به گزارش ایکنا، محمد فنایی اشکوری، استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع)، شامگاه ششم خرداد در نشست علمی «اهمیت حکمت متعالیه و کارآمدی آن در جامعه امروز» با بیان اینکه جامعه بشری امروز با گذشته تفاوت زیادی دارد و بسیار پیچیده شده است، گفت: ما به همه شاخههای علوم انسانی برای اداره جامعه نیاز داریم. از آنجا که مدعی تفکر دینی و در پی ایجاد تمدن اسلامی هستیم، به متون و علوم اسلامی مانند کلام، فقه، حدیث، تفسیر، عرفان و اخلاق نیاز داریم. لذا هیچ وقت نباید گمان کنیم که با فلسفه اعم از اسلامی، شرقی، اشراقی و مشائی میتوان جامعه را اداره کرد.
وی اضافه کرد: یک نظام مدیریتی به مؤلفههای مختلفی نیاز دارد که یکی از آنها فلسفه است و اگر بهترین فلسفه عالم را داشته باشیم، از علوم تجربی و انسانی بینیاز نیستیم و از علوم دینی هم بینیاز نخواهیم بود. بنابراین جامعه اسلامی به علم در معنای وسیع خود نیاز دارد. عناصر دیگری مانند هنر و معنویت و اخلاق و فناوری و بالاتر از همه مدیریت اجتماعی برای ساماندهی به این موضوعات لازم است. اگر از اثر حکمت متعالیه سخن میگوییم، به معنای آن نیست که از دل حکمت متعالیه میتوان شیوه کشورداری و شیوه حل مشکلات اقتصادی و تربیتی و روحی و روانی را به دست آورد؛ فلسفه شرط لازم برای حیات اجتماعی است، اما شرط کافی نیست و ما به انواع علومی که نام برده شد نیاز داریم و این مجموعه منسجم و پیوسته میتواند در جامعه تحول ایجاد کند و ما را به سمت پیشرفت سوق دهد.
استاد مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) با بیان اینکه در این مسیر فلسفه چه تأثیری دارد؟ اظهار کرد: یکی از مهمترین بهرههایی که میتوان از فلسفه برد این است که میتواند مبانی اعتقادی را برای ما ایجاد کند یا مبانی اعتقادی ما را به صورت عقلانی تقویت و تبیین کند و این نیاز مهمی برای بشر است که مبانی اعتقادی خودش را تثبیت کند و این مبانی اعتقادی به زندگی ما جهت خواهد داد. اگر ما اعتقاد به خدا و جهان بعد از مرگ داشته باشیم، هدف زندگی را به ما نشان میدهد. کاربرد دیگر فلسفه در بخش معرفتشناسی است، زیرا فلسفه میتواند روش در اختیار ما قرار دهد؛ برای پژوهش در معارف بشری نیاز به روش داریم و باید متناسب با موضوع از روش خاصی استفاده کنیم؛ معرفتشناسی فلسفی میتواند به ما بگوید که شما در علوم تجربی نیاز به تجربه دارید. پس روششناسی علوم محصول معرفتشناسی فلسفی است.
فنایی اشکوری با بیان اینکه مهمترین فایده فلسفه برای بشر این است که فلسفه، فن خردورزی را به ما یاد میدهد، گفت: ما از فلسفه انتظار داریم که خردورزی و تفکر عقلانی را به ما یاد بدهد؛ فایده فلسفه فقط این نیست که به یک دسته اصول کلی انسانشناسی و معرفتشناسی برسیم، بلکه فایده اصلیاش این است که ما عقلانیت را در همه سطوح زندگی مانند اقتصاد، سیاست و مدیریت اجتماعی و... بسط دهیم. نباید فلسفه را به هستیشناسی محدود کرد، زیرا شعب مختلفی دارد و اگر در هر زمینهای با روش عقلی مطالعه کنیم، فلسفه خواهد شد که هستیشناسی فلسفی هم یک نوع از آن است. بنابراین فلسفه را باید به معنای وسیع ببینیم. در این صورت فلسفه هنر هم خواهیم داشت. ضمن اینکه فلسفه تنها معرفت مورد نیاز بشر نیست و علوم تجربی و انسانی و دینی و... هم نیاز است و اگر بهترین فیلسوف هم باشیم، از آن علوم دینی و تجربی و انسانی بیرون نخواهد آمد. فلسفه خطوط کلی را در همه علوم و معارف به ما میدهد.
