درس‌های عاشورا برای تعامل با «دیگری»/ بین شهدای کربلا خوارج هم بودند
کد خبر: 4167280
تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۱
سیدحمید موسویان:

درس‌های عاشورا برای تعامل با «دیگری»/ بین شهدای کربلا خوارج هم بودند

استادیار پژوهشکده اندیشه دینی معاصر، گفت: ما اگر می‌خواهیم مسیر امام حسین(ع) و سبک زندگی ایشان را طی کنیم باید بیاموزیم با کسانی که غیر ما و به اصطلاح غیرخودی هستند تعامل کنیم. ما همیشه تصور می‌کنیم که امام حسین(ع) با دیگران اتمام حجت می‌کند و خط و نشان می‌کشد که اگر با من نباشید بیچاره هستید ولی به نظر بنده اینطور نیست بلکه امام(ع) تعامل با دیگری را در بهترین وجه انجام دادند.

سیدحمید موسویانبه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحمید موسویان؛ استادیار پژوهشکده اندیشه دینی معاصر، شامگاه 14 شهریور ماه در نشست علمی «امام حسین(ع) و تعامل با دیگری» که از سوی انجمن معارف دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد با بیان اینکه ما در مواجهه با انسان‌هایی غیر از خودمان چگونه باید رفتار کنیم، گفت: در نگاه سنتی فلسفی وقتی سخن از انسان و حیثیت و هویت او مطرح می‌شود گویی انسان به مثابه موجوی ثابت لایتغیر است اما در قرون بعد از قرن 19، فلاسفه به ما متذکر شدند که این حیثیت دچار اشکال مبنایی بوده است زیرا نگاه به انسان به مثابه نگاه به سایر اشیاء بوده است و این سبب می‌شود تا نگاه ما به امور مختلف جنبه‌هایی جدی از انسان را نادیده بگیرد.

وی افزود: این مسئله سبب شد تا فلاسفه، دیگری را به عنوان موضوع خود مورد بحث قرار دهند؛ فیلسوفانی در رویکردهای پدیدارشناسی و اگزیستانسیالیست‌ها به مسئله دیگری توجه کردند؛ کسانی چون گابریل مارسل و مارتین لوتر افراد شاخص این رویکردها هستند. محور بحث این فلاسفه این است که دیگری امری مستقل از فرد است که اختیار دارد، در مشت من مانند اشیاء نیست و من حق ندارم در ارتباط و تعامل با او، او را به اجبار به یک سمتی بکشانم بلکه دیگری هویت و حیثیت دارد و باید با او تعامل کنیم؛ دیگری شیء نیست که تحت اراده و اختیار ما باشد.

موسویان بیان کرد: ممکن است این پرسش پیش بیاید که چرا باید با دیگری تعامل کنیم؟ دیگری صرفا چیزی نیست که ما مجبوریم با او تعامل کنیم بلکه من برای من‌شدن و رشد و هویت‌یافتن باید با دیگری تعامل کنم؛ اساسا منیت من در تعامل و ارتباط با دیگری شکل می‌گیرد؛ ما بدون آب و هوا زنده نمی‌مانیم ولی آب و هوا در استخدام بشر برای بهره‌برداری هستند ولی دیگری هم لازمه زندگی ما است و هم حیثیت مستقل برای خودش دارد.

پژوهشگر پژوهشکده اندیشه دینی معاصر با بیان اینکه راه تعامل با دیگری حذف دیگری و به رسمیت‌نشناختن او و زیر سلطه دیگری رفتن هم نیست و ما باید با دیگری تعامل عادلانه داشته باشیم، تصریح کرد: ما به عنوان فرزند با والدین، با برادر و خواهر به عنوان اعضای خانواده و با همسایه به عنوان همسایه و... به عنوان دیگری باید تعامل داشته باشیم و درست عمل‌کردن در این تعامل، نیازمند گفت‌وگو است و گفت‌وگو یعنی اینکه ما طرف مقابل خود را به عنوان یک حیثیت مستقل قبول داریم تا هم من رشد کنم و هم دیگری و البته دیگری باید خودش تصمیم بگیرد تا چگونه رشد کند.

محبت؛ مبنای تعامل با دیگران

موسویان با بیان اینکه محبت، مبنای تعامل با دیگری است، افزود: در صورتی ما می‌توانیم با دیگران تعامل سازنده و رشددهنده داشته باشیم که بین ما محبت وجود داشته باشد وگرنه صرف رعایت قانون و عدالت ما را در تعاملات با مشکل مواجه می‌کند زیرا اگر انسان‌ها دلسوز یکدیگر نباشند و روابطشان محبت‌آمیز نباشد قانون را هم رعایت نمی‌کنند و اگر قرار است عدالت و قانونی هم رعایت شود با پشتوانه محبت و دوستی می‌تواند اجرا شود. البته در جامعه تعارضاتی هم رخ می‌دهد ولی وقتی جامعه به حداقل‌هایی محبت برسد قانون عمل نخواهد شد.

