«اصفهان را سنتی میخواهیم یا مدرن؟»، این سؤالی بود که پژوهشگران حوزه جامعهشناسی و شهرسازی را در اولین نشست «شهرکاوی؛ تأملی درباره آینده شهر» که عصر روز گذشته، ۲۹ دیماه به همت جهاددانشگاهی واحد اصفهان در دانشگاه علوم پزشکی این شهر برگزار شد، گرد هم آورد تا درباره آن به بحث و تبادل نظر بپردازند.
در ابتدای این نشست، مهدی ژیانپور، رئیس جهاددانشگاهی واحد اصفهان اظهار کرد: این مجموعه بهعنوان متولی پروژه شهرکاوی، علاوه بر اینکه شهر را بهعنوان حوزه مطالعاتی خود انتخاب کرده، دوستدار آن نیز بوده و معتقد است اگر مشکلات این شهر کمتر شود، هم به استان و هم به کشور کمک خواهد کرد.
وی افزود: ما شهر را کاوش میکنیم و معتقدیم که بخشی از راهحل مشکلات آن، به توقف پروژهها و شروع تأملات بنیادین برمیگردد. منظور از توقف پروژهها این است که رویکرد پروژهای به شهر پایان پیدا کند. پروژه، افراد را بزرگ میکند، ولی هیچ کمکی به شهر نمیکند. در واقع، شهر را باید کاوید، نه اینکه هر روز آن را از سویی به سوی دیگر غلتاند.
رئیس جهاددانشگاهی واحد اصفهان تصریح کرد: در سلسله نشستهای شهرکاوی، قرار است پرسشی مطرح و در پاسخ به آن، با یکدیگر گفتوگو کنیم. پرسشها اگر واقعی، ممکن، شفاف و برانگیزاننده باشد، به پاسخهای راهگشا منجر خواهد شد. بزرگترین مهارت گفتوگو نیز شنیدن است و امیدواریم با افزایش این مهارت، گفتوگویی در کل شهر شکل بگیرد که غایت اصلی ماست و نتایجی که از این گفتوگوها به دست میآید، در جمعهای تخصصیتر و مشخصتری مستند شود و به یادگار بماند.
محمد افقری، دانشآموخته گروه تاریخ دانشگاه اصفهان در این نشست، بیان کرد: بحث نظری جدال سنت و مدرنیسم حداقل از زمان مشروطه آغاز شد و در ساحت روشنفکران ما وجود داشته و همچنان لاینحل مانده است. وقتی در حوزه اندیشه با مشکل مواجه باشیم، طبعاً این مشکلات در حوزه عمل دوچندان خواهد شد.
وی افزود: این سؤال که اصفهان را سنتی میخواهیم یا مدرن، دوگانهای کاذب ایجاد خواهد کرد و ما را به سمت همان دوقطبی در حوزه اندیشه سوق خواهد داد. چون نیک بنگریم، میتوان حوزهای طراحی کرد که در آن، سنت و مدرنیسم در تقابل و تضاد با یکدیگر نباشند و چه خوب بود که این سؤال اینطور مطرح میشد که چگونه میتوان مدرنیسم را در خدمت سنتها قرار داد، یا مدرنیسم را به ابزاری برای نوزایی سنتهای اصفهان تبدیل کرد.
در ادامه، نوید پورمحمدرضا، پژوهشگر، مترجم، مدرس و دانشآموخته رشته شهرسازی اظهار کرد: معتقدم این سؤال نمیتواند درست باشد، هر چند برانگیزاننده است. پیشنهاد من این است که به جای صحبت یا فکر کردن به شهر سنتی در برابر مدرن، از ترکیب «شهر معاصر» استفاده کنیم. آنچه امروز بیش از هر چیز دیگر باید از آن دفاع کنیم، معاصریت است.
وی افزود: در معاصریت، هم ردپای گذشته شهر را میتوان یافت و هم طنین و بازتاب امروز آن را، فقط کافی است به این معاصریت بهعنوان گونهای تکامل تاریخی نگاه کنیم و برای ویژگیهایی که طی این تکامل تاریخی شکل گرفته است، احترام قائل شویم و بپذیریم که این ویژگیها حاصل تصمیم، انتخاب، عاملیت و حذف و گزینش مردمانی است که پیش از ما زندگی کردهاند.
