به گزارش ایکنا از خوزستان، محمدرضا سنگری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و عاشوراپژوه شب گذشته، سوم مرداد نکاتی درباره اهمیت قدرشناسی در زیست مؤمنانه بر اساس روایات بیان کرد و به مصادیقی از رفتارهای قدرشناسانه در فرهنگ عاشورا پرداخت. متن سخنرانی بدین شرح است:
همه نیازمند قدردانی و قدرشناسی هستند. نعمتشناسی، پاسداشت نعمتها، کاربرد درست توانمندیها و استعدادها همه در قلمرو این نکته قرار میگیرند. ارزشگذاری حتی به کارهای کوچک مهم است. کوچکترین و سادهترین کار را ارزشگذاری کنیم، همانگونه که خداوند به کوچکترین کار ما بها و قیمت میدهد.
به زبان پیامبر(ص) کوچکترین کار، برداشتن سنگی از راه است، مگر برداشتن یک سنگ چه قدر زحمت و زمان از انسان میگیرد؟ خداوند به این کار نیز پاداش میدهد. حتی اگر یک ذکر درونی بگویید، بیپاداش نمیماند. گاهی قیمت یک لبخند معادل بهشت است. روز غدیر، روز لبخند به روی مؤمنان است. (یوم الغدیر یوم التبسم فی وجوه المؤمنین) در روایات داریم هر کس در روز غدیر، لبخند بزند خداوند به پاس این لبخند بهشت را به او تقدیم میکند. پس همه چیز قیمت دارد، چیزی بیارج نمیماند.
سعی کنید ارزشگذاری کنید. اگر کسی کاری برای شما انجام میدهد از او تشکر کنید، در عین حال که در تنهایی از او قدردانی میکنید در جمع نیز از او تشکر کنید. هرگز ملامت نکنید چراکه وقتی باب ملامت باز میشود، باب لجاجت نیز باز میشود. در روایتی از حضرت علی(ع) آمده است: «الإفراطُ في المَلامَةِ يَشُبُّ نارَ اللَّجاجَةِ، زيادهروى در سرزنش، آتش لجاجت را شعلهور مىكند». اینکه بچهها با ما در میافتند دلیلش همین است، ما احیاناً آنها را تحقیر یا تمسخر کردهایم. متأسفانه در جامعه ما این شیوه ناروا فراوان است که بسیار تکهپرانی و متلکگویی میکنیم.
از سوءظن و پرسش سوءظنوار حتماً پرهیز کنیم. «حسن الظن، راحت القلب» خوشگمانی باعث آرامش درونی میشود. بیش از حد نصیحت و موعظه نکنیم. تلاش کنیم به نوعی انعطاف رفتاری و نرمش برسیم. فوری روی منبر نرویم تا نصیحت کردن را شروع کنیم، این نصیحت کردنها اگر تکراری شود جایگاه خود را از دست میدهد.
به عقاید احترام بگذاریم، ولو اینکه این عقیده با ما سازگار نباشد. گاهی کسی نظری میدهد که فکر میکنیم بیارزش است و یا از سر نادانی است، ولی گاهی اوقات اتفاقاً اگر به همین نظر ارزش بگذاریم، هر چند اشتباه باشد، میتوانیم از این اشتباه پلی به سمت راستی و درستی بزنیم. در سلوک امام رضا(ع) این را داریم. گاهی کسی سخنی میگوید که خلاف و اشتباه بود، امام چنان در حین سخن گفتن او سر تکان میدادند که یاران نگران میشدند و میگفتند امام دارد تسلیم میشود، ولی امام او را همراهی میکرد تا بیشتر سخن بگوید و در این طولانی کردن سخن، ضعفها، تناقضها و تعارضها خود را نشان میداد. امام بعداً شروع میکردند این تناقضها را طرح میکردند و به اصلاح رفتار میپرداختند.
در جهانی زندگی میکنیم که خطرها روز به روز بیشتر و آفتهای اطراف نسل امروز بیشتر میشود. این را با تمام وجود احساس میکنید که لحظه به لحظه هدایت کردن و ساختن، دشوارتر میشود. اخیراً اعلام شده است که بیست و پنج میلیون سایت در جهان، فساد جنسی را ترویج میکنند. فروپاشی و انهدام ارزشها در خانوادهها اتفاق میافتد، حتی گناه را در دنیا تئوریزه میکنند. آلفرد کینزی، تئوریسین مشهور آمریکایی اخیراً مطرح کرده است که وقتی امری عمومیت یافت دیگر گناه نیست. این تئوری زمینه این را فراهم میکند که معیارهای درستی و نادرستی فرو بریزد. در ایران ما، تحت تأثیر این فضاها، 10 نوع ازدواج به تدریج پدیده آمده است. گفتن اینها وحشتناک است. یک نمونه آن ازدواج سپید است که بدون ثبت و رعایت قوانین شرعی، مدتی با یکدیگر زندگی میکنند که سیاهترین ازدواج است و بعد از مدتی به راحتی زندگی مشترک را رها میکنند. ما روز به روز به سمت بحرانهای دیگر کشیده میشویم و اگر در این بحرانها ارتباط درست با فرزندان نداشته باشیم زمینه لغزش زیاد میشود.
