به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «دانشگاه و تجربه امر سیاسی» امروز یکشنبه اول خردادماه با سخنرانی عباس خورشیدنام، عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، برگزار شد.
در ادامه سخنان وی را میخوانید:
تاکنون پژوهشهای متعددی در مورد انقلاب اسلامی ایران انجام شده است. سه نیروی سیاسی عمدهای که در انقلاب ایران حضور داشتند شامل چپگرایان، ملیگرایان و اسلامگرایان بودند که هرکدام بر اساس چشمانداز مطلوبشان به تبیین فراز و فرود انقلاب و چگونگی سقوط رژیم پهلوی پرداختهاند. با وجود اختلافات متعددی که در تفسیر و تبیین وقایع بین این سه گروه وجود دارد، هر سه در یک مورد توافق دارند و آن اینکه هر سه گروه برای تبیین و علتیابی انقلاب، بر عملکرد دولت، دربار و شاه متمرکز میشوند. هر سه گروه علت اصلی روشن شدن شعلههای انقلاب در کشور را عملکرد نادرست این سه عامل میدانند و هریک بر اساس رویکرد تحلیلی خود، رژیم را متهم به همراهی و همدستی با امپریالیسم، عدم التزام به اصول قانون اساسی مشروطه یا زیر پا گذاشتن قوانین و احکام اسلام میکنند.
تغییر در نوع نگاه جنبش دانشجویی
تحقیقات پرشماری در این زمینه در چهار دهه اخیر انجام شده است و جایی برای تردید درباره نقش هیئت حاکمه در ایجاد نارضایتی گسترده در جامعه به جا نمیگذارد، اما به نظر میرسد تأکید بر عملکرد حکومت باعث نادیده گرفته شدن سایر عواملی شده که ممکن است در شکلگیری انقلاب ایران نقش داشته باشند، چراکه شکلگیری فرهنگ اعتراضی در یک جامعه میتواند به عواملی فراتر از عملکرد حکومتها بستگی داشته باشد و فارغ از عملکرد دولت و دربار، فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه و پویایی حاکم بر آن نیز میتواند در ایجاد نارضایتی جمعی و عمومی نقشی تعیینکننده ایفا کند.
نوع مواجهه گروهها و احزاب با حاکمیت، نوع مطالبهگری آنها، شیوههای مختلف بسیج نیروها و منابع، تصور گروهها و احزاب از امر سیاسی و راههای مشروع مشارکت سیاسی و نیز نوع تفسیر و تحلیل روابط قدرت از جمله مؤلفههاییاند که مستقل از عملکرد حکومت قابل مطالعه و بررسی است. با توجه به تأکید نسل چهارم نظریههای انقلاب بر مؤلفههای فرهنگی، تأکید بر شناخت فرهنگ سیاسی فعالان انقلابی ضرورتی دوچندان مییابد.
تاکنون در مورد جنبش دانشجویی تحقیقات متعددی انجام شده و مبارزات دانشجویان داخل و خارج از کشور با حکومت پهلوی و فراز و نشیب آن بررسی شده است. در این مطالعات جنبش دانشجویی عموماً با محوریت مطالبات و موضعگیریها و کنشگریهای سیاسیاش قضاوت و نیز به دورههای مختلف تاریخی تقسیم میشود و در هر دوره نشان داده میشود که نوع انتظارات جنبش دانشجویی از دولت و شیوه تعاملش با آن متناسب با تحولات سیاسی چه تغییراتی را از سر گذرانده است. به عنوان مثال، کودتای 28 مرداد و قیام 15 خرداد از جمله مقاطع تاریخیای به شمار میروند که فضای سیاسی کشور و به تبع آن جنبش دانشجویی را وارد مرحله جدیدی از فعالیت و مبارزه سیاسی کردند.
بنده به عواملی می پردازم که به نارضایتی و سیاسی شدن بخشی از بدنه انقلاب ایران یعنی دانشجویان دانشگاههای شهر تهران انجامید. برای کشف این عوامل بیش از آنکه بر عملکرد غیردموکراتیک و انحصارگرای رژیم تأکید شود، بر مؤلفههای فرهنگی و تاریخیای تمرکز خواهد شد که به تکوین شکلی از فرهنگ مقاومت در دانشگاهها یاری رساندند. ممکن است این مؤلفهها در وهله اول لزوماً به مقاومت در برابر نظام سیاسی حاکم ارتباطی نداشته باشند، اما همنشینی آنها با یکدیگر میتواند به شکلگیری منظومهای منجر شود که ابعاد مختلفش جلوهدهنده اشکال متنوع موضعگیریهای مخالفتآمیز در برابر دولت و دربار باشد. بنابراین مجموعه این عوامل را باید بر اساس شکلی از قرابت انتخابی فهم کرد که به موجب آن همنشینی تصادفی، مجموعهای از عوامل به تکوین پدیده فرهنگ مقاومت منجر شده است.
