سال 71 بود که خدمت استادمان حاج آقا امام، امام جمعه سابق شهر شوش رسیدیم؛ از ایشان موعظهای خواستیم؛ بین دو درس بود. گفتم: «چه کنیم؟ اوضاع ما طلبهها خوب نیست.» 27 یا 28 سال داشتم. ایشان نکتهای گفت که زندگیام را عوض کرد و گفتند: «شما زیاد حرف میزنید. وقت زیادی دارید، ولی استفاده نمیکنید. شما قرآنی همراه خود داشته باشید و از وقتهایی که طلاب دیگر مشغول صحبت هستند، استفاده کنید، برای خودت قرآن بخوان.» همان موقع به یکی از طلبهها به اسم حاج شیخ احمد عطار که میخواست به قم برود، گفتم یک قرآن جیبی میخواهم و قرآن زیبایی برایم آورد.
اینها سخنان آغازین حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین شوشترینسب، امام جماعت مسجد پنج تن آلعبا منطقه کیانآباد اهواز و از چهرههای پیشکسوت وعظ و منابر قرآنی است که سالهاست هم و غم او بیان تفسیر آیات قرآن و ارائه موضوعات مختلف از نگاه قرآن است و بیان شیرین در تفسیر آیات الهی، اقشار مختلف مردم را شیفته منابر وی کرده است. متن زیر گفتوگوی ایکنای خوزستان با این چهره قرآنی است که با هم میخوانیم:
از دهه 70 تا الان همیشه قرآن همراهم هست. بدون قرآن از خانه بیرون نمیروم، مگر اینکه اتفاقی بیافتد، مثلا قرآنم را در خانه دربیاورم، خوانده باشم و موقع رفتن یادم برود همراهم ببرم. آن قرآن، دهه 70 را که بعد از توصیه استادمان تهیه کردم، هنوز دارم. وقتی چشمانم ضعیفتر شد، قرآن دیگری را تهیه کردم که همراهم است.
حاج آقا قرآن کوچکی از جیب قبایش بیرون میآورد که با خط ریز، در حاشیه بعضی صفحات، نکاتی نوشته است. ادامه میدهد: استاد ما، حاج آقای امام گفت: «در وقتهایی که دیگران صحبت میکنند، شما قرآن بخوانید.» از طرفی یکی دیگر از اساتید به نام حاج سید طبیب موسوی که خداوند به ایشان سلامتی بدهد، سر درس، به مناسبتی جملهای گفت. ایشان گفتند: «از استادم (مرحوم آقا سیدمحمدحسن آلطیب)شنیدم که برای طلبه روزی یک جزء خواندن کم است.» این دو مطلب معجونی برای من شد که سعی کنم حداقل روزی یک جزء بخوانم.
این چنین شد که قرآن همراه من بود؛ وقتی استاد 10 دقیقهای دیر میآمد، سعی میکردم قرآن بخوانم. سر صف نانوایی، بالاخره وقتی بود، هفت هشت دقیقهای قرآن میخواندم. یا در تاکسی که خیلی وقت میگیرد سعی میکردم با قرآن انس داشته باشم. خود را مقید کردم که روزی حداقل یک جزء بخوانم. در ماه رمضان فرق میکرد و روزی سه تا چهار جزء میخواندم. این شروع انس ما با قرآن بود. آرام آرام، خود قرآن، ما را در مسیر آورد. به قرآن علاقه پیدا کردم.
آدم نمیتواند موقع خواندن قرآن، همه آیات را با ترجمه و تفسیر بخواند، اما یادداشت میکردم که بعداً تفسیر آن آیه را بخوانم. مخصوصاً چون منبری هم هستم، وقتی آیاتی را مناسب منبر میدیدم، میرفتم و درباره آیه تحقیق میکردم. معمولاً تفسیرها اینطور هستند که وقتی یک آیه را از روی تفسیر میخوانی، چند آیه مرتبط را هم نشانت میدهد، حدیث نشانت میدهد. بعدها منبرهای ما آرام آرام سمت قرآن آمد. آیات خودشان را معرفی میکردند؛ این آیه برای آن منبر خوب است، آیه دیگر برای آن یکی منبر خوب است و ما سعی میکردیم استفاده کنیم.
