به گزارش ایکنا، برنامه درسهایی از قرآن رمضان ۱۴۰۰ با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی سهشنبه، 31 فروردینماه ۱۴۰۰، با موضوع «معاد؛ رمز حقانیت نظام آفرینش» از شبکه اول سیما پخش شد. این برنامه، طی ماه رمضان هر شب پخش میشود. در ادامه مشروح این برنامه را میخوانید؛
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
رمضان 1400 عزیزان پای تلویزیون بحثها را میبینند، موضوع بحثمان معاد است. دلیل معاد، دلیل عقلی معاد و دلیل قرآنیاش.
یکیش این است که خدا چون حکیم است، باید معاد باشد. چرا؟
شما نگاه کنید این نظام هستی، این سفرهای که خداوند پهن کرده.
موضوع ما معاد، چون خداوند حکیم است. اگر معاد نباشد، کار خدا لغو است. هیچ انسانی در هیچ جای کره زمین خانهاش را در مسیر سیل نمیسازد، بداند سیل است. در خط زلزله نمیسازد. هیچ کس نمیگوید من اینجا را میسازم، برای اینکه خراب کنم. من مینویسم که پاک کنم. هیچ کسی نمیگوید من لباسها را شستم که خاکی کنم. یک آدمی که یک کاری میکند، یک هدفی دارد. خداوند هستی را خلق کند که بعد پوچ کند، معاد نباشد، یعنی خلق کرد و هیچی به هیچی. شما نگاه کنید این هستی، در این هستی چه کارهایی به کار برده شده؟
اول اینکه ابتکار. چقدر ابتکار در کار است. تنوع، قرآن ابتکار را «بدیع» میگوید: «بَديعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (بقره/ 117)
یعنی در آفرینش ابتکار هست. بعد از ابتکار چه هست؟ زیبایی هست: «أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَه» (سجده/ 7)
اندازهگیری: «كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدار» (رعد/ 8) آیه قرآن هست. هر چیزی اندازه دارد. در دعاها میخوانیم خدایا وزن نور را هم میدانی، وزن نور یعنی چه؟ یعنی این قرآن که اینجا هست، یک چراغ قوه بگیر، نور چراغ قوه به این قرآن بخورد، وزن قرآن چه قدر میشود؟ چراغ قوه را خاموش کن، وزن قرآن چهقدر میشود؟ یعنی نور چراغ قوه بخورد به قرآن یا نخورد، در وزنش چهقدر اثر دارد؟ ببینید چهقدر لطیف است، چهقدر ظریف است. براساس لطف، زیبایی، اندازهگیری.
براساس لطف: «كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَة» (انعام/ 12) «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» (هود/ 119) قرآن کریم میگوید من هستی را براساس لطف خلق کردم. تنوع: « خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً» (بقره/ 29) تنوع. شما نگاه کن، حبوبات، میوهها، برگها، شاخهها، حیوانها، رنگ و وارنگهایی که شد. تنوع.
لذیذ، خوشمزه است. زیبا، خوشمزه، متنوع، ابتکار. کارگردانهایش: فرشتگان دست اندر کار هستند: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» (نازعات/ 5). فرشتهها تدبیر میکنند، یعنی خدا تدبیر را به فرشتهها سپرده است. تقسیم شده: «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً» (ذاریات/ 4) این منطقه موز بیرون بدهد، آن منطقه پرتقال، آن منطقه کدو، آن منطقه هندوانه، آن منطقه کاهو. اگر همه چیزها یک جای زمین بود، یک جا هیچ چیزی نبود، یک جا همه چیز بود، چه مشکلاتی مردم داشتند. یعنی یک کاری کرده که شرق به غرب نیاز داشته باشد، او به نفت نیاز داشته باشد، او به نمیدانم مس نیاز داشته باشد، او به فلان جنس نیاز داشته باشد، «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً»، جوری تقسیم کرده که همه به هم نیاز دارند، سراغ هم بروند، کمک هم بکنند.
«رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً ...» خب این را بخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
«رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» (آل عمران/ 191)
«إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (آل عمران/ 190) دو تا سه آیه هست گوش بدهید، چهقدر قشنگ است، کوچک کوچک بخوان:
«إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (آل عمران/ 190)
در آفرینش زمین و آسمان و «وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ» (آل عمران/ 190) اختلاف شب و روز که گاهی شبها طولانی است، گاهی روزها طولانی است، «لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ» (آل عمران/ 190) آیاتی است برای کسانی که فکر کنند. این هستی برای فکر است، کلّ هستی کلاس است، خداشناسی است. همانی که میگوید:
برگ درختان سبز، در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است، معرفت کردگار
«إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ» (آل عمران/ 190)
«أولوا الالباب» چه کسانی هستند؟
«الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ» (آل عمران/ 191)
«أولوا الالباب» کسانی هستند که: «يَذْكُرُونَ اللَّهَ» یاد خدا بیفتد، «قِياماً» ایستاده، «قُعُوداً» نشسته، «وَ عَلى جُنُوبِهِمْ» خوابیده، یعنی ایستاده، نشسته، خوابیده از خدا غافل نمیشود. «وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (آل عمران/ 191)، «يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» فکر میکنند در آفرینش زمین و آسمان. وقتی فکر کردند ایمان میآورند، ایمان براساس فکر، نه براساس وهم و خیال و اینها. «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» (آل عمران/ 191) خدایا خدایا اینها را باطل خلق نکردی، تو حکیم هستی، این بساطی را که راه انداختی، روی حکمت بوده است، بعد میگوید: «سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» (آل عمران/ 191) آفرینش براساس حکمت است.
حدود صد مرتبه در قرآن، حالا صد مرتبه با کم و زیادش. در قرآن چهقدر کلمه «حکیم» داریم؟ آمار ندهیم. خیلی در قرآن کلمه حکیم آمده است، «حکیم» یعنی کارهایش از روی حکمت است. آن چه که ما هم میفهمیم، حکمت است. زیر ناخن روح دارد، ناخن روح ندارد، به هم چسبیده است هان. دو تا مو در بدن ما هست، یک موی ابرو، یک موی ریش و صورت. موی ابرو هشتاد سال ثابت است، هیچ بلند نمیشود، موی سر و صورت هر هفته اصلاح میکنی، هفته دیگر جایش پر میشود. پوست یکی، گوش یکی، نان یکی، کربن یکی، اکسیژن یکی، خدا خواسته یک مو ثابت مثل ابرو، یک مو متغیر باشد. ما راجع به امام زمان علیه السلام همین را میگوییم. میگویند امام زمان چهطور 1200 سال عمرش هست؟ میگوییم چهطور ابرو هشتاد سال عمرش هست و هیچ بلند نمیشود، اشکال دارد خداوند یک مو را ثابت نگه دارد، بقیه موها را متحرک؟ همان خدایی که یک مو را ثابت نگه میدارد باقی موها را متحرک، میتواند یک انسان را ثابت نگه دارد، بقیه بیایند و بروند، چه اشکالی دارد؟ چه اشکالی دارد؟
اندازهگیری شده: «كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدار» (رعد/ 8). براساس لطف: «كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَة» (انعام/ 12) انواع نعمتها: «خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً» (بقره/ 29)، لذیذ: «رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّبات» (اسراء/ 70)، زیر سقف پرستاره: «زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِب» (صافات/ 6)، توسط تدبیر فرشتگان: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» (نازعات/ 5)، تقسیم حکیمانه: «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً» (ذاریات/ 4). این بساط را خداوند راه انداخته، بعد هم میگوید میمیرید، پوک میشوید.
خب این همه بدیع و ابتکار و لذت و تقسیم، این همه نعمت برای اینکه بعداً پوک بشویم. اگر قیامت نباشد، با حکمت خدا نمیسازد.
چهطور قیامت میشود؟ زمین لرزه میشود: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زلزالَها» (زلزله/ 1)
زمین اول زلزله میشود. البته به حسب فکر ما، ممکن است والله عالم خدا میداند.
در قرآن تعبیرات راجع به همین است که همه جا به هم میریزد: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» زمین زلزله میشود. زلزله که شد، کوه از زمین کنده میشود، مثل دندانی که میکَنند، کوه از زمین کَنده میشود: «سُيِّرَتِ الْجِبالُ» (نبأ/ 20)، کوهها حرکت میکنند، کوهها به هم میخورد: «دُكَّت» (فجر/ 21) قطعه قطعه میشود. قطعات سنگ به هم میخورد، چنان به هم میخورد که شن میشود: «كَثيباً مَهيلاً» (مزمّل/ 14)، شن میشود. شنها چنان به هم فشار میآورند که: «كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوش» (قارعه/ 5) پنبه میشود. اِ الله اکبر.
«زُلْزِلَت»، «سُيِّرَت»، «دُكَّت»، «نُسِفَتْ» (مرسلات/ 10). نمیفهمیم چه میشود. خدا همه را خلق کرد، بعد هم با یک زلزله همه را به هم بریزد! یک کوزهگر مست حاضر نیست کوزهای را که ساخته بشکند، چهطور خداوند این نظام آفرینش را با مرگ نابود میکند؟! اگر معاد نباشد، پس چرا آفرید؟! حالا.
