عرق‌ریزان روحی نویسنده برای احترام به مخاطب است + صوت
کد خبر: 4203600
تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۲
محمدباقر رضایی در گفت‌وگو با ایکنا:

عرق‌ریزان روحی نویسنده برای احترام به مخاطب است + صوت

نویسنده رمان «قفسی» معتقد است: عرق‌ریزان روحی و ممارست قلم نویسنده نخست به استحکام و قوام بیشتر اثر منتج می‌شود و سپس بازتابی از احترام صاحب قلم برای زمان و هزینه مخاطب کتابخوان است.

پدیده داستان و رمان به‌عنوان پُربسامدترین و پُرمخاطب‌ترین گونه خلق ادبی از آن دست پدیده‌هایی است که حتی میان مخاطبانی که کمتر عادت هم‌نشینی و اُنس با کتاب دارند را به خود جلب می‌کند.

در میان تمامی گونه‌های ادبی در ساحت خلق داستان و رمان؛ گونه رُمان اجتماعی یکی از پراقبال‌ترین گونه‌هایی است که در قلم نویسندگان ایران و جهان منتج به خلق آثار درخشانی در ساحت داستان کوتاه؛ داستان و رُمان شده ‌است.

هرچه در تاریخ داستان‌نویسی معاصر کشورمان بیشتر مداقه می‌کنیم، باوجود کفه سنگین آثار ادبیات داستانی در گونه ادبیات اجتماعی به وضوح درمی‌یابیم که بار اغلب محتوا، درون‌مایه و مضامین این آثار در حوزه ادبیات عاطفی و عاشقانه استوار است و برخلاف سنت گران‌سنگ آثار ادبیات اجتماعی، کمتر نویسندگان کشورمان در حوزه خلق آثار ادبی در ساحت ادبیات اجتماعی به سراغ بیان و بازتاب آسیب‌ها و معضلات جامعه چه در ساحت نقد و چه در ساحت ارائه راهکارهایی به واسطه زبان داستان و رُمان برای برطرف‌سازی آن آسیب‌ها گام برداشته‌اند.

نکته حائز اهمیت در این ‌میان آنکه زمانی ‌که نویسندگان در گونه ادبیات داستانی اجتماعی رویکرد خود را بر بیان آسیب‌های اجتماعی استوار کرده‌اند اتفاقاً اثر آنها از اقبال بیشتری میان مخاطبان برخوردار بوده ‌است. در خلال آثاری که به‌تازگی در گونه ادبیات اجتماعی با رویکرد به برخی از آسیب‌های جاری در جامعه منتشر شده می‌توان به رُمان «قفسی» اشاره کرد. اثری که به قلم «محمدباقر رضایی» از نویسندگان شناخته ‌شده کشورمان که پیش‌از این نیز جوایز مختلف ادبی را در گونه داستان و رُمان کسب کرده بود؛ این‌بار آسیب‌هایی چون «مهاجرت روستاییان به شهر»؛ «پدیده تکدی‌گری»؛ «کودکان کار» و «کودک همسری» را به‌عنوان اضلاع مختلف موضوع و محتوای روایت جذاب رُمان «قفسی» با مخاطبانش قسمت کرده‌ است.

نکته حائز اهمیت این است که خلق این رمان در بازه زمانی قریب به چهار سال صورت‌گرفته است. اتفاق و رخداد دیگری که می‌توان به جرأت گفت این روزها کمتر میان نویسندگان جوان و نسل جدید کشورمان دیده می‌شود که چنین زمانی را برای رسیدن به پختگی اثر خود و ارائه آن به مخاطب قرار دهند.

محمدباقر رضایی با نام مستعار «باقر رجبعلی» متولد 1334 در شهر ری است. او علاوه بر کار نگارش داستان و رمان دارای سابقه مطبوعاتی در حوزه روزنامه‌نگاری؛ همچنین نقد ادبی؛ نیز نویسندگی و سردبیری برنامه‌های رادیویی ازجمله برنامه «قصه شب» رادیو تهران را در دوران فعالیت حرفه‌ای خود دارد.