این پژوهشگر و مدرس اضافه کرد: اگر به دنبال پیشبینی آینده یک شهر هستیم، باید به امروز آن خوب نگاه کنیم. از قضا، امروز هنر نگاه کردن و توصیف کردن را از دست دادهایم که به نظر من دو دلیل عمده برای آن وجود دارد؛ اول اینکه عادت کردهایم واقعیت را به داده تقلیل دهیم که برآمده از علوم طبیعی و سنت پوزیتیویستی است. در مواجهه با شهر نیز این رویه تا سالهای سال ادامه داشت. در دوران غلبه این سنت، شاهد ظهور کلاننظریههایی بودیم که میخواستند امروز شهر را تحلیل و فردای آن را تجسم کنند. در این سنت پوزیتیویستی، نگاه کردن و توصیف کردن یا نادیده گرفته میشد، یا صرفاً مرحله واسطی بود تا هر چه سریعتر به پیشبینی، عمومیت بخشیدن الگوها و پیادهسازی آنها برسیم. در واقع، قرار بود دادهها واقعیت را نمایندگی کنند و بازتابی از آن باشند. واقعیت جاری شهر از خلال کلاننظریهها خوانده میشد و این کلاننظریهها سعی میکردند به واقعیت سمتوسو بدهند.
وی ادامه داد: دلیل دوم، به ایدئولوژیک، آییننامهای و مدیریتی نگاه کردن شهر و تصور کردن آینده آن برمیگردد. در چنین رویکردی، با نهایت بیاحترامی به زندگی مردمان و زندگی روزمره شهر مواجهیم. اگر میخواهیم آینده را بهگونهای تجسم کنیم که با زندگی امروزمان همسو باشد و اگر نمیخواهیم با ایدئولوژیک، آییننامهای و مدیریتی نگاه کردن، ایدهآل خودمان را برای آینده شهر تعریف کنیم، راهی که وجود دارد، این است که معاصریت را از خلال زندگی خرد، جریانهای جاری شهر، عادتها، نگرشها و رفتارها درک کنیم. در این صورت است که میتوانیم آیندهای واقعبینانهتر و مطلوبتر تصور کنیم.
مهوش خادمالفقرایی، عضو معاونت پژوهشی جهاددانشگاهی واحد اصفهان نیز در پاسخ به سؤال نشست، گفت: برای من، معنای مدرن بودن شهر آشکار است و ابهامی ندارد، ولی وقتی از سنتی بودن شهر صحبت میکنیم، تداخل معنایی میان شهر سنتی و شهر تاریخی ایجاد میکند. شخصاً به لحاظ منظر و کالبد شهری، شهر تاریخی را به شهر مدرن ترجیح میدهم، چون اساسا اصفهان شهری تاریخی است، ولی فکر میکنم در فرآیند مدیریت شهری، باید به سمت مدرن بودن حرکت کنیم. شهر اصفهان یکسری وجوه مدرن و یکسری وجوه سنتی برای مدیریت دارد و اینها در مدیریتهای شهری مختلف خودش را نشان میدهد و یکی از وجوه بر دیگری ترجیح داده میشود. این باعث ایجاد ملغمهای در شهر شده است و مشخص نیست که شهر به کدام سمت میخواهد حرکت کند.
وی افزود: در شهر اصفهان، غالب مردم فرهنگی سنتی دارند و مسلما از آن دفاع میکنند. افراد مدرن در اقلیت قرار دارند و معمولاً نیز سلایقشان کمتر در شهر دیده میشود. شخصاً ترجیح میدهم که شهر به لحاظ منظر شهری، تاریخی و به لحاظ مدیریتی و فرهنگی، مدرن باشد، ولی واقعیت این نیست، هم فرهنگ به راحتی تغییر نمیکند و شاید اصلاً مردم مایل به تغییر آن نباشند و هم اینکه همین مردم وارد مدیریت شهری میشوند و میخواهند آن را به سمت مدیریت سنتی پیش ببرند. از نظر من، راه درازی برای رسیدن به یکی از این وجوه وجود دارد و ایده من به این زودیها محقق نمیشود.