یا با قارعه. «الْقارِعَةُ * مَا الْقارِعَةُ* وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَة» (قارعه/ 1 تا 3)
یکی از سورههای قرآن، سوره قارعه است. «قَرَعَ» با عین یعنی صدایی کوبنده. «الْقارِعَةُ» ای پیغمبر یک صدایی کوبنده میآید، این نظام پودر میشود. چهطور هواپیما پایین میآید، دیوار صوتی را میشکند، شیشهها خورد میشود. با یک صدا این نظام پودر میشود: «الْقارِعَةُ» و «مَا الْقارِعَةُ»: نمیدانی چه هست؟ «وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَة»: ای پیغمبر، تو هم نمیدانی.
در قرآن شش تا تعبیر است: «زُلْزِلَت»، «سُيِّرَت»، «دُكَّت»، «نُسِفَتْ»، «كَثيباً»، «كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوش». در ذهن آدم میآمد شاید به طور طبیعی این باشد که اول زمین تکان میخورد، زلزله میشود، بعد کوه «سُيِّرَت» کوهها کنده میشود، راه میافتد، کوهها به هم میخورد، سنگ میشود. سنگها به هم میخورد، شن میشود، شنها به فشار میآورد، پنبه میشود: «كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوش» پنبههای رنگ و وارنگ میشود، چون برخی کوهها سرخ است، پنبهاش هم سرخ میشود، بعضی کوهها نمیدانم. کوه هر رنگی هست، پنبه هم به همان رنگ است. بعد بگوییم قیامت نیست یعنی خدا همه را درست کرد بعد هم همه را پوچ، پوچ، پوچ.
ما هر شب میمیریم. امام فرمود همانطور که میخوابید میمیرید. اصلاً قرآن آیه دارد، میگوید: «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها» (زمر/ 42) خدا وقت مرگ جانتان را میگیرد؟، بعد میگوید: «وَ الَّتي لَمْ تَمُتْ في مَنامِها» (زمر/ 42) آن کسی هم که جانش را نمیگیریم که او را بمیرانیم، در خواب جانش را میگیریم، در خواب جانش را میگیریم. منتها چراغش روشن است.
دیدید بعضی وقتها کنار رستورانها، در جادهها، ماشین روشن است ولی صاحب ماشین میرود بیرون، یک چیزی بخورد، بخرد، بیاید. ماشین روشن است ولی رانندهاش بیرون میرود. ما وقت خواب قلب کار میکند، ریه کار میکند، ماشین روشن است، اما روح میرود بیرون، دومرتبه صبح برمیگردد. قرآن میگوید: «وَ الَّتي لَمْ تَمُتْ» آن کسی هم که نمیمیرد، «في مَنامِها» در خواب ما روحش را میگیریم. منتها صبح که میشود به او برمیگردانیم.
مرگ یک مسیری است، عاقبت کار نیست: «إِلَيْهِ راجِعُون» (بقره/ 156)، «إلیه المنتهی»، «إِلَيْهِ الْمَصير» (تغابن/ 3). خیلی قرآن گفته میرویم آن طرف، میرویم آن طرف.
خب ما برای چه خلق شدیم؟ چند هزار لیتر آب خوردیم، تبدیل به بول شد. غذا خوردیم، تمام شد. آیندهی جهان چه هست، بنبست هست؟ تاریک است؟ کور هست؟ سرنوشت کارها تباهی است؟ پایان عمر پوچی است؟
اگر قیامت هست، پس چرا ما غافلیم؟
ریز و درشت حساب میشود. در جلسه قبل گفتم «فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ» (نهجالبلاغه، خطبه 82). یک بار حضرت دو درهم داد به دو نفر، گفت بروید خرج کنید فردا بیایید. رفتند خرج کردند، فردا آمدند. حضرت یک اجاقی درست کرد، یک پایه کوتاه این طرف، یک پایه کوتاه آن طرف. یک تخته سنگ هم گذاشت روی این و این تخته سنگ را با چوب و اینها داغ کرد. سنگ که داغ شد گفت آن یک درهمی که به تو دادم گفتم برو فردا بیا، پایت را بگذار روی این، بگو من کجا یک درهم را کجا خرج کردم. رفت بالا و پایش سوخت و پرید پایین. آن دیگری رفت گفت کجا خرج کردم و پایین پرید. حضرت فرمود: این طوری باید حساب بدهید. خیلی خوشی نکنید ماشینش چند است، خانهاش چند است. خیلی حساب دارد.
