حجتالاسلام والمسلمین سیدعلیاکبر حسینی عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم در دوازدهمین یادداشت ارسالی خود به خبرگزاری ایکنا از قم آورده است:
در یازده یادداشت گذشته در باب فرایند قرآنی تحول اخلاقی و جایگاه اخلاق در قرآن را نکاتی بیان شد، پرسش اساسی و کاربردی این است که مولفههای اخلاقی شدن در نظام اخلاقی قرآن چیست؟ و خداوند متعال چه مدلی را برای تربیت اخلاقی ترسیم کرده و برای رسیدن به تحولات چه تغییراتی باید در شناختها، رفتارها، گرایشها و مهارتهای رفتاری ما رخ دهد تا شاهد اخلاقی مطلوب و مورد انتظار قرآن باشیم و بتوانیم ادعا کنیم که زندگی ما بر اساس اخلاق توحیدی سامان یافته است.
در یادداشتهای پیشین، بارها بر این نکته تأکید شد که بخش مُعظمی از آموزه اخلاقی قرآن، به حوزه شناختها و آگاهیهای انسان اختصاص دارد، این شناختهای اصولی و اساسی، شامل خداشناسی، انسانشناسی، هستیشناسی و معاد شناسی میشود؛ بنابراین در مسیر تحول اخلاقی قرآنی پیش از هر چیز باید شناختهای خود را بر اساس شناختهای قرآنی، تصحیح، تکمیل و تعمیق کنیم. بدون تردید، شناختها و باورهای نادرست، اولین و مهمترین مانع تحول مطلوب اخلاقیاند. بسیاری از مشکلات و ناهنجاریهای اجتماعی را باید در شناختهای نادرست انسان جستوجو کرد. آسیب جبرانناپذیر شناختهای نادرست آن است که با این شناختها میتوان رذیلتهای اخلاقی را توجیه کرد و فضیلت انگاشت!
پس از تحول شناختی موردنظر قرآن و تعمیق این شناختها، زمینه شکوفایی عقاید و باورهای توحیدی در درون انسان فراهم خواهد میشود. در سومین گام، گرایشهای همسو و هماهنگ با شناختها و باورها، شکل میگیرند و بهتدریج شاهد تغییرات شگفتی در ذائقه و در گرایشهای خود خواهیم بود در این مرحله احساس میکنیم که ذائقه ما تغییر کرده و محبوبهای ما دگرگون شدهاند؛ این تغییر ذائقه موجب شده است تا خوبیهایی مانند نماز، روزه، انفاق، دستگیری از نیازمندان، قرائت قرآن، همنشینی با اولیاء الهی و نیکان و ... را دوست بداریم؛ در حالی که تا دیروز از آنها بیزار بودیم و یا نسبت به آنهای بیتفاوت بودیم.
دلبستگی ما به زیباییها و جلوههای مادی دنیا موجب میشد تا نماز، روزه و دیگر و وظایف شرعی و اخلاقی را با اکراه و اجبار و تنها با انگیزه رفع تکلیف و انجام وظیفه بهجا آوریم و در درون خود اشتیاقی نسبت به ارزشهای معنوی احساس نمیکنیم. در حالیکه تمایل به گناه و بدیها داشتیم.
پس از تحولهای شناختی و اعتقادی، گرایشهایی در درون ما شکلگرفته است که ما را به سوی رفتارهایی ترغیب میکنند که با شناختها، باورها و گرایشهایمان سازگار هستند. در نظام اخلاقی قرآن، کسانی که در مسیر بندگی خالصانه قرار میگیرند و گرایشهای آنان دگرگون میشود، راشدین (رشد یافتگان) نامیده میشوند.
قرآن در توصیف رشد یافتگان میفرماید: «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ؛ خدا ايمان را براى شما دوستداشتنی ساخت و ایمان را در زینتبخش دلهای شما قرارداد و كفر و زشتکاری (فسوق) و نافرمانى (عصیان) را براى شما ناخوشايند ساخت، اينان هستند كه رشد يافتهاند» (حجرات: 7).