درباره این تأثیرگذاری قرآن میگوید: «وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا» (نساء، 122) راستگوتر از خدا هست؟ نیست. اگر به شما بگویند نامهای از طرف مقام معظم رهبری برای شما آمده است، آنرا چطور میخوانید؟ ممکن است این نامه یک سلام، یا یک آیه یا توصیهای باشد. گاهی هم این نامه این قدر مهم است که مثلاً به آیتالله جوادی آملی که خود مفسر قرآن است، دادهاند تا آن را برای شما بیاورد. آن وقت چطور؟
قرآنی که پیش رو داریم و درس زندگی است از جانب خدایی آمده که راستگوتر از او نیست، اما توسط چه کسی؟ توسط جبرئیل؛ ملک مقرب خداوند. این ملک مقرب به پیغمبر اکرم(ص) داده است. ما در عالم شخصیتی مثل پیغمبر داریم؟ پیغمبر(ص) آمد، این را برای ما خواند. به تعبیری: این همه آوازها از شه بود/ گرچه از حلقوم عبداله بود
اصل این است. مردم قرآن را دوست دارند. بارها در جمع طلاب این را گفتیم که مردم قرآن را میخواهند، ما به آنها نمیگوییم. یعنی اگر مردم منبری را قرآنی میبینند از آن استقبال میکنند.
اولین مفسر قرآن در عالم، پیغمبر اکرم(ص) است. ایشان تفسیر قرآن را هم آوردند: «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» تا براى مردم آنچه را بهسوى ايشان نازل شده است توضيح دهى (نحل، 44). ذکر در این آیه یعنی قرآن. برای مردم قرآن را تبیین کنی؛ برای مردم، نه برای مؤمنین، نه برای باسوادها، برای همه مردم. قرآن برای همه است. خورشید مال همه نیست؟ خورشید، کافر و مسلمان دارد؟ ندارد. پس قرآن برای همه است.
خداوند فرمود: «مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» تا آنچه را برای آنها نازل شده، بیان کنی. یعنی قرآن برای پیغمبر(ص) نیست، برای من است؛ چون برای ماست، پس باید تفسیر آیات را بدانیم. پس هدف از آیات، تفسیر است. شاید تصور ما این باشد که در دوره نزول، مردم چون عرب بودند قرآن را میفهمیدند، اینگونه نیست. وقتی قرآن میفرماید باید برای آنها تبیین کنی، معلوم میشود قرآن، بطونی دارد. این قدر این بحر عمیق است که هر کس به فراخور فهمش، فکر میکند قرآن همین است، قرآن ما فوق اینهاست. تازه هنوز مفسر قرآن (امام زمان(عج)) نیامده است. ایشانباید تفسیر کند. شما نگاه کنید، تفاسیر قرآن، بهطور قاطع به ما تفسیر آیه را نمیگویند. شریک القرآن، امام زمان(ع) است. ایشان باید بیاید بگوید هدف این آیات چیست.
