عصمت همتی، عضو هیئتعلمی دانشگاه فرهنگیان اصفهان در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از اصفهان در خصوص رابطه دین و اخلاق، اظهار کرد: حوزه تخصصی اخلاق، حیطه فلسفه دین است و این بحث در واقع بحثی جدید است که دیدگاههای مختلفی در این زمینه وجود دارد که براساس آن، بعضیها دین را در حیطه اخلاق میدانند و با استناد به بعضی روایات پیامبر(ص) نظیر «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق»، معتقدند که دین همان اخلاق است.
وی افزود: برخی نیز معتقدند دین با اخلاق نسبتی ندارد و گویا سعی کردهاند که از مکاتب اخلاقی مبتنی بر عقلانیت و نه بر دین صحبت کنند؛ اما واقعیت این است که بهنظر میرسد این دو دیدگاه، یعنی چه آنهایی که تمام دین را به اخلاق فرو میکاهند و چه کسانی که اخلاق را از دین جدا میدانند، مورد نقد هستند؛ زیرا داریم کسانی که دیندار هستند اما خیلی در حوزه اخلاق مقید نیستند و بالعکس کسانی سراغ داریم که تقیدهای اخلاق عملیشان زیاد است، ولی شاید دینداری پررنگ نداشته باشند و بنابراین این دو دیدگاه قابل دفاع نیست.
عضو هیئتعلمی دانشگاه فرهنگیان اصفهان بیان کرد: به دیدگاهی که معتقد است دین و اخلاق رابطه با هم ندارند، نقدهایی وارد میباشد و اساسیترین نقدش به آن این است ما دینی نداریم که بخشی از اخلاقیات را نداشته باشد.
وی ادامه داد: جوامع بشری در حوزه اخلاق مدیون پیامبران هستند، پس ما میتوانیم بگوییم دین در حوزه تعلیم برخی مفاهیم اخلاقی، تعیین مصادیق آن و در دادن ضمانت اجرایی برای پیاده شدن آن مفاهیم در انسان، قطعا نقش اصلی دارد. دین پشتیبان و مبین مفاهیم اخلاقی و تقویت کننده وجدان اخلاقی در انسان است.
همتی در خصوص اینکه آیا اخلاق مبحثی فرا دینی است یا نه؟ گفت: تفکر غرب معتقد به این نظر است که اخلاق فرادینی بوده و معنایش این است که در حوزه مفاهیم اخلاقی، آدمی متقدم بر دین است و انسان بدون نیاز به دین میتواند مفاهیم اخلاقی را درک کند و برای درست و بد و خوب و بد معیار داشته باشد و اینگونه نیست که هر کسی بخواهد اخلاقی باشد، حتما باید در چارچوب به یک نظام دینی زندگی کند و ارزشهای دینی را بپذیرد.
وی افزود: به نظر میرسد این حرف خالی از اشکال نیست، البته برخی در این زمینه و در شواهد نظری که دارند اشاره به سخن امام حسین(ع) در روز عاشورا میکنند که فرمودهاند (اگر دین ندارید، آزاده باشید)، در واقع اینها با استناد به این سخن، آزادگی را اینگونه معنا کردهاند که آزادگی یک مبحث فرادینی است، یعنی بدون اینکه یک کسی نیاز داشته باشد که تقیدات دینی را بپذیرد، میتواند آزاده باشد و به نظر من کلیت این نوع برداشت قابل قبول نیست. زیرا در صورتی که شواهد صدقی دارد و معنایش این است که ما باید بگوییم در واقع بدون دین بعضی مفاهیم اخلاقی در حوزه عقل بشر و در حوزه وجدان و شهود بشر میتواند معنا شود، اما نه همه مفاهیم اخلاقی و نه همه مصادیق مفاهیم اخلاقی؛ یعنی این سخن غلط است که شخصی بگوید اگر کسی دین ندارد از هرگونه خلاف اخلاق و هر کاری از آن شخص بر میآید.