کامران ربیعی، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس در این نشست، اظهار کرد: این سؤال، پرسش جوامعی است که هنوز درگیر مسئله سنت و مدرنیته هستند، وگرنه مطرح نمیشد. وقتی چنین تقابل و دوگانهای مطرح است، مثل اینکه نوعی خوانش و حس نوستالژیک نسبت به سنت نیز وجود دارد، وگرنه چرا ما مدرن نشویم؟ باید به این نکته آگاه باشیم که سنت همیشه و لزوماً خوب نیست. بنابراین، باید متوجه باشیم که راجع به چه پدیدهای صحبت میکنیم و آیا این پدیده، ارزش صرف زمان و هزینه را دارد یا خیر؟
وی افزود: وقتی درباره اصفهان صحبت میکنیم، اگر انسانهایی که در آن زندگی میکنند، وجود نداشته باشند، این شهر از موضوعیت میافتد. حال، مردم اصفهان سنتی هستند یا مدرن؟ چه میخواهند و به کدام سمت میروند؟
این استاد دانشگاه بیان کرد: اکنون که به اصفهان نگاه میکنم، میبینم مناسبات سرمایهداری این شهر را بلعیده است. به نظر من، اینکه اصفهان سنتی شود یا مدرن، مسئله اساسی این شهر نیست، بلکه اقتصاد سیاسی این شهر مهم است. در حال حاضر، عملاً فضای شهر، کالایی شده و مناسبات سرمایهداری بر آن حاکم است. بحث سنت و مدرنیته و بهخصوص نگاه تقابلی میان آنها، در نظریههای علوم اجتماعی نیز از موضوعیت افتاده و اکنون نوعی همنهشتی میان سنت و مدرنیته دیده میشود. در نتیجه، باید شهر خودمان را به گونه دیگری ببینیم و درباره آن صحبت کنیم، خارج از این تقابلها و دوگانههای احتمالی.
وی ادامه داد: اصفهان از زمان صفویه با مشکل آب مواجه و رودخانه زایندهرود همیشه مسئلهدار بوده است، آن وقت برای داشتن بعضی از مظاهر مدرنیته، یکسری صنایع سنگین در این شهر مستقر میشود. درست است که این صنایع به رونق اقتصادی این شهر کمک کرده، ولی مشکلاتی نیز برای آن به وجود آورده است.
ربیعی تصریح کرد: اگر قرار است به سنت بپردازیم، باید ببینیم چگونه میتوان میان وجوه مثبت سنت با مظاهر مدرنیته، آمیزش ایجاد و با آنها زندگی کرد. همچنین، چگونه میتوان در کنار مناسبات سرمایهداری و کالایی شدن فضای شهری، جای بیشتری برای مردم در نظر گرفت. من میتوانم اصفهان را شهری جهانی تخیل کنم، تا وقتی تخیل و ایدهپردازی نکنیم، نمیتوانیم آن را به واقعیت تبدیل کنیم. برای من، مردم مهم هستند و اینکه چگونه در این مناسبات سرمایهداری، فقط به افرادی تبدیل نشوند که قرار است جیبشان خالی شود. بنابراین، به نظر من باید مسیر دیگری خارج از سؤال نشست تعریف کرد.