نگاههای درونی و بیرونی به انقلاب
کانت معتقد است که ما در مواجهه با انقلاب میتوانیم یک چشمانداز درونی و بیرونی داشته باشیم؛ یعنی از یک منظر اتفاقاتی را که در آن انقلاب رخ داده است بررسی کنیم و از چشمانداز بیرونی هم انقلاب فارغ از شکستها و موفقیتها بررسی و از منظر ناظر بیرونی یک اقدام مهم و موفقیتآمیز تلقی میشود. کتاب «فوکو در ایران» نوشته بهروز قمری تبریزی بر اساس چشم انداز بیرونی نوشته شده است؛ یعنی انقلاب را حاصل «نه» بزرگ به سیستم و «آری» بزرگ به فردایی متفاوت میبیند. فوکو میگوید که معنویت سیاسی را در خیابانهای تهران دیدم که در غرب دنبال آن بودم.
نگاه چارلز کرزمن درونی است و میگوید که صدای بسیاری از مردم شنیده نشده و به همین علت بعد از انقلاب بسیاری از اختلافات بروز میکند. آدمها به علت عدم قطعیت و سرگشتگی وارد میدانی شدهاند که نمیدانند آینده آن چیست؟ جاذبه همبستگی، گروههای مختلف مردم را به انقلاب علیه شاه کشاند که همه آنها به دنبال انقلاب اسلامی نبودند؛ از جمله بازرگانان به دنبال تجارت، چپگرایان به دنبال عدالت و کارگران به دنبال افزایش حقوق بودند. لذا انقلاب ایران را نمیتوان دارای هدفی واحد قلمداد کرد.
سعی میکنم که نگاهی درونی به جنبش دانشجویی داشته باشم. در این راستا چند مورد برای سیاسی شدن دانشگاهها وجود دارد. یکی از معیارهای مهم در تفکر سیاسی روشنفکری، مطلوب بودن انقلاب شمرده میشود که متأثر از روشنفکری فرانسوی است. لذا اگر به تبار روشنفکری ایران در یک سده اخیر نگاه کنیم، انقلابیگری محبوبیت زیادی دارد و این از تفاوتهای روشنفکری ایرانی و غربی است. در دوره پهلوی دوم، حزب توده از احزاب مهم بود که هژمونی فکری گستردهای داشت و از ابتدا انقلابمحور بود و این جریان فکری به سرعت وارد دانشگاه شد. خصوصیت مهم حزب توده، نگاه کردن به مسائل با محوریت امر سیاسی است و این مسئله در سیاسی شدن دانشجوها نقش داشت.
دلایل سیاسی شدن دانشجویان
فضای سیاستزده دیگران را هم وارد سیاست میکند که از جمله آنها گروههای اسلامگرا هستند که در دهه 20 قدرت زیادی نداشتند، اما به تدریج دانشجویان مسلمان در واکنش به دانشجویان چپ، سیاسی میشوند، چون چپها معتقد بودند که اسلامگرایان مرتجع هستند. لذا دانشجویان مذهبی سعی کردند که در مقابل آنها سازماندهی شوند که اولین آن انجمن خداپرستان سوسیالیست بود که محمد نخشب آن را ایجاد کرد. مسئله مهم این است که این سازماندهی با الهام گرفتن از مفاهیم چپ صورت گرفت و از جمله این افراد علی شریعتی و آیتالله محمود طالقانی بودند که یک گرایش سیاسی از اسلام را با بهرهگیری از ترمینولوژی چپ ارائه دادند.
البته انحرافاتی در میان برخی جریانات وجود داشت؛ مثلاً موسی خیابانی، از رهبران سازمان مجاهدین خلق، قرآن را گزینشی ارائه میداد و میگفت که فلان بخش قرآن را بخوانید و فلان بخش را نخوانید. مسئله دیگر که در سیاسی شدن دانشگاهها نقش داشت، خشونت بود که در زندگی روزمره دانشجویان جاری بود و گاه رفتارهای خشنی میکردند و جالب این است که از سوی دانشگاه با آنها مماشات میشد و همین امر در بازتولید خشونتها نقش داشت.
عامل دیگری که منجر به خشونت میشود تحولات فرهنگی است و از زمانی که دانشگاه رایگان میشود طبقات مختلف از جمله طبقات پایین، که با رژیم زاویه دارند، وارد دانشگاه میشوند. مسئله دیگر توقعات فزاینده است، چون در دهه پنجاه با افزایش درآمدهای نفتی، رفاه بالا رفت و توقعات فزاینده شد، اما در کنار افزایش سیاستهای رفاهی، نارضایتی هم بیشتر شد، چون دانشجویان و اساتید تصور میکردند که این امکانات برای آن است که آنها را از سیاست دور کند. این موارد در کنار هم فرهنگی ایجاد کرد که اعتراضات از درون آن جوشید.
انتهای پیام