قرآن کریم خیلی از زمان جلوتر است. ما چون مادی هستیم مادی فکر میکنیم؛ مثلاً فرض کنید قرآن کریم دو هزار کیلومتر از زمان جلوتر است. قرآن کریم میفرماید: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ» (فصلت، 53) «سَنُرِيهِمْ» یعنی (نشانههای خود را) در آینده به آنها نشان میدهیم. این را چه زمانی گفت؟ زمانی که خیال میکردند ستارهها، میخ نقرهای هستند و به آسمان چسبیدهاند. آن زمان مطلع بودند یک میلیارد کهکشان داریم؟ اصلا میدانستند کهکشان چیست؟ میدانستند آسمان چه قدر بزرگ است؟
با وجود آنکه آسمان بزرگ است، شما میدانید عظمت آسمان بیش از دریا نیست؟ عجایب آسمان به اندازه دریا نیست. در دعا میخوانیم: «أنتَ الّذي في السَّماء عَظِمتک و في الأرضِ قُدرتک و في البِحارِ عَجائبک» قرآن درس اینها را گفته است. آن زمان که فرمود: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا» کسی چه میدانست در دریا چه هست؟ کسی میدانست مثلاً در دریاها موجوداتی غولپیکر زندگی میکنند؟ کسی اینها را نمیدانست. دانشمندان میگویند نور خورشید تا 600 متر در آب اثر دارد. یعنی در 800 متر، دیگر اثری ندارد؛ فشاری که در یک کیلومتری دریا به اشیا وارد میشود، معادل 150 کیلوگرم است؛ آب، له میکند، اما در همان یک کیلومتری، ماهیهایی زندگی میکنند. عجایب یعنی این. رزقشان از کجاست؟ چرا له نمیشوند؟ ما آدمهای برای رفتن به اعماق دریا به یک محفظههای قوی نیاز داریم. اما آن ماهیها راحت در آن اعماق زندگی میکنند.
آن زمان که کسی اینها را نمیدانست، فرمود: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا». الان هم که در این دوره زندگی میکنیم، باز قرآن میفرماید: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا» یعنی سوادتان کم است! دانشمندان به کشفیات زیادی رسیدهاند، اما این همه هنوز دو باب از علم است، ما 27 باب علم داریم که با ظهور امام عصر(عج) کامل میشود.
یک مثال دیگر، ما میگوییم آسمانهای هفتگانه ولی درباره زمین نمیگوییم هفتگانه، اما قرآن کریم میگوید زمین هم مثل آسمان است: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ» دانشمندان باید بگویند یعنی چه؟ مفسر باید بگوید یعنی چه؟ عمق قرآن زیاد است. هفت بطن و به گفته برخی 70 هزار بطن دارد. صحبت بر سر این نیست که تفسیرهای کنونی اشتباه است. عمق قرآن بالاست و مفسر واقعی آن حضرت ولیعصر(عج) است.
اولاً خدمتی که در جمهوری اسلامی به قرآن شد، بسیار بالاست و قابل قیاس با گذشته نیست. در هیچ زمانی اینطور نبوده است. الان ما شبکهای مخصوص قرآن داریم، رادیو قرآن داریم. منتها این را قبول داریم، نه تنها در استان بلکه در کل کشور اینطور است. شاید دیر جنبیدند. دهه 70 حاج آقای قرائتی گفت به نظر من شهریههای طلاب را براساس تفسیر قرآن به آنها بدهند؛ یعنی هر قدر تفسیر قرآن بلد باشند. در حوزه علمیه، قرآن را علم ندانستند. نهجالبلاغه را علم ندانستند. البته الان رویکرد فرق کرده است. در همین اهواز، گامهای بزرگی برداشته شده است، اما تا این برای منِ طلبه یا برای یک واعظ، فرهنگ بشود، که با وجود قرآن، نیازی به محتوای دیگر ندارید، زمان میبرد. چرا اینقدر دنبال مطلب میگردی؟ اقیانوس نزدیک توست. چرا اینقدر جستجو میکنی؟ امام سجاد(ع) میفرمایند اگر قرآن با من باشد، به هیچ چیز نیازی ندارم. البته ایشان امام سجاد(ع) هستند که به تفسیر بینیاز هستند، اما ما در کنار قرآن، به تفسیر نیازمندیم. گرچه در کنار قرآن، ما از نهجالبلاغه هم غنی نیستیم. از صحیفه سجادیه هم بینیاز نیستیم. اگر قرآن را جلوی روی خود بگذاریم، آنقدر مطلب دارد که نمیدانیم از کجای آن بگوییم. گامهایی برداشته شده، البته آن عشق و شور و حال، اول باید در گوینده شکل بگیرد چون «آه صاحب درد را باشد اثر» بعد در جامعه، نمود آن را ببینیم.