وی ادامه داد: البته انسانهایی هستند که دین ندارند، ولی چارچوبهای اخلاقی را با معیارهای مختلف رعایت میکنند و از آن طرف نیز هستند دیندارانی که با توجیهات مختلف مرزهای اخلاق را زیر پا میگذارند، پس نمیتوانیم بگوییم هر کسی که دین دارد، اخلاقی است .
وی افزود: عقیده من این است که ما قضیه را به شکل جزئی بیان کنیم، یعنی بگوییم در برخی از مفاهیم اخلاقی شاید عقل نتواند مستقل از دین آنها را درک کند، مثلا وجدان اخلاقی و یا عقل میتواند این را درک کند که ظلم قبیح، عقل خوب و نیکوست و دروغ بد است، اما بسیاری از مفاهیم اخلاقی ابدا به این وضوح نیستند که ما بگوییم میتوانیم اخلاقی فرادینی بنا کنیم، در حالی که آن مفاهیم اخلاقی نیز به شدت مورد نیاز ما هستند.
وی گفت: مثلا در جاهایی که بین مصادیق اخلاقی تعارض ایجاد میشود، یعنی شما بین احترام گذاشتن به والدین در مقابل ظلم کردن والدین و سکوت کردن شما در مقابل ظلم، دچار تعارض میشوید و در اینجاها عقل به صراحت نمیتواند حکم قطعی بدهد، اگرچه که ما به طور کلی و به اجمال قبول داریم که عقل در حوزه اخلاق میتواند در خارج از چارچوب دین بعضی از مفاهیم و مصادیق اخلاقی را درک کند، اما اخلاق فرادینی یعنی یک نظام اخلاقی با همه لوازم یک نظام اخلاقی و به نظر نمیرسد که مستقل از دین به توان چنین نظام اخلاقی را بنا کرد.
وی در خصوص کمرنگ شدن عناصر اخلاق و اخلاقی زیستن در جامعه، گفت: بهطورکلی میتوان گفت ارزشهای اخلاقی در جهان رو به کمرنگ شدن است و در بعضی از جوامع میتوان گفت بعضی از ارزشهای اخلاقی سقوط کرده و این مهم دلایل متعددی دارد که از اهم آن میتوان به طغیان انسان در مقابل ارزشهای الهی و آن ناکامیهایی که دین مسیحیت مخصوصا در برابر سوالها و نیازهای جامعه اروپا و به تبع تسری دادن آن ناکامیها و از سمتی دیگر رواج اومانیسم یا انسان گرایی و یا مکاتبی که از اصالت انسان سخن گفتند که اصالت انسان در مقابل خدا پرستی قرار گرفت و از طرفی دیگر طرح بحث شکاکیت معرفتی اشاره کرد. این موضوع شکاکیت در حوزه اخلاق این بحث را هم به وجود آورد تا جایی که بسیاری معتقد شدند ما ارزشهای مطلق اخلاقی در همه جوامع نداریم، بلکه در هر جامعهای بنا به سلیقه افراد یک جامعه، ارزشهای اخلاقی مطرح میشود.
همتی تصریح کرد: اگر ارزشهای اخلاقی نسبی باشند دیگر این ارزشها، ارزش اخلاقی ندارند و اخلاق ساقط میشود و یکی از دلایل سقوط اخلاق در جامعه امروز نسبیت اخلاق است، یعنی اگر ما گفتیم که در یک جایی دروغ خوب در جای دیگر دروغ بد است و در این شرایط مصلحتی و سودگرایی دروغ خوب است و در شرایط دیگر بد، اینجاست که ارزشهای اخلاقی بی معنی خواهد شد.
وی افزود: از طرفی دیگر انسانها به هر میزانی که در حوزه نفسانیات امیال و شهوات حریص شوند و در همین حوزه وارد شوند، شدت این میلها باعث میشود مقاومت حوزه اخلاق ضعیف شده و انسانهای اخلاقی کمتری پیدا شوند، به خاطر آن که مقاومت کردن در مقابل آن میلها کار آسانی نیست.
