«سقای آب و ادب»؛ تاسوعا در یک کتاب
کد خبر: 3747650
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۹
معرفی کتاب عاشورایی 4؛

«سقای آب و ادب»؛ تاسوعا در یک کتاب

گروه فرهنگی ــ کتاب «سقای آب و ادب» داستانی ادبی و روایی است که در ۱۰ فصل حضرت اباالفضل العباس(ع) توسط شخصیت‌های تاریخ اسلام روایت می‌شود.

«سقای آب و ادب»؛ تاسوعا در یک کتاب

به گزارش ایکنا از همدان، «سقای آب و ادب» روایتی مستند از زندگی حضرت اباالفضل العباس(ع) و اثری متفاوت از سید مهدی شجاعی است.
این کتاب متنی ادبی است که با استفاده از منابع شیعه مخاطب را در دل زیبایی‌های ادبی برده و در ناخودآگاه وی تاثیری از جنس حقیقت و آزادگی می‌گذارد. این کتاب یک منبع تاریخی قابل اتکا درباره زندگانی یار باوفای سیدالشهدا(ع) است که در قالب یک متن ادبی نشسته و خواننده را با خود از کودکی تا علقمه می‌برد و با مصائب جانکاه علمدار لشکر 72 نفره اباعبدالله الحسین(ع) آشنا می‌کند.
«سقای آب و ادب» کتابی است که خواننده بدون هرگونه درگیری مستقیم با متن تاریخ می‌تواند حوادث و مصائب وارد شده بر حضرت عباس بن علی(ع) در کربلا را مرور کند. نویسنده «سقای آب و ادب» نسبت به این مساله مطلع است که خواننده با بخشی از زندگی قمر بنی‌هاشم آشنا است و دانسته‌های خود را صحیح و خدشه‌ناپذیر می‌پندارد و از همین رو سعی می‌کند با استفاده از متن تاریخ به برخی از آن دانسته‌ها رنگی از مستند بودن بدهد و باورهای مخاطب را با سند قرین کند و وی را نسبت به دانش خود مطمئن سازد.
این کتاب که روایتی از تاسوعا است در 10 فصل نوشته شده است: عباس علی، عباس ام‌البنین، عباس عباس، عباس سکینه، عباس مواسات، عباس زینب، عباس ادب، عباس حسین، عباس فرشتگان، عباس فاطمه که عناوین هر فصل به شرحی است که از نظر گذشت. در هرکدام از این فصول نویسنده سعی داشته تا حضرت ابوالفضل العباس(ع) را با استفاده از یکی از شخصیت‌های تاریخ اسلام روایت کند و زوایای گوناگونی از شخصیت نورانی سردار امام حسین(ع) را به مخاطب نشان دهد.
در هر فصل رفت و برگشت روایی متعدد و متنوعی دیده می‌شود و در حرکتی سیال، راویان جای به هم می‌دهند و شکست‌ها به سرعت خوانش می‌افزاید و زوایایی جدید از مفهوم را روشن می‌کند. اما آن‌چه این کتاب را از حیث محتوا با دیگر آثار شجاعی متمایز می‌کند، بیشتر در فصل عباسِ فرشتگان به چشم می‌آید. در سایر فصول نویسنده دقیق و کامل بر اساس مستندات تاریخی، به روایت زندگی حضرت عباس(ع) می‌پردازد، اما در فصل نهم، شجاعی شیوه‌ای جدید را پیش می‌گیرد، روایتی متفاوت با مضامینی که بیشتر استحسان اوست، مفاهیمی جدید و نگاهی نو به شخصیت حضرت عباس بن علی(ع).
«... شریعه فرات، پیش روست و چند هزار سوار دشمن پشت سر... سوار تشنه لب، لحظه به لحظه به آب نزدیکتر می‌شود، با مشک خالی بر دوش و شمشیری در دست و لبخندی شیرین بر لب. لبخند، لب‌های ترک خورده‌اش را به خون می‌نشاند.
اسب در زیر پایش، به عقابی می‌ماند که مماس با زمین پرواز می‌کند. آنقدر رعنا و رشید و بلند بالاست که اگر پا از رکاب، بیروت کشد، سرانگشتانش، خراش بر چهره زمین می‌اندازد.
وقتی که تو بر اسب سوار می‌شوی، ماه باید پیاده شود از استر آسمان.
چشمانی سیاه و درشت و کشیده دارد و ابروانی پر و پیوسته و گیسوانی چون شبق که از دو سو فرو ریخته و تاب برداشته و چهره درخشانش را چونان شب سیاه که ماه را به دامن بگیرد، در قالب گرفته است.
ماه اگر در روز طلوع کند، از جلای خودش می‌کاهد این چه ماهی است که رنگ از رخ روز می‌زداید و با ظهورش روشنایی روز را کمرنگ می‌کند!؟
چیزی به آب نمانده است برق آب در چشم‌های اسب و سوار می‌درخشد. هوای مرطوب در شامه تفتیده‌اش می‌پیچد و به او جان و توان تازه می‌بخشد. سوار دمی به عقب برمی‌گردد و کشته‌های خویش را مرور می‌کند.
همه این جنازه‌ها که اکنون در سایه سار نخل‌ها خفته‌اند، تا لحظاتی پیش ایستاده بوده‌اند و سدی شکست‌ناپذیر می‌نموده‌اند. فقط چهار هزار نفر، مامور نگهبانی از شریعه بوده‌اند با اسب و شمشیر و نیزه و تیر و کمان و خود و سپر و زره و عمود. فرمانده سپاه دشمن گفته است که اگر اینان به آب دست پیدا کنند و جان بگیرند، احدی از شما را زنده نمی‌گذارند...».
انتهای پیام

captcha