عوام گاهی میگویند رفتیم امام رضا(ع)، ما را طلبید. ما قبلاً میگفتیم این بندگان خدا پول جمع کردند و رفتند، حالا اینطور میگویند. اما نه، واقعاً باید بطلبد. وقتی به دهه 70 برمیگردم، فکر میکنم که قرآن مرا پیش آقای امام برد. زمانی بود که درس ما تمام شده بود، قرار بود درس دوم شروع شود، همه دنبال استراحت و خوردن چای رفتند. ما گفتیم از این فرصت استفاده کنیم. قرآن، انسان را میبرد. این نقطه عطفی شد و برنامه مرا متحول کرد.
با خود گفتم من آمده بودم حوزه علمیه که ترقی کنم، یعنی حالت معنوی پیدا کنم، اما نمیبینم. ایشان دو چیز گفت. اول اینکه خودتان را متهم نکنید. جسم شما خسته است، نمیکشد. شب، ساعتی بگذار پهلوی خودت، شب بیدار شو، دو رکعت نماز بخوان. راز و نیاز کن. دوم اینکه زیاد حرف میزنید، حرف نزنید، قرآن بخوانید. این برنامه، ما را عوض کرد. قرآن ما را به دنبال خود کشاند.
من هر جا رفتم و برای طلاب جوان صحبت کردم، اولین سؤالی که میپرسند این است که چه کنیم قرآنی حرف بزنیم؟ شاید تصور میکنند حافظ قرآن هستم. اینطور نیست. حفظ قرآن را دوست دارم، منتها در این زمان، حفظ موضوعی مهم است. در جلسات دانشگاهی، حوزه، بازاریان که از قرآن حرف میزنیم همه میگویند خیلی خوب است، حال که اینطور است، چرا باید جایی دیگر بروم؟
بنای کار ما تفسیر نمونه است. از المیزان کمک میگیرم و گاهی به تفسیر نور مراجعه میکنم. تفسیر نمونه، تفسیر خوب و روانی است، اما ـ من نکاتی نوشتهام که میخواستم به حاج آقای مکارم هم بگویم ـ نقاط ضعف هم دارد، بعضی جاها انتظار داریم، عمیق وارد تفسیر آیه بشود، چون تفسیر یعنی شکافتن، اما آن چیزی که باید گفته بشود نگفته است. لذا به تفسیر المیزان مراجعه میکنم و بعضی جاها، المیزان هم عطش را فرو نمینشاند. در این مواقع به تفسیر شاگرد ایشان، آیتالله جوادیآملی مراجعه میکنم. به گفته یکی از طلاب، ایشان دارند از بطون قرآن خبر میدهند. ایشان گوهر خیلی گرانبهایی هستند.
من هیچ وقت بنبستی ندیدم. من خطیب و سخنرانم، گاهی مشاور میشوم. زوجین یا جوانان میآیند و سؤال میکنند. در پاسخ به آنها بنبستی ندیدم؛ یعنی فوراً آیهای در ذهنم روشن میشود که آن را بخوانم و پاسخ آنها را از قرآن بدهم. بعضی مراجعه میکنند که شرایط ازدواج سخت شده است، قرآن میفرماید: «وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» (نور، 32) چطور است که وقتی بانک ملی وعدهای میدهد باور میکنیم، اما از خدایی که آسمانها و زمین از آن است، باور نمیکنیم؟ باور نکردیم که اینطور شد. برخی میگویند در این شرایط به سختی خود را اداره میکنیم چطور فرزند خود را تأمین کنیم؟ میفرماید: «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ» (اسرا، 31) ما رزقشان را میدهیم.