محمدرضا رهبری، سرپرست معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان در پاسخ به سؤال نشست، به تجربه ذهنی و شخصی خود اشاره کرد و گفت: وقتی با این پرسش مواجه شدم، به ذهنم رسید که مشخصاً شهر اصفهان را چگونه میشناسم و متوجه شدم که بخشی از این شناخت، حاصل خواندههاست و بخشی نیز از طریق نسل قبل منتقل شده و در حافظه من مانده است. بخشی که از طریق خواندهها حاصل شده، از یک طرف به مصائب تاریخی اصفهان مربوط میشود که روزگار تلخ و سخت این شهر را نشان میدهد و آیا این روزگار جزو سنت ماست و اگر قرار است شهر سنتی داشته باشیم، به کدام دوران مربوط میشود؟
وی افزود: در بخشی از خواندهها نیز با این احساس مواجه شدهام که اصفهان تصویری از بهشت است. برای شناختن و تجربه کردن اصفهان، یکی از کارهایی که انجام دادهام، کوچهگردی در جستوجوی تصویری از بهشت بوده است. همه کسانی که به اقتضای فعالیت خود به شهر میاندیشند، به این فکر میکنند که اصفهان چگونه باید باشد. وقتی وارد شهر میشویم، شکلهای مختلفی از پاسخ به این چگونه بودن را پیدا میکنیم که از این سؤال برمیآید: کدام اصفهان؟ مثلاً اصفهانی که میگوییم تصویری از بهشت است، از نظر تاریخی به کدام دوران مربوط میشود، چه مشخصههایی دارد و آیا روابطی را که موجب پدید آمدن آن شده است، شناختهایم یا خیر؟
سرپرست معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان ادامه داد: به اقتضای این کوچهگردیها، منطقه همتآباد اصفهان را به شکلهای مختلف دیدهام. در ابتدای سده حاضر، رؤیایی که حاکمان برای اصفهان داشتند، شهری کارخانهدار بود و کارگران این کارخانهها به محلی برای اسکان نیاز داشتند که در نتیجه آن، منطقه همتآباد به وجود آمد. اکنون نیز هر وقت میخواهم درباره همتآباد بنویسم، دوباره آن منطقه را میگردم، تغییراتش را میبینم و به این فکر میکنم که آیا این منطقه جزئی از اصفهان محسوب میشود یا خیر؟ از طرف دیگر، تجربه عمیقی از زیستن در «خانهاصفهان» دارم و باز هم به این فکر میکنم که این منطقه در کجا قرار میگیرد؟ جالب اینجاست که اهالی هر دوی این مناطق، اصفهان را جایی به جز محل سکونت خود میدانستند و ما در برنامهریزیها، کدام مناطق را اصفهان میدانیم؟ در دهه ۴۰، اصفهان یک شبه چند برابر شد و یکسری مناطق و روستاها به آن اضافه شدند. من این تجربه را در سالهای اخیر نیز داشتهام و دوباره به این فکر کردهام که اصفهان کجاست؟
وی اضافه کرد: به اقتضای پروژهای که در دست داشتم، درباره صد سال نو شدن و تغییر و تحول ادبیات اصفهان مطالعه کردهام. در جریان آشنایی ما با ادبیات جدید، گروهی شکل گرفت که نشریه آنها بعدها به «جنگ اصفهان» مشهور شد و یکی از مهمترین نشریات ایرانیان برای آشنایی با ادبیات مدرن جهان بود. در این گروه، فردی به نام محمدباقر الفت، فرزند آقا نجفی حضور داشت که نقشی پنهان ایفا میکرد، ولی رفتارش آموزنده است. وی به انجمنهای ادبی سنتی که ادامه دوره زندیه بودند، وابسته بود، ولی در محفلهایی که تشکیل میداد، افراد اجازه داشتند آزاداندیشانه همه چیز بگویند و بخوانند. الفت فردی عارفمسلک بود، ولی افرادی را که تربیت میکرد و دریچه جهان دیگری را به روی آنها میگشود، به مدرنترین اصحاب ادبیات این کشور تبدیل شدند. رفتار این فرد برای من آموزنده است، بر این اساس که میتوان کاری کرد که به تعبیر دیگر، مدیریت شهر، مدرن و منظر آن، تاریخی باشد. من رویکرد و تحلیل رفتار چنین افرادی را برای شهر ضروری میدانم.
مهری شاهزیدی، عضو هیئت علمی جهاددانشگاهی واحد اصفهان نیز در این نشست، اظهار کرد: بحث سنت و مدرنیته در اصفهان، جدی است و باید به آن توجه کرد. به نظر من، کسانی که چشمانداز شهر اصفهان در افق ۱۴۰۴ را تدوین کردهاند، خودشان هم نمیدانند سنتی به شهر نگاه میکنند، یا مدرن و این سؤالی است که افراد باید از خود بپرسند و بگویند شهر را چگونه میخواهند؟ بنابراین، مهم است که مدیران و مردم تکلیف خود را با شهر بدانند.
