سفر به یکی از مقدسترین شهرهای اسلامی و زیارت مضجع نورانی امام علی (علیه السلام)، آرزویی است که هر باورمند به شریعت احمدی(ص) در دل آن را تمنا دارد؛ حال، این شور و شیدایی صد چندان خواهد بود آن هنگام که در آغازین روزهای مراسم باشکوه عزاداری سید جوانان بهشت، شهید بیکفن دشت نینوا، میهمان خوان پربرکت خاندان رسالت باشی. توفیقی حاصل شد تا چند روزی میهمان برادران و خدمتگزاران صادق عتبات مقدسه عراق باشیم؛ فرصتی بس مغتنم و بیمانند، تا در فضایی مشحون از معنویت و نورانیت، همراه با زائران عزادار هیئات حسینی(ع)، در این شهر نورانی حضور داشته باشیم. حضوری که امید میرود به غفلت نیالوده شود که به قول لسانالغیب شیرازی، حافظ رازدان، «حضوری گر همی خواهی از او غافل مشو حافظ/ مَتٰی ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا و اَهْمِلْها».
در این فرصت کوتاه حضور، اهتمام بر آن است تا به قدر امکان، روایتی از این شهر عرشیآشیان به رشته تحریر درآید. لذا، این نوشتار را نه میتوان سفرنامه نامید و نه گزارشی تاریخنگارانه؛ نه میتوان آن را گزارشی فرهنگشناخت دانست و نه مردمنگارانه! که این نوشتار، تنها روایتی است مجمل از دیدگانی کمسو که در سودای وصف خورشید است؛ «هوای دیدن خورشید در سرم افتاد/ که ناگهان به دلم جذبهی حرم افتاد»
یکی از وجوهی که در وجه تسمیه شهر نجف بیان شده آن است که اين شهر را از آن رو نجف ناميدهاند كه نسبت به زمينهاى مجاور بلند، و به سبب آن كه مستطيل شكل يا دايرهاى است، آب بر سطح آن جمع نمىشود.
وجه تسمیه دیگر این شهر برگرفته از روایتی است که ابی نعیم از حضرت امام صادق (عليه السلام) نقل كرده كه آن جناب فرمودند: نجف همان كوهى بود كه پسر نوح گفت: «سَآوِي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ» و روى زمين كوهى بزرگتر و مرتفعتر از آن نبود، باریتعالی (عزوجل) به كوه خطاب فرمود: اى كوه، آيا از من به تو بايد پناه برده شود؟ پس كوه بلافاصله تكه تكه گرديد و به طرف بلاد و سرزمينهاى شام پرتاب و به ريگهاى ريز و كوچكى مبدل گشت و بعد از آن به صورت دريايى عظيم درآمد و به درياى «نى» ناميده شد، سپس خشك شد و به آن «نى جف» (دریای خشک شده) گفتند؛ بعد از آن مردم، آن سرزمين را «نجف» خواندند زيرا اداء آن بر زبانشان سهلتر و آسانتر بود.
در حال حاضر نیز بحر نجف، دریاچهای فصلی و نمکی است که این دریاچه را از طریق رودی به نام «وادی الملح» به رود فرات متصل مینماید. نام دریای نجف در ادبیات عربی باستان آمده است و نجف را به عنوان ساحل دریاچهای نمکی معرفی کردهاند. از دریای نجف، در مقاطعی با عنوان باتلاق نجف یاد شده است. این دریاچه در طول تاریخ کوچکتر و گاهی موقعیت جغرافیایی آن جابهجا شدهاست. دریای نجف امروزه به صورت باتلاق و آبهای اندک درآمده است.
از شهر نجف با نامهای دیگری چون «الغری» و «مشهد» نیز یاد میشود، چنانچه به ساکنین نجف، غروی نیز گویند.
شهر نجف شهری است به قدمت تاریخ اسلامی که همواره در تماس با حوادث بزرگ دوره اسلامی قرار داشته و از این حیث شهری با درجه اهمیت فراوان است و در کنار حوادث تاریخی، اماکن پرشمار مقدسی را نیز در خود جای داده که مرقد منور خلیفه رسولالله، امیرالمومنین، امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) مهمترین پایگاه و مکان مورد احترام مسلمانان و به ویژه شیعیان جهان است. از دیگر مکانهای مقدس این شهر میتوان به وادی السلام، مسجد حنانه، مسجد کوفه، آرامگاه هود و صالح نبی(علیهماالسلام)، آرامگاه کمیل بن زیاد و قبور جمعی از بزرگترین علمای شیعه همچون شیخ طوسی، علامه حلی، مقدس اردبیلی، سید محمدکاظم یزدی، شیخ مرتضی انصاری، میرزای نائینی، آخوند خراسانی، سید ابوالحسن اصفهانی، سیدابوالقاسم خویی و تعداد پرشماری دیگر از علمای تراز اول شیعی یاد کرد. کتب مختلفی در باب معرفی مدفونین در حرم امیرالمومنین، علی (علیه السلام) وجود دارد که به طور تفصیلی نسبت به این امر مداقه داشتهاند.