در دوره مذاکرات هستهای، کسی برای سخنرانی آمد و درباره همین موضوع صحبت کرد. احساس کردم در جمعبندی مطلب با سختی مواجه شد. اگر قرآن بخوانیم، در تبیین این مسائل با مشکل مواجه نمیشویم. براساس آیات قرآن، مذاکره آدابی دارد. رعایت نکردیم که اینطور شد. اگر آداب مذاکره را رعایت میکردیم مشکلی نداشتیم. پاسخ این مسئله دو آیه 60 و 61 سوره مبارکه انفال است: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ» یعنی هر چه در توان داريد از نيرو آماده كنيد تا دشمن را بترسانید و بعد فرمود: «وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا» آن گاه که دشمن برای صلح دست دراز کرد، بپذیر. یعنی اول دشمن باید از توان و قدرت ما میترسید و بعد ما میگفتیم مذاکره. اما ما دشمن را نترساندیم بلکه خود ترسیدیم. ما از موضع ضعف عمل کردیم اگر به این دو آیه عمل میکردیم مشکلی نداشتیم. ما اهل جنگ نیستیم ولی مرد جنگیم. اهل جنگ یعنی شرور. مرد جنگ یعنی اگر دشمن کاری کرد، می توانیم تلافی کنیم، اما هیچ وقت آغازگر جنگ نیستیم. بنابراین، در زندگی شخصی و اجتماعی خود هیچ وقت بنبست ندیدم. قرآن نور است.
عنوان بصری، خدمت امام صادق(ع) آمد، سؤالاتی از ایشان پرسید، امام صادق(ع) به او فرمود: «لَيسَ العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ» دانش به آموختن نيست: «إنَّما هُوَ نورٌ يَقَعُ في قَلبِ مَن يُريدُ الله أن یَهدیه» بلكه نورى است كه در دل هر كس كه خداوند تبارک و تعالى بخواهد هدايتش كند، مىافتد. من با این بضاعت اندک، خود از سواد خودم خبر دارم. اگر قرآن را از من بگیرند، کسی مرا برای سخنرانی دعوت نمیکند. حواسم هست. بیاناتم هم ضعیف میشد. این زیبایی را از قرآن دیدم. الحمدلله. یعنی من به خاطر داشتن قرآن، وارد اقیانوسی شدم که همیشه دستم پر است. در جلسات از اساتید دستمان پرتر است. زمانی یک همایشی در مشهد برگزار شد، یکی از بزرگان درباره طرح صالحین، گفت ما محتوا نداریم. آنجا این انتقاد را مطرح کردم که چه طور محتوا نداریم وقتی قرآن هست؟ گاهی با علم خود، محتوایی میآورید. آن محتوا بعد از مدتی کهنه میشود، اما قرآن کهنه نمیشود. ما قرآن را رها کردهایم.
وقتی احوالات برخی از علما را دیدم؛ مثلاً در عصر ما، حضرت امام. همه نهایتا ته دلشان چیزی است که گاهی به زبان آوردهاند. یعنی گفتند هم جا را گشتیم، آن عطش فروننشت، اما وقتی قرآن به میان آمد، همه چیز عوض شد. در دهه 70، آیتالله جوادی آملی، گفته 20 سال است در زمینه قرآن دارم کار میکنم و هنوز حسرت میخورم، که چرا کل عمرم برای قرآن نبود؟ من هم از دهه 70 به سمت قرآن آمدم و حسرت میخورم که چه وقتهایی از ما گذشت. الان هم آنطور که باید کار نمیکنیم. کسی که قرآن داشته باشد، نباید شب و روز داشته باشد. یعنی میشود انسان در دریا باشد و مروارید برداشت نکند؟
شما وارد گلستانی میشوید و از شما میخواهند یک گل را انتخاب کنید. چرا یک گل؟ محدود نکنید. خداوند فرموده: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ»(اسرا، 82) پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «اِذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ، کَقِطَعِ الَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ» وقتی فتنهها شما را محاصره کرد، به قرآن روی بیاورید. بعد فرمودند: «فإنّه شافع مشفّع و ماحل مصدّق» قرآن کریم شفیعی است که شفاعت آن قبول است. گزارشدهندهای است که پذیرفته میشود. ما قرآن را با این اوصاف میبینیم. قرآنی که شفا است، قرآنی که میشود در تاریکی فتنهها به آن پناه آورد، قرآنی که شفاعت میکند. قرآن زنده است. ما هنوز این را نفهمیدیم.