موسویان با تاکید بر اینکه قانون در بستر محبت قابل اجراست و اگر چنین شود در این صورت هر انسانی به عنوان «من» مسئولیتی در قبلا «دیگری‌»ها دارد، گفت: در رویکردهای سنتی، انسان، انسان وقتی اخلاقی می‌شود که نفس خود را آراسته به یکسری فضایل بکند یعنی خود او به صورت شخصی دنبال کسب فضایل می‌رود و دیگری موضوعیتی ندارد ولی در نگاه جدید، انسان‌ها در تعامل با دیگری اخلاقی می‌شوند و اگر کسی تعاملات کمی دارد و یا تعامل خوبی با دیگران ندارد، اخلاقی نیست. دیگری در اینجا حیثیت مستقلی دارد که در برخی موارد جلوی ما می‌ایستاد ولو اینکه باطل هم باشد.

استادیار پژوهشکده اندیشه دینی معاصر با بیان اینکه در نگاه سنتی، اگر کسی کافر و یا فرد غیراخلاقی بود از برخی حقوق محروم می‌شد مثلا غیبت او مجاز بود و ناسزا گفتن به او ایرادی نداشت ولی در نگاه مدرن اینطور نیست، گفت: در نگاه مدرن دیگری ولو اینکه مسیر را به خطا برود باید به رسمیت شناخته شود و با او تعامل کنیم البته این به معنای آن نیست که نباید او را راهنمایی کرد و یا اگر به سومی ظلم و ضرری می‌کند جلوی او را نگیریم ولی هویت او باید محترم شمرده شود.

این پژوهشگر با اشاره به عاشورا و بحث تعامل با دیگری، افزود: در چند ماه آخر عمر شریف امام حسین(ع) که منجر به حادثه کربلا شد، ایشان با افراد مختلفی گفت‌وگو داشتند و این موضوع از عجایب ماجرای عاشوراست؛ این گفت‌وگوها عمدتا با افرادی است که در نهایت با ایشان همراهی نکردند و به ایشان گفتند که این مسیر را نروید و کوفیان فلان هستند و فلان.

موسویان با بیان اینکه در پشت ذهن ما افراد مذهبی اینطور است که عاشورا تلاقی دو جبهه حق و باطل و تمایز این دو خط بود و باید تکلیف همه روشن می‌شد، تصریح کرد: ولی به نظر بنده اینطور نیست زیرا مثلا کسانی در آخرین روزها به امام(ع) پیوستند و در رکاب ایشان به شهادت رسیدند ولی به امامت ایشان معتقد نبودند و برعکس کسانی که شاید ایشان را به عنوان امام می‌شناختند ولی به او لبیک نگفتند. ما این مسائل را چگونه باید تحلیل کنیم؟ برخی می‌گویند امام حسین(ع) تا جایی که توانستند افراد را غربال کردند ولی امام(ع) وظیفه هدایتگری دارد و این مسئله را برای هر فردی به عنوان دیگری اجرا می‌کنند.

وی ادامه داد: ما بارها از سوی پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) می‌بینیم که با وجود آنکه حق بودند ولی شروع‌کننده جنگ نیستند یا در عاشورا هرقدر هم شرایط سخت می‌شود امام(ع) اجازه نمی‌دهند کسی تیری پرتاب کند زیرا اگر یک فرصتی هم برای تعامل با دیگری ایجاد می‌شود نباید از دست داد؛ امام حسین(ع) نیامده است که به هر قیمتی بجنگد بلکه ما با نگاهی اخلاقی و عقلی از اباعبدالله مواجهیم که انسان‌ها دارای حیثیت محترمی هستند ولو اینکه دشمن هستند؛ ماجرای امان‌نامه شمر را همه می‌دانیم؛ وقتی شمر حضرت عباس(ع) را به عنوان فرزند خواهرش خطاب کرد آن حضرت جواب ندادند ولی امام حسین(ع) فرمودند که عباس، جواب او را بده. یعنی با اینکه شمر است ولی اخلاق اقتضاء دارد که جواب او داده شود.