در تعریف قرآنی، منشأ رفتارها، کنشها و واکنشهایِ رشد یافتگان، عواطف و گرایشهای قلبی آنان است. به این دلیل خداوند در توصیف آنان میفرماید: آنان خوبیها را دوست دارند و از بدیهای بیزارند. در تبیین ویژگیهای رشد یافتگان، سخن از تعلق و تمایل عاطفی نسبت به خوبیها و نفرت عاطفی از بدی است؛ نه آگاهی و شناخت نسبت به خوبیها و بدیها.
بر اساس یافتههای روانشناسی و آموزههای دینی، آگاهی نسبت به اصول اخلاقی از ویژگیهای فطری انسان است. ازاینرو همه انسانها توانایی شناخت خوبیها و بدیهای اخلاقی را دارند؛ اما آیه 7 سوره حجرات این حقیقت را آشکار میکند که تنها گروه اندکی از انسانها، افزون بر شناخت خوبیهای و بدیها، میل و گرایش به انجام خوییها را در خود احساس میکنند؛ و نیز نفرت و بیزاری از بدیهای اخلاقی را نیز در درون خود احساس میکنند. به عبارتی دیگر خوبیها را دوست دارند و از بدیهای بیزارند.
باید توجه داشت که ویژگیهای بازگو شده برای رشد یافتگان، در تقابلی آشکار با تمایلات و گرایشهای طبیعی انسان است.
یکی دیگر از پیشنیازهای شناختی الهیاتی، در فرایند قرآنیِ تحول اخلاقی، باورداشت این اصل توحیدی است که منشأ و سرچشمه همه نیکیها خداوند است. بر اساس اصل یادشده، انسان موحد، بهرغم تلاشهای خستگیناپذیر برای تحول، رشد و تعالی اخلاقی، بهوضوح میداند و باور دارد که هرگونه تحولِ اخلاقیِ مطلوب که در او رخ میدهد، فضل الهی است؛ نه حاصل تلاشها و ریاضتهای او. به همین دلیل در آغاز آیه 7 سوره حجرات، خداوند ویژگیهای پنجگانهی رشد یافتگان را به خود نسبت میدهد «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ ...؛ خدا ايمان را براى شما دوستداشتنی ساخت.»
در شماری از آیات قرآنی این اصل توحیدی تکرار و تأکید شده است. در آیه 21 سوره نور میخوانیم: «وَ لَوْ لَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكمْ وَ رَحْمَتُهُ مَا زَكىَ مِنكمُ مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا» در این آیه با وضوح، صراحت و تأکید بیانشده است که اگر فضل خدا و رحمتش شامل انسانها نمیشد، هرگز، هيچ انسانی قادر نبود خود را از زشتیها و بدیها تطهیر کند.
اهمیت این اصل توحیدی و نقش فزاینده آن در تحول اخلاقی موجب شده است تا در آیه، تأکیدهای متعددی به کار گرفته شود؛ این تأکیدها گویای دو نکتهاند. نخست اهمیت و لزوم آگاهی از اصل یادشده در تربیت اخلاقی قرآنبنیان. دوم، زدودن هرگونه تردید نسبت به این اصل توحیدی. در دانشِ کلام اسلامی از این اصل به توحید افعالی نیز تعبیر شده است.
باید توجه داشت که در خداشناسی و توحید قرآنی، هرگونه استقلال انگاری از سوی بندگان، امری ناشایسته و مغایر با توحید، تلقی میشود؛ در ادامه آیه 21 نور، بار دیگر و با زبانی متفاوت، این اصل توحیدی تکرار و تأکید میشود: «وَ لَكِنَّ اللَّهَ يُزَكىِّ مَن يَشَاءُ وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ» خداست كه هر كس را بخواهد از آلودگی تطهیر میگردند و او شنوای دانا است.
انتهای پیام