فنایی اشکوری با بیان اینکه با فلسفه نمیتوان مشکلات اقتصادی را حل کرد، ولی فلسفه میتواند به اقتصاد کمک کند تا علم اقتصاد مشکلات اقتصادی را حل کند، تصریح کرد: فلسفه میتواند به علم سیاست کمک کند و سبب شود تا مشکلات سیاسی حل شوند. بنابراین اگر از کاربردی بودن فلسفه سخن میگوییم، بیشترین کاربرد آن در عرصه زندگی مردم در بحث فلسفه مضاف مانند فلسفه تعلیم و تربیت، فلسفه سیاست و فلسفه هنر است. همچنین فلسفه در ارائه روش به ما کمک میکند.
استاد مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) اظهار کرد: مردمی که با تفکر فلسفی آشنا باشند عقلانیت در سطوح مختلف زندگی آنها جریان خواهد یافت؛ مثلاً کسی که ذهن فیلسوفانه و تفکر منطقی داشته باشد هیچ وقت تحت تأثیر شایعات قرار نمیگیرد و بازیچه دست رسانهها و قربانی جعل و دروغ فضای مجازی نمیشود، زیرا انسان متفکری است؛ سخنی را که میشنود از منبع آن میپرسد و هیچ چیزی را بدون استدلال و دلیل نمیپذیرد. البته به شرط آنکه فرد فقط کتب فلسفه نخوانده باشد، بلکه فلسفه را درک کرده باشد؛ کسانی هستند که فلسفه میخوانند، ولی فیلسوف نیستند و چهبسا کسانی که فلسفه نخواندهاند و تفکر فلسفی و ذهن فلسفی و ذهن استدلالی دارند، تحت تأثیر شایعات نیستند و به دنبال تحلیل واقعیت هستند.
وی با تاکید بر اینکه فلسفه ما را از سادهلوحی و گرفتار شدن در ورطه خرافات نجات میدهد، افزود: فیلسوف دیندار، دینداری عقلانی دارد و خرافات را وارد حوزه ایمان دینی خود نمیکند. در عرفان هم اینطور است؛ عرفان از معارفی است که خرافات در آن میتواند نفوذ زیادی داشته باشد، ولی عارف فیلسوف میتواند بین کشف درست عرفانی و خرافاتی که به نام عرفان القا میشود تمایز ایجاد کند. بنابراین مهمترین فایده فلسفه، معرفتی است. فلسفه به صورت مستقیم به عمل ارتباط ندارد، بلکه برای شناخت حقیقت و واقع است و شناخت حقیقت شرط اصلی در زندگی و عمل است و فلسفه با نحوه غیرمستقیم میتواند بر روی حیات فردی و اجتماعی بشر اثرگذار باشد؛ شیوه تفکر فلسفی هم شیوه عقل است و فیلسوف با آزمایش و تجربه سروکار چندانی ندارد و مهمترین ابزار او بهکارگیری ذهن و عقل است که بهکارگیری عقل حوزههای مختلفی دارد که یکی استدلال و دیگری تحلیل و تعریف است.
فنایی اشکوری با بیان اینکه فلسفه میتواند در شناخت معارف دینی به ما کمک کند، گفت: منبع اصلی معارف دینی، قرآن و سنت است و فلسفه در فهم بهتر و عمیقتر این معارف به ما کمک میکند؛ در علوم انسانی و تجربی هم فلسفه میتواند وارد شود و به فهم بهتر واقعیات کمک کند. ما فیزیکدانان و زیستشناسانی داریم که در این علم صاحبنظر هستند، ولی در نهایت به الحاد رسیدهاند و این نشانه ضعف تفکر فلسفی در آنان است؛ یعنی اگر فیزیکدان با تفکر فلسفی آشنا باشد، از مباحث فیزیک، علم اعصاب، علوم شناختی و... نتایج الحادی و ماتریالیستی نمیگیرد و هیچ وقت در وجود خدا تردید نخواهد کرد.