همتی بیان کرد: علاوه بر اینها شاید از دلایل دیگر، وجود نوع تبیینها و قرائتهایی که از دین در جامعه موجود است، باشد؛ یعنی در این که دینداران چگونه به حوزه اخلاق مقید باشند، موثر است. به این معنا که اگر ما عناصر اصلی دین را اخلاق تبیین کردیم و بگوییم که در اسلام پیامبر(ص) فرمودند «انما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق؛ من برای اخلاق مبعوث شدهام»، بنابراین ملاک و شاقول دینداری میزان تقید به اخلاق است.
وی ادامه داد: مثلا اگر کسی بسیار نماز میخواند و احکام دینی را انجام میدهد اما حوزه اخلاقی را زیاد رعایت نمیکند و اخلاقمدار نیست، میگویند این شخص شخص دیندار نیست، اما در واقع دیندار است، اما به اخلاق مقید نیست. این دو گونه نگاه کردن است و در نگاه دوم ما در حوزه دینداران از این کاستی رنج میبریم. انسانهایی که باید دغدغهشان توجه به اخلاق باشد، دغدغه شان یک قسمتهایی از دین میشود که اصلا بود و نبودشان در چگونگی زندگی آنها اثر ندارد و اگر بخواهیم اسلام را ببینیم همه کسانی که تاریخ اسلام را تحلیل کردهاند گفتهاند که مهمترین عامل پیشرفت اسلام و در واقع جذب پیامبر(ص)، اخلاق پیغمبر(ص) بوده است و شاید بسیاری از مردم آن زمان وارد مبحث سوال و جواب با پیامبر(ص) نمیشدند، اما بلافاصله شیفته اخلاق پیامبر(ص) میشدند.
وی گفت: این مهم را باید در گفتوگوها منبرها و نشستهایمان این را به یک ملاک تبدیل کنیم. امام صادق(ع) فرمودند که تنها به کثرت رکوع و سجده یک فرد نگاه نکنیم، بلکه به جنبههای اخلاقی مثل راست گویی، امانتداری وفای به عهدش توجه کنیم و اینگونه است که ارزشهای اخلاقی تجلی پیدا میکنند.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: ما باید برای احیای اخلاق در جامعه به این نکته توجه داشته باشیم، که در منبرهای تربیتی و کلاسهای دانشگاهی و مدارس کسانی میتوانند دینداران واقعی باشند که اخلاق مدارانه و درست تربیت شده باشند و بنابراین شاید نگاه کردن به همه حوزه آموزشی ضرورت دارد و از طرفی دیگر اهل سخن منبر در جلسات باید این را هم لحاظ کنند که اکنون معضل بزرگ ما در جامعه، اثبات یا رد براهین خدا نیست، اگرچه آن هم در مرتبهای و در یک قشری و در یک جایی به طور خاص سوال است، اما این نیاز عمومی نیست، نیاز عمومی این میباشد که رابطه اجتماعی ما بر مبنای صداقتها پایه ریزی شود.
وی تصریح کرد: اگر ما بخواهیم جامعه را ارزیابی کنیم و به آن نمره بدهیم، باید چه چیز آن باید نمره بدهیم؟ ما میگوییم جامعه سالم جامعهای است که در آن روابط بین انسانها سالم باشد و چه چیزی ملاک رابطههای سالم است؟ حاکمیت ارزشهای اخلاقی وقتی در جامعه بیمار است، بهترین و عالیترین معارف در آن جامعه اثری ندارد، بنابراین کسانی که در حوزه دینداران مشغولند بدانند که بزرگان تاثیرگذار حوزه، بزرگان اخلاقی بودهاند.
همتی ادامه داد: مثلا علامه طباطبایی اگر 20 جلد تفسیر المیزان مینویسند و اگر میتوانند این چنینی تاثیر گذار باشند، این مهم مربوط به حوزه نفس علامه طباطبایی است، بههمین منظور در حوزه علمیه و قبل از هر بحث و درس و گفتوگو، باید به طلبهها تفهیم کنیم که شما اگر اخلاق داشته باشید، میتوانید مبلغ دینی باشید و به معلمان دینیمان نیز همین را بگوییم شما اگر اخلاق داشته باشید، میتوانید به دانشآموزان اخلاق را بیاموزید.