وی افزود: برای شهر میتوان یک فرم و یک محتوا در نظر گرفت، مثلاً فرم آن، سنتی و محتوا، مدرن باشد؛ ولی با توجه به تجربیاتی که از گفتوگو با مردم شهر طی سالها پژوهش داشتهام، متوجه شدهام که مردم درباره شکل شهر تصویر منسجمی در ذهن ندارند، کمااینکه در ذهن مدیران نیز چنین تصویری وجود ندارد و از طرف دیگر، درباره جزئیات گسستهای هم که در ذهن مدیران و مردم موجود است، توافقی وجود ندارد. در واقع، هیچ زمینه گفتوگویی برای مردم فراهم نشده که راجع به مطلوبات خودشان درباره شهر صحبت کنند و به نتیجه برسند که شهر را چگونه میخواهند. همچنین، باید مشخص شود که مردم چه تصویری از سنت و مدرنیته دارند.
این پژوهشگر تصریح کرد: درست است که سرمایهداری اصفهان را بلعیده و میتواند از مظاهر مدرنیته هم باشد، ولی آیا مدیریت شهری نسبت به مردم شهر نیز نگاه مدرنی دارد یا خیر؟ وقتی بحث درک شهروند بهعنوان فرد صاحب شعور و نظر به میان میآید، مردم، رعیتهایی در نظر گرفته میشوند که قابلیت تشخیص صلاح خودشان را ندارند و به همین دلیل، صلاح آنها برایشان تعیین و القا میشود.
وی ادامه داد: آنچه در ذهن مدیران وجود دارد، با ذهنیت مردم متفاوت است و من اگر بخواهم به این سؤال پاسخ دهم که شهر را سنتی میخواهم یا مدرن، معتقدم که این موضوع باید در گفتوگوی میان مدیران و مردم تعیین تکلیف شود و آنها در فرآیندی گفتوگومحور به نتیجه برسند که شهر را چگونه میخواهند. تصور هر کدام از ما از سنت و مدرنیته، با هم متفاوت است و هیچ وقت زمینه گفتوگو نیز فراهم نبوده تا منظور خود از این دو مقوله را مشخص کنیم. در نهایت، وضعیت بهگونهای شده است که عدهای میتوانند با این تصور که مردم به سنت علاقهمند هستند، تصور خودشان از سنت را به آنها تحمیل کنند، در صورتی که ممکن است من نوعی علاقهمند به فرم سنتی شهر، بسیاری از مواردی را که مطرح میشود، قبول نداشته باشم.
وحید قاسمی، عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان پرسش نشست را بااهمیت و پاسخ دادن به آن را مشکل خواند و اظهار کرد: بیشتر اختلافنظرهایی که میان صاحبان فکر و اندیشه وجود دارد، مربوط به تعریف متفاوتی است که از مفاهیم و واژهها دارند و اگر فضای مفهومی یکسانی از واژهها شکل بگیرد، همگرایی میان صاحبان اندیشه به وجود میآید.
وی افزود: هر چند دوگانهها مبنای خوبی برای بحث هستند، ولی ممکن است ما را از دستیابی به توافق دور کنند. به نظر من، سؤال نشست به لحاظی میتواند انحرافی تلقی شود، وقتی اندیشمندانه به موضوع نگاه کنیم، ولی اگر آن را در سیستم موجود بنگریم، سؤال انحرافی نیست و مهم است.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان بیان کرد: قانون اساسی ما پر از تعارض است که عمدتاً از قرار گرفتن مؤلفههای جامعه سنتی و مدرن در کنار هم ناشی میشود. این تعارض به نهادهای اجتماعی نیز سرایت کرده است و همینطور در موارد دیگر، از جمله مدیریت شهری خود را نشان میدهد؛ نهادهای متفاوتی که هر کدام قدرت تصمیمگیری دارند، بعضی از آنها نماینده سنت و بعضی دیگر، نماینده مدرنیته هستند و این تعارضات هیچگاه حل نمیشود. این نهادهای تصمیمگیرنده آنقدر متعدد و در تعارض هستند که هیچ وقت به نتیجه نمیرسند.
وی ادامه داد: امید من این است که صرفاً به لحاظ نظری بتوانیم به نتیجه برسیم، چون امیدی به اجرای آن در مقام عمل ندارم، ولی امکان دستیابی به توافق به لحاظ نظری وجود دارد.