اگر دختر یا پسرتان نماز خواند به او تکهپرانی نکنید. «الحمدلله بالاخره نماز خواندی!»، «این چه نمازی بود؟!» ما گاهی از این جملات به فرزندان خود میگوییم. اگر فرزند شما نماز میخواند او را تشویق کنید. گاهی پشت سر او بایستید و نماز بخوانید و به او بگویید دل تو پاک است، تو به ملکوت نزدیکتری، به او انگیزه بدهید. گاهی با تردید میپرسید: «نمازت را خواندی؟» برخوردهای بازدارنده، بزرگترین بحران را رقم میزنند.
در قدردانی از دیگران چهار نکته را رعایت کنیم؛ برای شروع این نکات از روایات استفاده میکنم و مصادیق آن را از نهضت حضرت اباعبدالله(ع) مطرح خواهم کرد. در روایات توصیه شده است از داشتن دوستان ابراز خوشحالی کنید. محبتتان را به زبان بیاورید و پنهان نکنید. این محبت را به دوستان و خانواده خود نشان دهید؛ به خصوص وقتی هدیهای به شما میدهند، اظهار خوشحالی کنید. این برخوردهای زیبا را در سلوک پیامبر(ص) داریم. میگویند کسی به خدمت پیامبر(ص) رسید و میوه نوبری برای ایشان آورده بود. پیامبر(ص) بسیار خوشحال شدند و تعریف و تشکر کردند. بعد از رفتن مرد، یاران متوجه شدند، خیارهایی که مرد آورده، بسیار تلخ بود، اما سیره پیامبر(ص) قدرشناسی و اظهار خوشحالی از هدیه است.
نکته دوم در قدردانی، شکر زبانی است. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: «الشُّكرُ أحَدُ الجَزاءَينِ» تشکر یکی از پاداشها است؛ یعنی اگر کسی برای شما کاری کرده است و میخواهید جبران کنید، یکی از جبرانها، همین تشکر کردن است. امام فرمودند: «إِذَا قَصُرَتْ يَدُكَ عَلَى اَلْمُكَافَأَةِ فَأَطِلْ لِسَانَكَ بِالشُّكْرِ» اگر دستت از جبران هدیه او کوتاه بود، تشکرت را طولانیتر کن. فقط نگویید «دستت درد نکند». در مصرف زبان برای تشکر کردن کوتاهی نکنید. این روایت در کتاب غرر الحکم (ص 277) نقل شده است.
امروز امکانات فضای مجازی زیاد شده و به کمک ما آمده تا از راههای بیشتری بتوانیم تشکر کنیم. از این ظرفیتها استفاده کنیم. امیرالمؤمنین(ع) در ادامه همین سخن فرمودند: «خَيْرُ اَلنَّاسِ مَنْ إِذَا أُعْطِيَ شَكَرَ وَ إِذَا اُبْتُلِيَ صَبَرَ وَ إِذَا ظُلِمَ غَفَرَ» بهترین مردم، کسی است که اگر به او بخششی شد، همان موقع قدردانی کند (به تأخیر نیندازد) و اگر به آزمون درآمد و دچار سختی شد، صبوری و شکیبایی میورزند و اگر کسی به او بدی کرد، میتواند از او بگذرد. بنابراین اگر خوبی از دیگران دریافت کردید، بلافاصله با بهترین کلمات و حالات و متواضعانه از آنها قدردانی کنید.
سومین نکته در قدردانی از دیگران، جبران کردن است. محبت و لطف دیگران را جبران کنید، هیچ وقت هم لطف دیگران را به طور مساوی پاسخ نگویید. اگر بتوانید در مقابل آنچه به شما داده شده است بیشتر بدهید، این کار را بکنید. نکته چهارم؛ از هدیهای که به شما داده شده است خوب استفاده کنید.
یکی از بهترین راههای قدردانی و قدرشناسی، همدلی و همراهی کردن است. اسم این کار «مواسات» است. مواسات به معنی همدلی و غمخواری نسبت به دیگران و در صورت امکان، کمک کردن به آنها است. روایاتی که میخوانم مقام و منزلت کمک کردن را نشان میدهد. ببینید چهقدر کمک کردن در محیط خانواده، جایگاه بالایی دارد. قسمت اول این بخش از سخنانم، مربوط به آقایان است.
