به گزارش ایکنا؛ همزمان با نزدیک شدن به ایام برگزاری انتخابات، یکی از دلایلی که در راستای افزایش مشارکت مردم در امر انتخابات مطرح میشود، این مطلب است که شرکت در انتخابات وظیفه شرعی و امری واجب است. با توجه به اینکه برگزاری انتخابات در عصر صدور سابقه نداشته است، لذا بیان این ادعا صرفا بر اساس استدلال فقهی امکانپذیر است؛ یعنی فردی که چنین ادعایی را مطرح میسازد، باید اثبات کند بر اساس کتاب مقدمات و مبانی، حکم وجوب شرکت در انتخابات را استنباط کرده است. بیگمان هرچه استنباط حکم شرعی مبتنی بر مقدمات بیشتری باشد، امکان تخطئه استدلال رو به فزونی میرود. بر این اساس، حجتالاسلام سروش محلاتی در یادداشتی که با عنوان «باز هم وظیفه شرعی؟!» در کانال تلگرامی خود منتشر ساخت، به نقد وجوب شرعی امر انتخابات پرداخت. گزیده یادداشت وی از نظر میگذرد؛
«با نزدیک شدن فصل برگزاری انتخابات بکارگیری تعبیر «وظیفه شرعی» رواج پیدا میکند و از مردم خواسته میشود برای انجام «تکلیف دینی» در انتخابات حضور یافته و به افراد شایسته رأی دهند. استفاده از این تعبیر، به لحاظ مبنایی محذوری ندارد و چه بسا یک شخصیت آگاه و متعهد در بررسی اوضاع و شرایط سیاسی و اجتماعی به این نتیجه برسد که شرکت در رأیگیری شرعاً واجب بوده و آن را اعلام نماید. چه اینکه در سالهای اول جمهوری اسلامی با توجه به اینکه هنوز فرهنگ مشارکت در انتخابات در مردم نهادینه نشده بود و کشور در شرایط بحران ناشی از ترور و جنگ بسر میبرد، رهبر فقید انقلاب اسلامی، از این تعبیر استفاده میکردند؛ ولی استفاده از این ادبیات پس از چند دهه با توجه به این نکات، توجیهی ندارد:
مسائلی از قبیل انتخابات، خارج از موضوعات احکام شرعی است و ذاتاً در شرع حکمی برای آن مقرر نشده است. در این موارد، بر حسب شرایط، حکم شرعی سیال و متغیر است، مثلاً گاه از باب حرمت تضعیف نظامِ عدل، شرکت نکردن حرام میگردد و گاه به عکس از باب حرمت تقویت نظام جور، شرکت کردن حرام میشود. بنابراین هرگز فقیهی فتوای کلی و دائمی در این موارد نمیتواند صادر کند.
در موضوعاتی مانند انتخابات که فاقد حکم ذاتی شرع است، تشخیصِ موضوع، صرفا جنبه فقهی نداشته و به فقها و کارشناسان فقه محول نیست و کارشناسان مختلف حق دارند با توجه به ارزیابی شرایط و جنبههای مثبت و منفی حضور و عدم حضور، نظر خود را اعلام کنند.
انسان متدین و خردمند، برای هر اقدام خود بدنبال یافتن حجت و دلیل است، ولی آیا در تشخیص مصادیق (مثل شرکت در یک تظاهرات و یا یک انتخابات)، نظر فقیه حجت است؟ اگر فتوای فقیه در حقِ اشخاص عامی حجت است، از باب رجوع جاهل به خبره است، ولی مگر فقیه که در استنباط احکام کلی شرع خبره و صاحب نظر است، الزاما در تشخیص مصادیق سیاسی هم اهل نظر میباشد؟
ادبیات «تعیین وظیفه شرعی» کردن در مصادیق سیاسی، ادبیات نابالغپنداری مردم است. اگر مردم بالغ و رشیدند و از قدرت تشخیص برخوردارند، پس باید به شعور و بلوغ آنها احترام گذاشت و اجازه داد خودشان بر مبنای درک و تحلیلشان از جریانات به تصمیم برسند.
بحث و گفتگوی منطقی درباره انتخابات و مسائل دیگر سیاسی و نیز حق اظهار نظر را برای همگان محترم شمردن یک مطلب است و حق ویژه برای یک گروه قائل شدن که با تعبیر وجوب شرعی برای دیگران تعیین تکلیف کنند و متخلفان را به معصیت و فسق منسوب سازند، مطلب دیگری است.
در کشور ما، در دورههای اخیر بخش گستردهای از مردم در انتخابات شرکت نمیکنند. شمارگان این گروه گاه بیش از نصف جمعیت واجدان شرایط رای دادن است. در چنین وضعی تأکید بر جنبه شرعی مشارکت مردم به معنی آن است که این جمعیت گسترده به وظایف دینی خود مقید نبوده و فرمان الهی را زیر پا میگذارند! در این شرایط استفاده از ادبیات وظیفه شرعی نه تنها کمک موثری به مشارکت بیشتر نمیکند، بلکه به اعتبار این عنوان هم آسیب میرساند.