سیاسیترین خیابان منتهی به حرم، را میتوان «شارع الرسول» دانست. خیابانی که به تعبیری رسالت حضرت ختم المرسلین (ص) را به سرانجام ولایت امیرمومنان(ع) میرساند. خیابانی که منزلگاه دو تن از چهرههای تاریخساز شیعه در دوران معاصر بوده است و الهامبخش شیعیان و آزادی خواهان جهان. بیت مرجع عالیقدر آقای سیدعلی سیستانی، در نزدیکی حرم مطهر، ملجأ و پناه خیل عظیم شیعیان عراق است. خانهای محقر که بنا به گزارشها، خانهای استیجاری بوده و از دوران حبس خانگی تحمیل شده توسط رژیم بعثی تا کنون، سکونتگاه برجستهترین وارث مکتب فقهی آیت الله العظمی خوئی و مهمترینترین نماد حوزه علمیه نجف است؛ بیتی که بر طبق اعلام برخی از مطلعین، آن مرجع عالیقدر از آن زمان تا کنون به ندرت از آن خارج شده و گویی اعتکافی دائمی در آن گزیده است. با این همه، این مرجع سالخورده از همان بیت محقر و نورانی، مهمترین نقش در حفظ کیان شیعه و حراست از تمامیت ارضی و حاکمیت عراق را ایفا نموده است. از تلاشها و حمایتهای ایشان در تدوین قانون اساسی عراق تا امتناع از درافتادن شیعه به دام سیاستهای افراطگرایانه و مذهبی و دست آخر، فتوای تاریخی ایشان در تشکیل الحشد الشعبی برای دفاع از مقدسات و سرزمین عراق در برابر فتنه داعش.
کمی آن سوتر، بیت مرجعی تاریخساز قرار دارد که در دورهای ۱۵ ساله از تبعید و دوری از موطن خود، در کنار بحث و درس خود در مسجد شیخ انصاری، انقلابی عظیم را با تکیه بر باورهای اصیل خویش به قدرت مردم و ایمان به نصرت الهی، پی ریخت و بنیان نظام پوسیده سلطنت را برای همیشه به گوشهای از صفحات تاریخ وانهاد.
آری، شارع الرسول، خیابانی برای جامعهپردازی و دولتسازی شیعی است که مردان بزرگی همچون امام خمینی(ره) و آیت الله سیستانی را در زیر انوار علوی پرورانده و دلهای مومنان را به ایشان متمایل نموده است.
گاه اتفاقات و حوادث آنچنان در پیوند و همزمانی با هم قرار میگیرند که گویی همه چیز دست به دست هم میدهند تا نقشی ماندگار بر خیال بنشانند. در بدو ورود به نجف برادرانی که از ناحیه عتبه مقدسه علویه ما را همراهی میکردند یکی از جمع خود را قاری قرآن معرفی کردند و همچون همیشه ما را شامل سخاوت بیمنتهای خود کردند و در بزمی از عاشقانه مرثیات حسینی ما را تا حرم مقدس علوی همراهی کردند.
مردمنگاری نجف سیمای یک حسینیه به وسعت یک شهر را به نمایش میگذارد؛ انسانهایی که سخاوتمندانه هر آنچه دارند، میبخشند و بالاترین افتخار خود را خدمتگزاری به زوار میدانند. تقریبا تمام خیابانهای منتهی به حرم را دیگها و اجاقهای پرشمار فرا گرفته و مواکب حسینی با نامهای مختلف به صورت شبانهروزی در حال خدمترسانی هستند. در زیر صورتهای خسته از کار و داغ دیده از هرم آتش، روی گشادهای دارند و هر زائری را به نهایت تکریم میکنند. اینجا احساس آدمی آن است که همه از یک خانوادهاند و یک عشیره؛ فرقی ندارد از کدام ملت و قوم و قبیله باشی، زائر که باشی دیگر فرقی ندارد، همه به یک درجه از اعتبار و ارزش هستند. البته این میزبانی تا اربعین شهادت سید و سالار شهیدان ادامه دارد و هر چه به روزهای پایانی این ایام نزدیک میشویم، بر حجم زوار افزوده میشود؛ با این حال با همان روحیه سخاوتمندانه روزهای اول همچنان مشغول کارند و تلاش؛ گویی از زندگی هدفی جز خدمت به زوار ندارند و منتهای آرزویشان، لبخند رضایت ابوسجاد (ع) در یوم الحشر است.
نخستین صحنه دلربای حرم که روشنای آن نور دیده را جلا بخشد و قلب را مایه آرامش و اطمینان، صحن مطلای حضرت ابوتراب است؛ صحنی با دوگلدسته از زمین برخاسته تا عرش فرارفته؛ هر آینه که نگاه بر آن گنبد و گلدسته و ایوان طلا که میاندازی، گویی خورشیدی در برابرت داری و کوه یخ گناهان را آن چنان میخشکاند که انسان را این پندار باشد که «لا ذنب له»!
حال چشمان زائران در لحظات رویارویی با خورشید هدایت، بسان چشمهای جاری است که بیامان میجوشد و میبارد.
به راستی چه راز و رمزیست که هوای حرم دل را چونان پرندهای سبکبال مینماید که زمین را هیچ قرارش نیست و تنها پرواز در اوج آسمان عطش بیقراریش را درمان است.
به نجف چون درآیی هیچ احساس آن نباشد که در سرزمین غیر منزل نهادهای! نجف چونان خانه پدری ماند که رسول اعظم(ص) فرمود: «انا و علی ابوا هذه الامة»، پس چون بدان وارد شوی، قدم در خانه پدری نهادهایی!
صحبت از دنیای شیرین زیارت و بال و پر گشودن در بلند آسمان جنت العلی، نه در توان چونان قلمی است که در دست در راه ماندهای است که نه پای رفتنش هست و بال پر گشودنش. آری! چشمان نابینای این راه گم کرده را چه نسبت است با وصف خورشید؟! امید که جذبه نورانی امام عارفان و سرّ دلبران، بر این ذره کمترین تابش نماید و در تاریکی یوم الحشر، قبساتی از رستگاری و هدایتش باشد، آمین یا رب.
مجتبی برزگری
خبرنگاراعزامی ایکنا به عتبات مقدسه عراق؛ پنجم محرم الحرام ۱۴۴۴ ه.ق
انتهای پیام