22 مرداد در ورق تقویمی جمهوری اسلامی ایران به نام «روز تشکلها و مشارکتهای اجتماعی» نام گرفته است. انتخابی نیکو و درخور که متأسفانه فقط در حد همین نامگذاری باقی مانده است. از توجه به موضوعات از این دست میتوان سه استنباط را از آن کرد که هرکدام پیامد خود را دارد.
پیامد اول که وجه رایج آن در کشور ماست این است که صرفاً در حد اسم و شعار به موضوعات متعالی پرداخته میشود بدون آنکه ملزومات و موجبات تحقق این موضوعات متعالی ایجاد شود. پرداختن به این موضوعات را هم میتوان اتفاق مثبتی نام نهاد و هم اتفاقاً پاشنه آشیل تمامی مشکلات انگاشت. اتفاق مثبت از این باب که یک امر متعالی در جامعهای وجود ندارد و مسئولین هوشمند، لزوم وجود این امر را برای جامعه ضروری احساس میکنند و با مطرح کردن و نامگذاری، سعی در جلب توجه جامعه نسبت به ایجاد آن امر میکنند.
پاشنه آشیل تمام مشکلات نیز از این باب است که صرفاً به نامگذاری بسنده میشود و هیچ اقدام دیگری در آن راستا انجام نمیگیرد. اگر از مسئولان هم مطالبهای شود که فلان موضوع چه شد عموماً میگویند که ما قدم اول را برای ایجاد آن برداشتیم و باقی قدمها با دیگران است و این میشود که موضوعات از این دست صرفاً در حد اسم و شعار باقی میماند.
نکته دوم اینکه ممکن است موضوعی در جامعه وجود داشته باشد و دولتها به آن موضوع توجه کنند و آن را به رسمیت بشناسند و زمینه را برای تداوم و پیشرفت آن آماده کنند. گاهی نیز مطالبه عمومی از مسئولان برای توجه به موضوعی خاص سبب به رسمیت شناختن آن موضوع توسط حاکمیت میشود که موضوع تشکلها و مشارکتهای اجتماعی در این دسته قرار میگیرند چراکه مشارکت اجتماعی در ایران سابقه طولانی دارد.
گزاره سوم نیز معکوس نکته اول است یعنی به موضوعی به صورت حقیقی و نه در حد شعار و حرف بلکه عملی برای تحقق آن پرداخت میشود و زهی سعادت و دولت که چنین اتفاقی در یک جامعه رخ دهد. اما متأسفانه بیشتر موضوعات کشور از قاعده اول پیروی میکنند و کمتر شاهد ادامه دار بودن امور هستیم به همین دلیل است که اصولاً ایران را جامعهای کوتاه مدت مینامند که یکی از مصادیق آن، موضوع «تشکلها و مشارکت اجتماعی» است.
ما در ایران مردم دغدغهمند کم نداریم که تمام یا بخشی از توان خود را برای حل مشکلات جامعه صرف کنند اما آنچه که اندک است وجود انسجام، حمایت و به رسمیت شناسی است و آنچه افزون است وجود دستاندازها، سنگاندازیها و اتفاقاتی از این دست است یعنی تازه اگر تشکل و نهادی مردمی بدون وابستگی به دستگاه و ارگانی بتواند با نبود حمایتها و به رسمیت شناسی آنقدر رشد کند و تدام داشته باشد، متأسفانه بعد از گذشت زمانی شاهد تلاش برای سرکوب و کنترل آن تشکل از سوی تنگ چشمان خواهیم بود.
دولتمردان مدام صحبت از مردم و حمایت از مشارکتهای مردمی میکنند اما به کرات مشاهده شده است که منظور از مردم همه نیستند و قاطبه کشور را دربرنمیگیرد بلکه منظور قشر خاصی است که مدنظر آن مسئول هستند و دقیقاً همنیجاست که اگر تشکلی هم وجود داشته باشد و بخواهد مشارکت اجتماعی و نه سیاسی برای حل مشکل و معضل جامعه انجام دهد با انواع ترمزها و دستاندازها مواجه میشود.
موضوع دیگری که لازم است به آن بپردازیم بحث حمایت و پیگیری مشارکتهای اجتماعی است. ما شاهد انواع و اقسام مشارکتها در کشور بوده و هستیم از گلریزانهای مختلف در مساجد و زورخانهها در گذشته گرفته تا گروههایی که به روستاهای دور دست آبرسانی میکنند، به مناطق محروم و افراد بیخانمان مواد غذایی پخش میکنند، مدرسه میسازند و... حتی بعضی از این کارها برد جهانی هم داشته که متأسفانه به دلایل متعدد از جمله نبود متولی خاص رفتهرفته فراموش شده است مانند «دیوار مهربانی».
در دهه قبل پویشی مردمی با عنوان «دیوار مهریانی و یخچال مهربانی» در ایران شکل گرفت که به سرعت گسترش یافت و حتی بُرد جهانی نیز پیدا کرد و شاهد حضور این ایده در کشورهای دیگر هم بودیم اما متأسفانه امروز دیگر خبری از آن نیست و انگار فصل مهربانی هم به سر رسید. از میان رفتن یک ایده و کنش ممکن است دلایل متعددی داشته باشد که باید بررسی شوند اما قطع به یقین نبود تشکل و متولی سبب نیمهکاره رها شدن موضوعات میشود.
به همین دلیل است که میتوان نتیجه گرفت که متأسفانه دولتها صرفاً به نامگذاری کردن یک روز بسنده میکنند و زمینه تحقق و شکلگیری تشکلهای قوی و مشارکتهای اجتماعی هدفمند را مهیا نمیکنند که اگر غیر از این بود امروز باید شاهد تشکلهایی متعدد، توانمند و قدرتمند میبودیم که این روز را گرامیمیداشتند.
سجاد محمدیان
انتهای پیام