و مُلك می‌باشد در هر جهانی متناسب با نظام آن چهان ظهور می‌یابد و هنگامی بخواهد كه به صورت ظهور تقدیرات الهی در جهان طبیعت نمودار شود در ظرف شب قدر روی می‌دهد. البته باید توجه داشت كه انسان كامل از مراتب وجودی گوناگونی برخوردار است یك مرتبه آن ظهور ملكوتی در عالم غیب دارد و مرتبه دیگر آن ظهور ملكی در عالم طبیعت است، در شب قدر مرتبه وجود این جهانی انسان كامل، دریافت كننده حقایقی است كه از مرتبه غیبی و ملكوتی او نازل می‌شود! تفصیل این مطلب نیازمند بیان مقدمات عرفانی و فلسفی است كه فهم آن برای همگان ساده نیست! در این باره به بیان علامه حسن‌زاده آملی بسنده شده و سخن را به پایان می‌رسانیم:
« مراد از لیلة القدر در إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ، إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةٍ مُبارَكَةٍ خود حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و اله و سلّم است كه منزل فیه و منزل الیه در حقیقت یكی است و منزل فیه، صدر مشروح آن جناب است، أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ‏، نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی‏ قَلْبِكَ‏ «2» هر چند ظرف زمان آن به لحاظ نشأه عنصری یكی از همین لیالی متعارف است چه اینكه انسان كون جامع را كه لیلة القدر و یوم اللّه است به لحاظ این نشأه مادی متی است كه وجود ظلی عنصری او در امتداد ظرف زمان است پس منزل فیه در حقیقت و واقع قلب آن حضرت است و بعد از آن به لحاظ ظرف زمان منزل فیه الیلة القدر زمانی است كه منزل فیه به لحاظی در منزل فیه است و هر دو وعای منزل فیه‏اند، چنانكه هر انسان عنصری نسبت وعای علمش هنگام تلقی معانی با وعای زمان او چنین است. فافهم.» (علامه حسن زاده آملی، ده رساله فارسی، ص192)
captcha