وی در پاسخ به این پرسش که گفته میشود امام خمینی(ره) فیلسوف صدرایی بود و انقلاب هم برگرفته از این بعد اندیشه ایشان است، تا چه حد با این دیدگاه موافقید، گفت: این درست نیست که بگوییم اندیشه امام در برپایی انقلاب اسلامی صرفاً از حکمت متعالیه برخاسته است؛ اندیشه امام ابعاد مختلفی دارد؛ امام یک فیلسوف و استاد فلسفه صدرایی بود در نتیجه فلسفه بر افکار امام، اثر گذاشته بود، ولی در کنار آن، او یک عارف است و اندیشههای عرفانی در رفتار و گفتار و منش او هویدا بود و شاید بتوان گفت اندیشههای عرفانی در امام بیشتر از اندیشه فلسفی بروز داشت؛ امام در کنار فلسفه و عرفان یک فقیه تراز اول بود و فقه هم تأثیری جدی در عملکرد و نظریات امام و نیز صدور احکام از جمله بحث ولایت فقیه داشته است.
استاد مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) با بیان اینکه او در بحث ولایت فقیه عمدتا به بحث فقهی توجه میکند نه مباحث فلسفه صدرایی، بیان کرد: امام یک قرآنشناس و فیلسوف و فقیه و عارف بود و انقلاب هم اندیشهای برخاسته از مجموعه این علوم بوده است. اگر فقط بگوییم فلسفه این شخصیت را ساخته است، عناصر مهم دیگری را از شخصیت او گرفتهایم. تفکر دینی امام بعد عقلی و معرفتی و تاریخی و عرفانی و... دارد. نباید امام را صرفا به فلسفه و یا حکمت صدرایی تقلیل دهیم. حکمت متعالیه تلاش میکند که بین یافتههای عقلی و نقلی ارتباط برقرار شود؛ بسیاری از امور دینی تعقلبردار نیست و برهان آن نقلی است؛ مثلاً قائل شدن به وجود 12 امام و 14 معصوم(ع) جایی برای پذیرش عقلی ندارد و صرفاً برهان آن نقلی است و جایی در حکمت متعالیه ندارد؛ بخش غیرتعبدی دین را میتوان فلسفی بحث کرد، ولی خیلی از آموزههای دینی، تعبدی است و ما براساس حجیت قرآن و روایات آن را میپذیریم.
وی ادامه داد: مهمترین وجه تمایز میان شیعه و سنی، پذیرش امامت امام علی(ع) است و این را تنها با برهان عقلی نمیتوان اثبات کرد و مبتنی بر روایات متواتر است؛ بنابراین بخشی از آموزههای دینی با حکمت متعالیه همپوشانی دارد؛ مثلاً مباحث فقهی جایی در حکمت متعالیه ندارد؛ حکمت متعالیه یکی از گنجینههای معرفتی ماست، ولی دربردارنده همه میراث معرفتی ما هم نیست. میتوانیم از خواندن فلسفه اطلاعات فلسفی کسب کنیم، ولی کسب اطلاعات فلسفی غیر از فیلسوف بودن است؛ فیلسوف فقط مصرفکننده افکار دیگران نیست، بلکه تولیدکننده فکر است و باید خودمان و مردم را به سمت تفکر فلسفی و فلسفیدن سوق دهیم. باید شعب مختلفی را برای فلسفه ایجاد کنیم.
فنایی اشکوری تأکید کرد: یکی از تفاوتهای فلسفه غرب با فلسفه ما این است که در آنجا فلسفههای مضاف، که ناظر به نیازهای اجتماعی مردم است، ایجاد شده است؛ در آنجا علم به وجود آمد و فلسفه علم هم پدید آمد؛ تکنولوژی و صنعت و به دنبال آن فلسفه صنعت ایجاد شد، ولی در اینجا چون علوم طبیعی و صنعت تحقق نیافت، فلسفه آنها هم شکل نگرفت. باید فلسفه اسلامی را وارد میدان اجتماعی کنیم و عقلانیت را در عینیت و واقعیت جامعه در اقتصاد، هنر، محیط زیست و... بسط دهیم تا ناظر به حل مشکلات اجتماعی باشد. البته این تفاوت فلسفه اسلامی و غربی نیست، بلکه تفاوت جامعه غربی با جامعه اسلامی است.
انتهای پیام