رسالت امام در هدایتگری

موسویان با اشاره به گفت‌وگوی امام حسین(ع) با عمر سعد، اظهار کرد: مگر امام حسین(ع) عمرسعد را نمی‌شناسد و مگر او بر باطل نبود ولی امام(ع) تا آخرین فرصت هم درصدد این بودند که اگر امکان تغییر در دیگری وجود دارد این فرصت از بین نرود. امام(ع) از مدینه حرکت کردند تا به کوفه بروند، حالا فرض کنیم اگر همه ماجراهای عاشورا رخ نمی‌داد و امام(ع) موفق شده و رهبر مردم کوفه هم می‌شدند ولی کوفه چه شهری است؟ کوفه شهری است که هنوز خوارج در آن جریانی جدی هستند و جریانات مخالف دیگری هم وجود داشتند. آیا امام(ع) در مواجهه با آنها رفتاری غیر از رفتار پدرش داشت با اینکه گاهی امیرالمؤمنین(ع) را تمسخر می‌کردند و نماز او را بهم می‌زدند و امام علی(ع) نه تنها اجازه برخورد با خوارج را نداد (با اینکه ایشان را به خاطر حکمیت کافر می‌دانستند) بلکه سهم آنها را از بیت‌المال به اندازه دیگران عطا می‌کرد.

وی افزود: حالا فرض کنید اباعبدالله الحسین(ع) در کوفه مستقر می‌شدند و این کوفه همان کوفه است و البته با تغییراتی که در 20 سال بعد از امام علی(ع) رخ داده است. امام حسین(ع) می‌داند که اگر موفق شود و به کوفه برود با چنین جامعه‌ای مواجه است که برخی از آنها امامت او را قبول ندارند و برخی از همین خوارج در لشکر عمرسعد هستند و البته روایاتی داریم که از همین خوارج کسانی بودند که متوجه شدند در عاشورا به امام(ع) ظلم شده است و به لشکر ایشان رفتند و شهید شدند در حالی که اعتقادات خوارجی خود را داشتند یا حر اصلا شیعه نبود و امامت امام حسین(ع) را قبول نداشت ولی در رکاب او شهید شد.

عاشورا؛ ماجرایی درس‌آموز برای تعامل مناسب با دیگری

وی با بیان اینکه دیگری در عاشورا باب جدیدی برای تعامل ما باز می‌کند، اظهار کرد: آیا ما اینقدر رشدیافته هستیم که تنوعات را به رسمیت بشناسیم؟ دیگری یعنی اینکه بپذیریم او حق اشتباه دارد و البته ما باید تلاش کنیم اشتباه او را گوشزد کنیم ولی حق نداریم با زور جلوی او را بگیریم. خوارج سال‌ها در کنار امیرالمؤمنین(ع) بودند و ناسزا گفتند و با ایشان همراهی نکردند ولی امام(ع) آنها را از هیچ حقی محروم نکرد و زمانی با آنان برخورد کردندکه شمشیر کشیدند.

موسویان اضافه کرد: ما اگر می‌خواهیم مسیر امام حسین(ع) و سبک زندگی ایشان را طی کنیم باید بیاموزیم با کسانی که غیر ما و به اصطلاح غیرخودی هستند تعامل کنیم وگرنه تعامل با خودی، هنر نیست. ما همیشه تصور می‌کنیم که امام حسین(ع) با دیگران اتمام حجت می‌کند و خط و نشان می‌کشد که اگر با من نباشید بیچاره هستید ولی به نظر بنده اینطور نیست و امام(ع) تعامل با دیگری را به بهترین وجه اجرا کردند.

موسویان بیان کرد: نکته دیگری که باید بحث شود دیگری موافق است یعنی بدانیم که او هم صاحب اختیار و انتخاب است ولی ما در بحث عاشورا حتی تحلیل می‌کنیم که امام حسین(ع) با خودی‌ها هم اتمام حجت می‌کند ولی اگر با زاویه تعامل با دیگری نگاه کنیم می‌بینیم امام فرمودند که من بیعتم را با شما برداشتم و اینها (لشکریان یزید) با من کار دارند و شما زن و بچه‌های مرا هم با خودتان ببرید. اگر در اینجا بحث اتمام حجت باشد آیا کسی که بیعت را رها می‌کند و می‌رود فرد قابل اعتمادی است که امام زن و بچه خود را به او بسپارد؟ نگاه امام این است که این افراد، بهترین‌ افراد هستند و البته نباید بهترین‌ها همه در یکجا شهید و تمام شوند زیرا جامعه بعد از عاشورا هم به افراد خوب نیاز دارد. 

وی تاکید کرد: چنین رفتارهایی از امام(ع) سبب شد تا پیام عاشورا تا امروز باقی بماند ولی بنی‌امیه با همه زور و قدرت و خط و نشان کشیدن برای دیگران نتوانستند تاب بیاورند و امروز جز بدنامی چیزی برای آنان باقی نیست. 

انتهای پیام
captcha