قاسمی تصریح کرد: برای اینکه به سؤال نشست پاسخ دهم، فکر میکنم باید ببینیم اصفهان چه چیزهایی دارد و چه چیزهایی ندارد و بر اساس داشتهها و نداشتههای آن، تصمیم بگیریم که آن را سنتی ببینیم یا مدرن. من مهمترین پتانسیلهای اصفهان را در سرمایههای انسانی و فرهنگی آن میبینم. سرمایههای انسانی بیشتر در حوزه صنعت و فرهنگ و هنر هستند. سرمایههای فرهنگی نیز بیشتر به دو بعد مربوط میشود؛ یکی اینکه اصفهان در طول تاریخ، شهری چندفرهنگی بوده، هر چند در دهههای اخیر، این جنبه تا حدی تضعیف شده است و دیگر، سرمایههای نمادینی که شهر چه در حوزه هنر و چه در حوزه جبهه و جنگ از آنها برخوردار است.
وی اضافه کرد: مهمترین چیزی که اصفهان ندارد، سرمایه اجتماعی است و مطالعات کمی و کیفی مختلف و شاخصهای عینی به خوبی این موضوع را نشان میدهد. اصفهان در میان استانهای ایران، رتبه اول را به لحاظ فرسایش سرمایه اجتماعی دارد. ما با سه مشکل مواجهیم که موضوع این نشست نیست، ولی تا زمانی که فکری اساسی برای این مشکلات نکنیم، برای بقیه کارها مشکل به وجود میآید. این سه مشکل عبارتند از: آب، هوا و خاک.
این استاد دانشگاه به سه مفهوم سرمایهگذاری فرهنگی، سرمایه اجتماعی و توسعه پایدار اقتصادی اشاره کرد و گفت: مطالعهای با عنوان «بنیان اخلاقی یک جامعه عقبافتاده» در دهه ۵۰ میلادی در جنوب ایتالیا انجام شد. یکی از ویژگیهای جامعه واقع در آن منطقه این بود که در آن فقر وجود داشت، ولی ریشه آن را در خصایص اجتماعی نظیر خویشاوندگرایی، گروهگرایی، ناتوانی شهروندان در کار با یکدیگر، سبقت گرفتن مالی از یکدیگر و ناتوانی در تجمیع منابع انسانی و مالی کشف کرده بودند.
وی افزود: مطالعه دیگری در سال ۲۰۱۵ در همین منطقه جنوب ایتالیا انجام شد و دنبال نشان دادن این موضوع بود که چگونه سرمایهگذاری فرهنگی به شکلگیری سرمایه اجتماعی لحظهای میانجامد و چگونه این سرمایه اجتماعی لحظهای به سرمایه اجتماعی پایدار تبدیل میشود و در نهایت، سرمایه اجتماعی پایدار، توسعه اقتصادی پایدار به همراه میآورد. در این منطقه، نوعی موسیقی سنتی خواهان زیادی میان مردم داشت و جزئی از زندگی آنها بود. بنابراین، به این نتیجه میرسند که این موضوع میتواند مبنایی برای توسعه آن منطقه باشد. لذا، جشنواره سالانه موسیقی ترتیب داده میشود که در دورهای پنج ساله، بهطور قابل توجهی، فقر را کاهش و اشتغال را افزایش میدهد.
قاسمی اظهار کرد: ما برای اصفهان به یک تصمیم راهبردی همگن نیاز داریم. کسانی که میخواهند همه چیز را با هم داشته باشند، همه چیز را از دست میدهند. آرمانها بهگونهای هستند که نمیتوان همه آنها را با هم داشت. بنابراین، اصفهان یک تصمیم کلان نیاز دارد که مشخص کند پایه توسعه این شهر چه باید باشد که به سرمایهگذاری فرهنگی، سرمایه اجتماعی لحظهای، سرمایه اجتماعی پایدار و در نهایت، توسعه اقتصادی پایدار منجر شود.