شخصیتهای روحانی که سخاوتمندانه ادبیات وظیفه شرعی در انتخابات را بکار میگیرند، خوب است در ادبیات دینی و سیاسی حضرت آیتالله سیستانی نیز تأمل کنند. به هرحال ایشان هم یک فقیه برجسته و دارای نفوذ در عراق است و به سرنوشت کشور عراق و مشارکت بیشتر مردم در انتخابات علاقهمند است، پس چرا ادبیات ایشان متفاوت است و از تعبیر الزام و وجوب شرعی و تکلیف الهی کمتر استفاده کرده و بر حق شهروندان تأکید دارد؟ چرا در میان علمای ما چنین ادبیاتی رایج نیست؟
امروز ادبیات وظیفه شرعی حتی در نزد بسیاری از متدینان سنتی هم اعتبار و آبروی خود را از دست داده است زیرا آنان دیدهاند که از این الفاظ مقدس بصورت یک جانبه برای تقویت یک سویه برخی نهادهای حاکمیتی استفاده میشود.
روشن است که وقتی فقط وظیفه مردم مورد تاکید قرار گیرد، ولی از وظیفه حاکمان در قبال حقوق مردم سخنی گفته نشده و دفاعی صورت نگیرد، مردم حق دارند که به آن وظیفه شرعی هم به دیده تردید نگاه کرده و به آن اعتنایی نکنند.»
واکنش فاضل لنکرانی به سخنان سروش محلاتی
این سخنان سروش محلاتی با واکنش آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی مواجه شد. وی روز گذشته جلسه درس خارج فقه خود را به توضیح و پاسخ به سخنان سروش محلاتی اختصاص داد. گزیده سخنان فاضل لنکرانی از نظر میگذرد؛
«دیشب در فضای مجازی مطلبی را از یكی از اساتید محترم حوزه دیدم که سبب شد امروز بحث فقه انتخابات را مطرح بكنم. حرف ایشان انتقاد از این بود که چرا حضور در انتخابات را بر اساس وظیفه شرعی مطرح میكنیم؟ وقتی انسان این مقاله را میخواند اولین سؤال که به ذهنش میرسد این است كه پس چرا امام و همچنین بعد از ایشان مراجع دیگر، مرحوم والد ما رضوان الله تعالی علیه، روی همین جهت بسیار تأكید داشتند؟
در پاسخ به این سؤال، نویسنده مقاله در شروع کلام خود نوشتهاند: امام در یك زمانی بهخاطر شرایط بحرانی کشور و مسائل جنگ، این تعبیر را به كار بردند؛ اما معنایش این نیست كه برای همیشه استفاده از این تعبیر صحیح باشد. بحث من فعلاً در این مجال خیلی كم همین است كه آیا ما در این گونه امور میتوانیم بگوییم فقیه نباید وارد بشود و فقه نباید دخالت بكند؟ باید انتخابات آن چنان نهادینه شود كه مردم خودشان با تمایل و آگاهی خود شركت بكنند یا نكنند؟
به نظر بنده اولاً توجیه ایشان از کلام امام ادعای بدون دلیل است، ثانیاً اگر امام رضوان الله تعالی علیه، صد سال دیگر هم عمر میكرد، قطعاً در هر انتخاباتی حضور مردم را به عنوان یك وظیفه شرعی تأکید میفرمود، چون امام اهل این جور حرفها نبود که بخواهد برای تحریک مردم از تعبیری استفاده کند که پشتوانه دینی و فقهی و علمی نداشته باشد.
در مقاله آن نویسنده محترم، نکاتی مطرح شده است. ایشان مطرح کردهاند که انتخابات خارج از موضوعات احكام شرعی است. ذاتاً در شرع حكمی برای آن ذكر نشده، بلكه بر حسب شرایط، یك حكم شرعی سیال و متغیر دارد. وقتی خود شما پذیرفتهاید و میگویید انتخابات با شرایط مختلف احكام مختلف دارد، بالاخره فقیه باید در این میدان بیاید و حكمش را بیان كند یا نه؟ ولو به قول نویسنده موضوعی نباشد كه حكم ثابت دائمی داشته باشد. به اعتراف خودتان انتخابات حكم متغیر دارد. حكم متغیر یعنی چه؟ یعنی الآن در زمان حكومت اسلامی در یك دوره بگوییم حضور مردم واجب است و در دوره دیگر حرام؟ یك دوره جایز است و دورهای دیگر مستحب؟ وقتی حكومت اسلامی برپا شد، قطعاً حضور مردم در هر صحنهای که موجب تقویت حکومت و تضعیف دشمنان شود، واجب است.