در بحث معاد این مسئله هست که ذرات پخش شده چه طور جمع میشود؟ من این را شاید از پنجاه سال پیش، سالها قبل از انقلاب روی تخته سیاه یک مَشک کشیدم، گفتم این مَشک، ما داخلش دوغ میریزیم. ذرات چربی در همه دوغ پخش بشود، وقتی شما مَشک را تکان دادی، مقداری که زدی، چربیها رو میآید، شما نگو ذرات پخش شده چهطور جمع میشود. ذرات چربی در همه دوغ پخش شد، وقتی زدی، ذرات پخش شده یک جا جمع میشود. حالا شما مَشک را میزنی، خدا زمین را میزند: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» شما مَشک را میزنی، ذرات چربی یک جا جمع میشود، چه اشکالی دارد قیامت ما هر جا هستیم جمع بشویم.
اصلاً یک مثال دیگر. خود شما الآن از کجا هستید، من و شما؟ من و شما از یک تک سلول هستیم، از نطفه والدین، اسپرم. این تک سلول کجا بود؟ از سبزی خوزستان، گندم فارس، خرمای جهرم، سیب ارومیه، نمیدانم شیر فلان منطقه. ذرات پخش شده، غذا شدند، این غذا نطفه شد، شدیم ما. ما الآن هم ذرات پخش شده هستیم.
برگردیم. ما اول طفل بودیم، طفل هم نطفه بود، نطفه غذا بود، این غذا از ذرات خاک پخش شده بود. اول ذرات خاک پخش شده، غذا شدند، غذا نطفه شد، شدیم ما. ما الآن هم از ذرات پخش شده هستیم.
چه اشکالی دارد شما میگویی وقتی ما مُردیم، ذرات ما پخش شد، ذرات پخش شده را خدا چه طور جمع میکند؟ همینطور که اینجا جمع کرد. الآن هم ما از ذرات پخش شده هستیم. مسئله. از ذرات خاک پخش شده هستیم. بنابراین امکان دارد، نمونههایش را داریم که از ذرات خاک پخش شده. این هم یک مسئله.
مسئله دیگر اینکه قرآن میفرماید: «أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً» (قیامة/ 36)
این هم باز حکمت خداست. میگوید شما فکر میکنید میمیرید تمام میشود؟! ما این همه پیغمبر فرستادیم، یک عده گوش دادند، یک عده گوش ندادند، با هم هم میبرند، هیچی به هیچی. کسی که اوامر ما را انجام بدهد با کسی که اوامر ما را انجام ندهد، هیچی به هیچی، میمیرند، همه چیز تمام میشود؟! چه جوری شما فکر میکنید: «أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً»
آیه دیگر میفرماید: «وَ لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ» (جاثیه/ 22)
هر کسی هر کاری کرده «بِما كَسَبَتْ»، هر کسی هر کاری را روی علم و عمد کرده، باید جواب بدهد. بله، در قرآن کلمه «کسب» زیاد داریم، «کسب» یعنی با عنایت کاری را انجام بدهد. گاهی انسان یک کاری را میکند توجه ندارد، این گناه نیست، اما اگر با توجه کاری را کردی، یک وقت شما نمیبینی کلمه الله است، توجه نداری پایت را روی الله میگذاری، این گناه نیست، نفهمیدم. اما «كَسَبَتْ» یعنی سراغش رفتم، کسب کردم، میفهمی الله است، رویش پا میگذاری. اگر بفهمی و گناه کردی گناه است. «بِما كَسَبَتْ»، «بِما کَسَبوا» کلمه «کسب» در قرآن زیاد است. یعنی مجرمی مجرم است که با علم باشد.
«كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ» (مدثر/ 38) هر انسانی به کارهای عمدی که کرده گروگان است. یعنی هر انسانی گروی کارهای عمدی است، کارهایی که با دست من نبوده، با توجه من نبوده، اشتباه بوده، غلط بوده، اما با عنایت و توجه نداشته باشیم و لذا اگر کسی یک چیزی خیال میکند که ملک خودش بوده، میخورد بعداً معلوم میشود حرام بوده، دزدی بوده، گناه نکرده، خب من نمیدانستم. گناهی «مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأ» (نساء/ 92) در قرآن هم آیه داریم آن کسی که خطایی آدم بکشد یا آن کسی که با علم و عمد آدم بشکد. «مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً» (نساء/ 93) «مُتَعَمِّداً» داریم «خَطَأ» هم داریم، هر دویش در قرآن است، یعنی جرمی که با علم و آگاهی و عمد باشد گیر است، نه جرمی که غفلت باشد.
خدایا برای هر آن غفلت، استغفرالله ربّی و أتوب إلیه، دستمان را بگیر. ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر بابرکت، رزق حلال، اولاد صالح، نیت خالص. از همه خیرات و برکاتی که به بندگان خوبت دادهای، همه آنها را به ما هم مرحمت بفرما.
«و السلام علیکم و رحمة الله»
انتهای پیام