روایت از پیغمبر(ص) و خطاب به حضرت علی(ع) است: «علی جان خدمت به همسر صدقه به شمار میآید» (کمک در خانه نوعی صدقه است) «از من بشنو و من جز آنچه خدایم فرمان داده است نمیگویم، هر کس که همسرش را در کار خانه کمک کند به تعداد موهایش یکسال عبادت برایش محسوب میشود؛ سالی که روزهایش را روزه بوده و شبهایش را به عبادت به پا خواسته باشد. ای علی کسی که در خدمت خانواده در منزل باشد (بعضی از مردان تا به خانه میرسند شروع به صادر کردن فرمان میکنند) و خودخواهی نورزد آفریدگار نامش را در دیوان شهیدان بنویسد و برای هر قدمش یک حج و یک عمره پاداش میدهد. ای علی ساعتی را در خدمت همسر بودن بهتر از هزار سال پرستش، بهتر از هزار سال حج و عمره، بهتر از هزار برده آزاد کردن، بهتر از شرکت در هزار جهاد، بهتر از عیادت هزار مریض و بهتر از شرکت در هزار نماز جمعه است. ای علی خدمت به همسر کفاره گناهان بزرگ است و خشم پروردگار را فرو مینشاند.» این روایت در کتاب مستدرک الوسایل جلد ۱۳ صفحه ۱۴۸ نقل شده است.
در ادامه نمونههایی از قدردانی و سپاسگزاری حضرت اباعبدالله(ع) را در کربلا مطرح خواهم کرد. یکی از کسانی که امام حسین(ع) بسیار از او قدردانی کرد حر بن یزید ریاحی بود. در دوره صفویه برخی به مزار حر توهین میکردند، چون میگفتند کسی که راه را بر امام بست، حر بود. در منزل شُراف وقتی راه را بر امام بست، امام با او برخورد تندی کرد. حر وقتی میخواست به میدان برود، اول دو پسرش را به میدان فرستاد. وقتی به شهادت رسیدند از اسب پیاده شد و سجده شکر به جای آورد. بعد از آن برادرش مصعب هم به میدان رفت و شهید شد که در آنجا نیز سپاس خداوند را گفت. دیدن چنین صحنههایی خیلی پای انسان را میلرزاند. حر بعد از شهادت فرزندان و برادرش به میدان رفت. اول اسبش را پی کردند و بعد پیاده جنگید و جنگ بزرگی کرد. او آدم جنگدیدهای بود. وقتی حر از پای افتاد حضرت اباعبدالله(ع) بالای سر او رسید. در منزل شُراف، وقتی حر و سپاهیانش راه برگشت را به روی امام بستند، امام به او گفت: «مادرت به عزایت بنشیند، آیا مرا به مرگ تهدید میکنی؟» حر در مقابل سپاه هزار نفری خود تحقیر شد و به امام عرض کرد «اگر مادرت فاطمه(س) نبود پاسخ تو را میدادم.» او بزرگمنشی کرد و چیزی نگفت. این برداشت ذوقی من است که آنچه امام در لحظات پایانی به حر میگوید گویی دارند از او دلجویی میکنند. حضرت به او میفرمایند: «بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یاحُرُّ، اَنْتَ حُرٌّ کَما سُمّیتَ فیِ الدّنیا وَ الاْآخِرَةِ وَ اللّهِ ما اَخْطَأَتْ اُمُّکَ اِذْ سَمَّتْکَ حُرّا فَاَنْتَ وَ اللّهِ حُرٌّ فی الدُّنیْا وَ سَعیدٌ فیِ الاْخِرَةِ.» امام از او چنین قدردانی میکند: آفرین بر تو ای حر، تو همچنان که حر نامیده شدهای در دنیا و آخرت آزادی. به خدا سوگند مادرت اشتباه نکرد که نامت را حر گذاشت. حر لبخندی به روی امام زد. امام رهایش نکرد و برای او شعر خواند.
شعری که حضرت بر بالین حر خواند این است:
لنعم الحرّ، حر بني رياح
صبور عند مشتبک الرماح
و نعم الحرّ اذ واسی حسيناً
و جاد بنفسه عند الصباح
تو بهترین حر بودی که در مقابل تیزی نیزهها شکیبایی ورزیدی و سپیده دمان جانت را بخشیدی. عاشقانه جنگیدی و در شرایطی که مرگ بال و پر گشوده بود در مقابل نیزهها قهرمانانه ایستادی. امام این چنین زیباترین کلمات را در میدان جنگ در مرثیهای برای حر بر زبان میآورد.