حال با قطع نظر از فرمایشات امام در مقام استدلال بر اساس مبانی فقهی، میپردازیم به اینکه، آیا در موضوعاتی نظیر حضور مردم در انتخابات، فقیه باید ورود پیدا کند یا نه؟اینجا یك دلیل بسیار بسیار روشن فقهی همان توقیع شریف از حضرت حجت (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است كه فرمودهاند: «أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا» سؤال این است كه آیا انتخابات جزء حوادث واقعه هست یا نه؟ مسلّم جزء حوادث واقعه است. منظور از حوادث واقعه فقط این نیست كه اگر حکم یک موضوع جزئی خارجی را بلد نبودید از روات احادیث ما بپرسید. امام (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) میفرماید: در همه حوادث واقعه سراغ فقها بروید، که انتخابات یكی از حوادث واقعه است، جهاد یكی از حوادث واقعه، دفاع یكی از حوادث واقعه، حرمت استعمال تنباكو در آن مقطع خاص زمانی و حتی خود تنباكو یكی از حوادث واقعه بود. اینها همه در یك وزان واحد است.
نباید بگوییم اگر فقیه اظهار نظر كرد معنایش این است كه عقول مردم را غیر صحیح میداند. بله، چنانچه یك فقیه از مردم بخواهد به فرد معین رأی دهند که هیچ مرجعی در هیچ دورهای اشخاص را معین نکرده است، حتی خود امام رضوان الله تعالی علیه در انتخابات ریاست جمهوری اول انقلاب هم كسی را معین نكرد. فرمود مردم خودشان باید انتخاب بكنند.
بحث ما شركت در اصل انتخابات است. ما چرا این را از دایره فقه جدا كنیم چرا دست فقیه را اینجا ببندیم و بعد بگوییم تعبیر به وظیفه شرعی نكنیم و بعد هم در حرفها دلیلمان این باشد كه شاید عدهای از مردم شركت نكنند یا ممكن است اعتقادشان به دین كمتر بشود، این حرفها که وظیفه فقیه را نمیتواند مخدوش بكند. فقیه وظیفه دارد حكم شرعی را بیان بكند. فقیه اصل شركت مردم را لازم میداند.
عجیب این است در این نوشته میگوید آنجا كه كارشناسهای سیاسی یا اقتصادی لازم دارد، باید به قول آنها عمل كرد. یعنی چه فقیه به عنوان یك كارشناس دینی نباید تكلیف مردم را روشن بكند كه آیا حضورشان در انتخابات لازم است یا نه؟
پس این مسئله به حسب حكم اولی حکمش روشن است به حسب حكم اولی فقیه میگوید انتخابات اولاً چون در سرنوشت جامعه دخالت دارد. ثانیاً هر كسی نسبت به سرنوشت خود و جامعهاش مسئولیت دارد «كلّكم راع و كلّكم مسؤولٌ عن رعیته» پس حضور مردم در آن لازم است، این تعبیر رعیته از امیرالمؤمنین(ع) باشد یا پیامبر(ص) عمومیت دارد. یعنی آنچه كه مربوط به خود من نیست و مربوط به جامعه است چه آن جامعه رعیت من باشد یا نباشد روز قیامت خدای تبارك و تعالی سؤال میكند تو چرا دخالت نكردی در این كه افرادی انتخاب بشوند كه مصالح مردم را بفهمند و بر اساس مصالح مردم قانونگذاری کنند.
آقایان حوزه باید مبانی فقهی و سیاسی امام را حفظ كنند و برای فهم و ترویج آن كار كنند. ما معتقدیم اظهار نظر باید آزاد باشد. الان نمیگوییم چرا یك استاد حوزه در مورد امام این مطالب را گفته؟ عیبی ندارد. آن هم استاد است حق اظهار نظر دارد. ما هم باید به صورت مستدل با حفظ احترام جواب بدهیم. باید در حوزه قبل از رسیدن انتخابات، نشستهای علمی برگزار میشد تا این توهمات نسبت به اندیشههای امام زدوده میشد.
البته ما باید به مردم بگوییم اگر میگوییم فقیه حق دخالت دارد ریشهاش این است كه خدای تبارك و تعالی، منافع و مفاسد دین و مردم را در نظر گرفته. والّا نمیخواهد یك مقامی و منصبی به كسی بدهد و بعد هم بگوید كار به دیگران نداشته باشید. یعنی یک فقیه هم كه این حرف را میزند، برای حفظ مصالح مردم و رعایت منافع مردم است.
آیا درست است که امام با این عظمت فقهی را تنزل بدهیم و بعد هم بگوییم كه اگر یك فقیهی میخواهد حرف بزند، بگوید كه انتخابات یكی از حقوق شهروندان است، افراد میخواهند در آن شركت كنند یا نکنند! ما معتقدیم انتخابات هم تكلیف است هم حق. چرا میگویید تنافی بین اینها وجود دارد؟ نیاییم تنزل بدهیم و بعد این همه عظمتی را كه امام در مسئله فقه سیاسی و حكومت اسلامی و این شئونی كه الان هست آفرید، با كشورهای دیگر مقایسه كنیم بگوییم آنجا اگر اینطور گفته شده خوب است فقها و مراجع ایران هم بیایند از آنها یاد بگیرند. این یك اشتباه بسیار بزرگ و قیاس مع الفارق است. كشورهای دیگر اقتضا و شرایط دیگری دارند آن فقیه بزرگواری هم كه در آنجا هست باید طبق شرایط آنجا و مبانی آنجا حرف بزند چرا ما ایران را با آنجا مقایسه كنیم؟»
انتهای پیام