آخرین مصاحبه عماد افروغ در فصلنامه خردورزی؛ گفتمان انقلاب اسلامی را احیا کنیم
کد خبر: 4163907
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۵۹

آخرین مصاحبه عماد افروغ در فصلنامه خردورزی؛ گفتمان انقلاب اسلامی را احیا کنیم

دومین شماره فصلنامه علوم اجتماعی «خردورزی» همراه با آخرین مصاحبه عماد افروغ منتشر شد.

به گزارش ایکنا، دومین شماره فصلنامه علوم اجتماعی خردورزی به صاحب‌امتیازی موسسه فرهنگی رسانه‌ای شناخت و مدیرمسئولی رفیع‌الله اسماعیلی منتشر شد.

این شماره از فصلنامه با آثار و گفتارهایی از عبدالحسین خسروپناه، عماد افروغ، محمدهادی همایون، رضا غلامی، خیرالله پروین و شمار دیگری از اصحاب فکر و قلم همراه شده است.

در ادامه بخش‌هایی از گفت‌وگوی این فصلنامه با عماد افروغ را می‌خوانید؛

ـ انقلاب اسلامی به خوبی تئوریزه و تبیین نشده است. هر کسی از ظن خود یار انقلاب شده و حتی درک صحیحی از ولایت فقیه وجود ندارد. ولایت فقیه که آمیخته با حقانیت است، متاسفانه با یک تفسیر یک سویه و احساسی همراه شده و در واقع، صدا و سیما هم متولی این تفسیر یک سویه و احساسی است. وقتی عقلانیت در درک از ولایت فقیه نباشد، به تعبیر امام خمینی در کتاب ولایت فقیه صرف تصور ولایت فقیه موجب تصدیق آن است و عقل به محض تصور ولایت فقیه آن را تصدیق می‌کند. از این کتاب می‌توان استنباط کرد که عقل انسان به جایی می‌رسد که به هر حال احساس می‌کند در یک نظام اسلامی باید به ولایت فقیه توجه کرد.

ـ ولایت فقیهی که امام خمینی(ره) در آن کتاب، بدان تصریح می‌کند، به هیچ وجه شخصی نیست؛ بلکه شخصیتی است؛ یعنی امر قاعده‌مند و بیناذهنی است. امام(ره) جایی در این کتاب می‌فرمایند که حتی رای شخصی پیامبر هم در حکومت نافذ نیست. اینها همه معنا و بار دارد؛ اینکه شخص ولایت فقیه به تنهایی نمی‌تواند یک کشور را اداره کند بلکه باید سایر فقها و اندیشمندان بیایند و در یک روش منضبط و صحیح، به حکومت یاری برسانند. منتهی زمانی که شما تفسیری شخصی از ولایت فقیه ارائه می‌دهید؛ یعنی عقلانیت را می‌برید و سایر نخبگان احساس می‌کنند در نظام ولایت فقیه هیچ کاره هستند. این احساس به ما دست داده، زیرا تخصص، شناخت و تلاش علمی ما اصلا جایگاهی ندارد. خب اگر تلاش علمی ما جایگاهی نداشته باشد، پس چرا آنقدر بگوییم، نقل کنیم و حرف بزنیم، در حالی که برای آن به اصطلاح تره هم خرد نمی‌کنند؟! متاسفانه عده‌ای هستند که به این تفسیر از ولایت فقیه می‌دمند و به نظر من تفسیری غیر عقلانی است؛ یعنی این طور نیست که ما بگوییم عقل انسان در رسیدن به ولایت فقیه فوران و غلیان می‌کند و به جوش و خروش می‌آید؛ اما وقتی نظام ولایت فقیه شکل می‌گیرد، دیگر ما باید تعطیل شویم.

ـ متاسفانه، ما شاهد فاصله‌گیری جمهوری اسلامی، البته با افت و خیز و کمابیش، انقلاب اسلامی هستیم. بارها گفته‌ام که گفتمان انقلاب اسلامی نیازمند نقد جمهوری اسلامی است! بسیاری از سیاست‌ها و رفتارها با گفتمان انقلاب اسلامی، آرمان‌ها یا معیارهای آن انطباق ندارد. بارها این را گفته‌ایم و کسی هم توجه نکرده است. شما بسیاری از سیاست‌ها و رفتارهای جمهوری اسلامی را می‌بینید که نسبتی با انقلاب اسلامی ندارد. حداقل معترفید که سیاست‌ها و رفتارها، الزاما واحد نبوده است. از ابتدای شکل‌گیری‌ انقلاب تاکنون، سیاست‌های دولت‌ها در جمهوری اسلامی متعارض و بعضا متناقض بوده‌اند؛ یعنی با همدیگر همخوانی نداشته‌اند. حال ما روی کدام یک از آنها انگشت بگذاریم و بگوییم این با انقلاب اسلامی انطباق دارد؟

ـ ما باید گفتمان انقلاب اسلامی را احیا کنیم و راهی جز این نداریم. باید گفتمان انقلاب اسلامی را به خوبی تبیین کنیم. باید مبانی فلسفی، عرفانی، هویتی، فقهی، کلامی و تاریخی انقلاب را احیا کنیم، تبیین کنیم و مردم را آگاه کنیم که چه اتفاقی در سال 1357 افتاده و عطف به چه عقبه‌ها و ریشه‌های تاریخی رخ داده است.

ـ انقلاب اسلامی یک حادثه تصادفی نبوده است. حداقل یک سابقه‌ای از مشروطه تا انقلاب اسلامی دارد و به نوعی مکمل مشروطه است یعنی آن چیزی را که در مشروطه بود، انقلاب اسلامی کامل کرد.

ـ من تفسیر شخصی از مهدویت ندارم نه اینکه مخالف این باشم که آن تفسیری که فلسفی‌تر است با حضرت مهدی(عج) گره نمی‌خورد. ما قبل از اینکه تفسیر شخصی از مهدویت ارائه دهیم و آن را در قالب حضرت مهدی(عج) دنبال کنیم، باید تفسیر قاعده‌مند را بیان کنیم. تفسیر قاعده‌مند از مهدویت این است که عالم دارد به سمت خیر حرکت می‌کند. نیکی و یکی از تجلیات آن، تجلیات اجتماعی است که با ظهور حضرت مهدی(عج) گره می‌خورد که نکته‌ای اساسی است.

انتهای پیام
captcha