در ادامه، حسین قانونی، دانشآموخته رشته برنامهریزی شهری و کارشناس مرکز پژوهشهای شورای اسلامی شهر اصفهان نیز اظهار کرد: بحث سنت و مدرنیته همچنان مسئله ماست و به کلی از این دوگانه گذر نکردهایم، بهخصوص اینکه آنچه در ایران اتفاق افتاده، نه مدرنیته و مدرنیسم، بلکه بیشتر مدرنیزاسیون است.
وی افزود: واژه مدرن در این سؤال، بیشتر به شهر امروزی اشاره دارد، نه آنچه در مقابل پستمدرنیسم یا سنت میتواند قرار بگیرد. بنابراین، ابعاد سهگانهای تشکیل دادم که شهر متأثر از پستمدرنیسم را نیز دربر میگیرد. بعد اول، فناورانه و اقتصادی است که بهطور خلاصه، سلطه سرمایهداری بر فضا و بافت شهر را نشان میدهد.
کارشناس مرکز پژوهشهای شورای شهر اصفهان اضافه کرد: بعد دوم، بافت شهری است. مساحت، ارتفاع و تراکم شهرها بیشتر شده، جمعیت شهرنشین افزایش یافته، بافت شهرها شطرنجی شده و برنامهریزی جای رشد اندامواره شهرها را گرفته است، محلات گشوده شدهاند و چندپارگی بهدلیل افزایش دسترسی اتفاق افتاده و اعیاننشینی رخ داده است.
وی ادامه داد: در بعد فرهنگی و اجتماعی نیز شاهد فردگرایی فزاینده، تکثرگرایی، افزایش آزادیهای مدنی، سبک زندگی مصرفی و تأکید بر رواداری بهعنوان یک ارزش در جریانهای پستمدرن هستیم.
قانونی بیان کرد: بعضاً تصویری از سنت در فضاهای ذهنی روشنفکران ساخته میشود که بعضاً به عوام نیز در حال گسترش بوده و آن، خلط کردن نوستالژی با سنت است. معمولاً ذهنیت ما اینگونه است که وقتی از پدیدهای، ولو نحس و منزجرکننده میگذریم، تصاویر خوب آن برایمان باقی میماند. این را باید نقد کرد که نقد خود سنت نیست، بلکه نقد تصویری است که به اشتباه از سنت ساخته میشود.
وی افزود: دو نیرو در ارتباط با سؤال نشست کار میکند؛ مدرن شدن وارداتی و ضد مدرن ماندن داخلی که هر دو تحمیلی است. مدرن شدن وارداتی یک جنبه تکنولوژیک و ابزاری دارد که در شهر اتفاق افتاده و ما از بخشی از مواهب دنیای مدرن بهرهمند شدهایم و در عین حال، آن را نقد میکنیم. بنابراین، باید در نظر داشته باشیم که مدرن شدن مواهبی داشته و سنت چیزهایی را در اختیار قرار نمیداده که مدرن شدن در اختیار میگذارد و با دیدن خوبیهای سنت، نباید صرفاً به نقد مدرن شدن بپردازیم.
این پژوهشگر تصریح کرد: نه مدرن شدن وارداتی و نه ضد مدرن ماندن داخلی، هیچ کدام قرار نیست تجویز باشد و اصالتا قرار نیست جمعی از نخبگان با نگاه نخبهگرایانه، برای مردم تصمیم بگیرند و این مردم هستند که تعیین میکنند شهرشان به چه سمتی برود.
مینا کشانی، عضو هیئت علمی جهاددانشگاهی واحد اصفهان نیز در این نشست، اظهار کرد: شاید بعضی از مفاهیمی که در اینجا به آنها میپردازیم، اگرچه مفاهیمی اساسی هستند، ولی برای عامه مردم میتوانند در اولویت نباشند و یکسری مسائل زیستی و زیستپذیر بودن شهر برای آنها در اولویت قرار داشته باشد.
وی افزود: پاسخهای متعددی میتوان برای سؤال نشست ارائه داد و نمیتوان بهصورت صفر و یک، یعنی صرفاً سنتی یا صرفاً مدرن به آن پرداخت، چه بسا هیچ کدام یا هر دو نیز جزو پاسخهای ما باشد.