یک نمونه دیگر قدردانی در کربلا، قدردانی از یک زن است. او مادر وهب یا عبدالله بن عمیر نصرانی است. عبدالله به همراه مادرش، قمر و همسرش هانیه در کربلا بودند. عبدالله جوان رشیدی بود که ۱۷ روز از ازدواجش میگذشت. برخی نوشتهاند او اولین کسی بود که به میدان رفت و مبارزه کرد. وقتی میخواست به میدان برود و بجنگد مادرش نگران آن بود که عبدالله بخواهد به خاطر همسر خود زنده بماند و خوب نجنگد. از این رو از همسرش هانیه خواست که به خیمه برود. هانیه به او گفت میخواهم همسرم را تشویق کنم. حضرت بااعبدالله(ع)، مادر و همسر عبدالله جنگ او را نگاه میکردند. جنگ جانانهای کرد. رزم عجیبی کرد و در نهایت زخمی شد. دو روایت در این زمینه وجود دارد یک روایت آن است که او را نزد عمر سعد بردند، به دستور عمر سعد سر از تنش جدا شد و سر را برای مادرش فرستادند که همه این روایت را شنیدهاید.
روایت دوم آن است که بعد از آنکه زخمی شد و از پای افتاد، همسرش به بالینش رفت. یکی از سپاهیان عمر سعد با گرز چنان بر سر او نواخت که هر دو به شهادت رسیدند. بعد از آن سر او را جدا کردند و برای مادرش فرستادند که مادر نیز سر او را به میدان پرتاب کرد. مادر عبدالله پس از شهادت فرزندش وارد میدان شد. امام به او فرمود: «ارجعی یا ام وهب، انت و ابنک مع رسولالله» ای مادر وهب، برگرد تو و پسرت با هم به خدمت رسولالله(ص) میرسید. این قدرشناسی حضرت اباعبدالله(ع) است. امام به او فرمود خدا جنگ را از زنان برداشته است. سپس امام دستانش را بالا برد و برای او دعا کرد: «خداوند امید تو را قطع نکند.»
حضرت اباعبدالله(ع) از بانوان دیگر هم قدردانی کردهاند، دریغا که کمتر درباره زنان عاشورا سخن گفته شده است. یکی از این زنان، بحریه بود. او مادر عمرو بن جناده است. پدرش در جنگ تن به تن صبح به شهادت رسیده بود. عمرو، پسر یازده سالهای بود. آماده شد به جنگ برود که امام به او فرمود: «برگرد پدرت شهید شده است و مادرت تنها است.» عمرو به امام عرض کرد: «این لباس رزم را مادرم به تنم کرده و او مرا برای میدان جنگ آماده کرده است.» خدا قیصر امینپور را رحمت کند که منظومه ظهر دهم خود را درباره این نوجوان سرود و بسیار خواندنی است. نوجوان به میدان رفت و شروع به رجز خواندن کرد. به گفته شهید مطهری هیچ کس به زیبایی این نوجوان رجز نخواند. هر کس به میدان میرفت درباره افتخارات خانوادگی خود میگفت، اما عمرو چنین رجز خواند:
أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاْمیر/ سرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذیرِ
عَلِیٌّ وَ فاطِمَةُ والِداهُ/ فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظیر
لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحی/لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْر المُنیر
این نوجوان شهید شد و سر او را هم به سوی مادرش پرتاب کردند. او نیز همان کاری را کرد که مادر وهب کرد. سپس ستون خیمهای را به دست گرفت و به میدان رفت و رجز خواند. او تنها زنی بود که در میدان کربلا رجز خواند. آیا کسی برای این زن، روضهای خوانده است؟ شعری سروده است؟ امام به او فرمودند: برگرد. بحریه برگشت و امام او را به خیمهها بدرقه کردند. این قدردانی حضرت اباعبدالله(ع) از این مادر است.
نمونه دیگر قدردانی حضرت اباعبدالله(ع)، تشکر ایشان از شخصی به نام مالک بن عبدالله بن سُریع است. او و برادرش سیف نزد امام آمدند و سخت گریه میکردند. امام فرمودند: ای پسران برادرم، چه چیز شما را میگریاند؟ یک ساعت دیگر چشم شما به دیدن رسولالله(ص) روشن میشود. آنها گفتند خداوند ما را فدای شما کند. ما برای خود گریه نمیکنیم. گریه ما بدین سبب است که میبینیم گرفتار شدهاید و نمیتوانیم نفعی به شما برسانیم. امام فرمودند: «فجزاکم الله یا ابنی اخی» به خاطر این همدلی و غمخواری خدا به شما پاداش بدهد. امام آنها را تا میدان بدرقه و قدردانی جمعی نیز از یاران میکنند.
خداوند ما را قدردان عاشورای حسین(ع) قرار دهد. خداوند به ما توفیق عنایت کند و دریچههای تازهتری به روی کربلای اباعبدالله(ع) به رویمان بگشاید.
انتهای پیام