بنابراین قرآن گلستان است، اما برخی آیات آن فرق میکند؛ مثلاً آیات 71 و 72 سوره اسراء را ببینید: «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا، وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا» روز قیامت را یاد کن. در آن روز هر امتی را با امامش میخوانند.
در قیامت دو دسته امام داریم؛ امام النار و امام النور. فرعون هم امام است، اما امام النار: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» (قصص، 41) و «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» (انبیاء، 21) این آیه، آیه خیلی جالبی است. روزی که هر امتی با امامش خوانده میشود. آنها که نامهشان به دست راستشان است، با علاقه نامه خود را میخوانند. 45 سال از انقلاب اسلامی گذشته است، اگر کسی نتوانست امام خود را پیدا کند، یعنی در اینجا بی امام بود، روز قیامت نیز بی امام است: «وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا» اگر کسی در این دنیا کوردل باشد، آنجا کوردلتر است. (اسراء، 71)
باید از خود بپرسیم، امام ما الان کیست؟ یک وقتی یکی از بزرگان عراق صحبتی کرد که اگر از ابوسفیان بپرسند دشمن واقعی تو کیست؟ میگوید پیامبر(ص)، اگر به معاویه بگویند دشمن تو کیست؟ میگوید علی بن ابیطالب(ع)، اگر از یزید بپرسند، میگوید امام حسین(ع)، اگر امروز از بایدن بپرسند دشمن واقعی تو کیست؟ میگوید جمهوری اسلامی و ولایت فقیه. این را فهمیدند. این آیات، آیات جالبی هستند.
سوره شمس را نگاه کنید، بعضی سورهها با قسم شروع شدهاند، اما هیچ سورهای نداریم که با یازده قسم شروع شود. چرا؟ چون میخواست مهمترین مسأله را بگوید. آن مسأله چه بود؟ «وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا، وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا» یازده قسم را آورد که این دو جمله را بگوید. خداوند برای منِ ضعیف قسم میخورد قسم به خودش و آسمان و زمینش که بگوید رستگار کسی است که این قلب را پاکیزه نگهدارد و بیچاره شد کسی که آن را آلوده کرد.
سعی میکنم هر چیزی را از دید قرآن به مردم بگویم یا بنویسم. کل قصص قرآن را نوشتم؛ تفسیر آیات در قالب قصه. اولین داستانی که جمع کردم، داستان حضرت موسی(ع) بود، این داستان را در 17 جلسه میتوان گفت. غرض این است که بگویم مردم از قرآن نترسند. بعضی میگویند قرآن سخت است. قرآن میفرماید: «وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ» (سوره قمر) شما فقط در مسیر قرآن بیایید. قرآن راه را نشان میدهد. با قرائت شروع کنند. اول الفاظ را یاد بگیریم، تکرار کنیم، بشنویم. تا اینها را طی نکنیم نمیتوانیم آن را بفهمیم.
جوانها مراقب باشند. وقتی منظره دلخراشی را میبینیم یا میترسیم انگشت یا پشت دست خود را میگزیم، اما نشده که دو دست خود را بگزیم. قرآن میفرماید: روزی هست که مردم دو دست خود را میگزند: «وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ» ظالم دو دستش را میگزد و میگوید: «يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا» کاش با پیغمبر(ص) همراه میشدم. وقتی آدم برخی جوانها و دختران بدحجاب را میبیند حسرت میخورد. آنان خیلی معصوم هستند و زمانی حسرت میخورند. آدم عنود بین آنان خیلی کم است. روز پشیمانی فایدهای ندارد: «يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا» کاش با فلانی دوست نمیشدم. همنشین امروز ما چیست؟ مراقب باشیم. کمی قرآن را در زندگی خود جا بدهیم.
انتهای پیام