عضو هیئت علمی جهاددانشگاهی واحد اصفهان با تأکید بر فهم مشترک از واژه سنت و مدرنیته، گفت: شاید اگر با مردم از سطوح مختلف سنی و جنسی صحبت کنیم، برداشت آنها از این واژهها چیز دیگری باشد و طبق آن به ما پاسخ دهند و جمعی که در اینجا حضور دارد، بر اساس دانشی تخصصی که بهصورت مشترک دارد، به موضوع نگاه میکند.
وی ادامه داد: جریانهای مدرن بهصورت ناگزیر وارد زندگی شهری ما شدهاند و میشوند و ما نمیتوانیم جلوی آن را بگیریم، حتی اگر با آن موافق نباشیم. از طرف دیگر، فضاهایی داریم که اصالت سنتی و تاریخی دارند و باید توجه داشته باشیم که مدرن شدن در سطوح اجتماعی، کالبدی و عملکردی، اصالت این فضاها را از بین نبرد. اهمیت این سؤال به همین موضوع برمیگردد و اگر بخواهم بهعنوان فردی صرفنظر از این جمع به سؤال پاسخ دهم، پاسخم این است که اصفهان را بهعنوان شهری که هم سنتی باشد و هم مدرن، میپسندم و فکر میکنم به هر دوی اینها در کنار هم نیاز دارد، چراکه پاسخ به این سؤال مستقیماً با بحثی به نام هویت در ارتباط است و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
کشانی اضافه کرد: بعضی از جریانهای جدید در ابتدا ممکن است با نوعی مقابله از سوی افراد روبرو شود، ولی بعد از گذشت دورهای، فضایی بااصالت در حوزه سنت و تاریخ شهر به خود بگیرد. اگر نتوانیم به مؤلفههای مثبت فضاهای سنتی بپردازیم، نسلهای جدیدی که به سمت مدرن شدن میروند، کم کم از این فضاها انقطاع پیدا میکنند. بنابراین، نوعی هدایت و مدیریت نیاز است که بتواند هر دوی این فضاها را در کنار هم داشته باشد.
احسان مالکیپور، دانشآموخته برنامهریزی شهری و عضو مرکز پژوهشهای شورای اسلامی شهر اصفهان نیز بهعنوان آخرین فردی که به سؤال نشست پاسخ میداد، اظهار کرد: دوگانه سنت و مدرنیسم نیز مانند دوگانههای دیگری که در جامعه ما وجود دارد، موضوع انتخاب عمومی است و پاسخی که من به آن میدهم، از منظر یک برنامهریز است، نه شهروند یا سیاستگذار.
وی افزود: هسته مرکزی جدال میان سنت و مدرنیته، قدرت است. وقتی امری را میپذیریم، به معنای از دست رفتن قدرت عدهای در قبال بخشی از جامعه خواهد بود. لذا، بحث اصلی در دوگانه سنت و مدرنیته این است که کدام شیوه حکمرانی را میپذیریم، شیوه سنتی مبتنی بر مردسالاری، پدرسالاری و ریشسفیدی، یا شیوه مدرنی که مبتنی بر خرد جمعی است.
این پژوهشگر تصریح کرد: اگر سازوکار انتخاب، تصمیمگیری جمعی و مشارکت و گفتوگو را پذیرفتیم، مدل اداره جامعه به سمتی میرود که آمارتیا سن میگوید، یعنی درجههای آزادی سیستم را تا حد ممکن افزایش میدهیم، تا هر کس هر گونه که خواست، بتواند انتخاب کند. اینجاست که من اگر زندگی مدرن را با هر تعریفی که از آن دارم، بپسندم، گزینههای آن برایم فراهم است و برای کسی هم که سنتی نگاه میکند، گزینهها فراهم است.
وی ادامه داد: اگر بخواهم از نظر کالبدی و در چارچوب شهر، این موضوع را توضیح دهم و برای آن سیاستگذاری و برنامهریزی کنم، باید تلاش شود که اغتشاش به وجود نیاید و نوعی سازگاری میان این دو نوع زندگی وجود داشته باشد، همانطور که این سازگاری میان کاربریهای مسکونی و تجاری وجود دارد، در زندگی سنتی و مدرن نیز با هر تعریفی که هر کسی دارد، باید سعی کنیم اغتشاش ایجاد نشود.
انتهای پیام