از محمدباقر رضایی تا به ‌حال 16 کتاب شامل مجموعه داستان، نقد ادبی و پژوهش رسانه‌ای به چاپ رسیده است که عناوین برخی از آن‌ها عبارتند از «گلدان جلوی در»؛ «شتر گاو پلنگ»؛ «کبریت‌های خیس»؛ «گنجشک‌ها»؛ «خلاصه داستان‌های کوتاه فارسی از آغاز تا امروز»؛ «واقعیت و حقیقت»؛ «مِی»؛ «قفسی» و چندین عنوان دیگر.

رمان «قفسی» تازه‌ترین اثر داستانی رضایی در زمره آثاری قرار می‌گیرد که به آسیب‌شناسی مهاجرت از روستا به شهر؛ آسیب کودکان کار و پدیده کودک‌همسری می‌پردازد.

در ادامه گفت‌وگوی ایکنا با محمدباقر رضایی نویسنده رمان «قفسی» را از خاطر می‌گذرانید.

کد

ایکنا- آقای رضایی حوزه ادبیات اجتماعی در ساحت پرداخت داستان و رمان از گونه‌های مقبول، محبوب و مورد استفاده بسیاری از نویسندگان کشورمان قرار دارد؛ اما مسئله اینجاست که اغلب آثار اجتماعی بار عاطفی و در گونه این دست از آثار قرار می‌گیرند و کمتر نویسندگان اجتماعی‌نویس ما سراغ بیان آسیب‌ها و مشکلات جامعه مانند پدیده مهاجرت، مسئله کودک همسری و یا کودکان کار رفته و این آسیب‌ها را در محور و متن اثر خود گنجانده‌اند. باتوجه به دغدغه‌ شما در این حوزه؛ از شکل‌گیری، خط روایی و بطن و متن رمان «قفسی» برای آغاز گفت‌وگو بفرمایید.

تمامی رُمان‌ها به شکل معمول درون‌مایه‌های خاصی دارند. برخی از رُمان‌ها جنایی؛ بعضی‌ها عاشقانه و عاطفی و برخی بر محور مسائل اجتماعی و اخلاقی است. با این رویکرد می‌خواهم بگویم رمان «قفسی» تلفیقی از همه این درون‌مایه‌های متعدد است و نمی‌توان یک درون‌مایه مشخص برای آن نام برد. «قفسی» تلفیقی است از ابعاد مختلف نگرش در حوزه خلق رمان اجتماعی که از هر کدام از آن‌ها بنا به فراز و فرود خط روایی این اثر در نگارش اثر بهره گرفته‌ام.

در این اثر همان‌قدر که مخاطب با مسائل عاطفی و عاشقانه همراه می‌شود، به همان میزان با مسائل جنایی نیز مواجه می‌شود؛ اما روی‌هم رفته می‌توان آن را بر پایه مسئله «مهاجرت روستا به شهر» و آسیب‌هایی که این مهاجرت با خود به همراه دارد استوار دانست. آسیب‌های چون معضل «کودکان کار» یا «کودک‌همسری» که به اعتقاد من از بیشترین تبعات همان مسئله مهاجرت از روستا به شهر را بازتاب می‌دهد.

در شکل روایت این اثر سعی کرده‌ام بیشتر متکی به نگاه کلاسیک رمان‌نویسی باشم و کمتر سراغ رویکردهای مدرن و پست‌مدرن رفته‌ام؛ اما برای احترام به مخاطبان این دسته از آثار ادبی نیز تلاش کردم تا مؤلفه‌های مدرن و پست‌مدرن را نیز در بخش‌هایی از رُمان «قفسی» قرار دهم.

کد

ایکنا- سیر نگارش رمان «قفسی» درست مانند سه آسیبی که به آن اشاره کردید خود روایتی دراماتیک دارد. آبشخور اصلی تولد این رُمان به طرح قصه «گنجشک‌ها» در مجله «ادبستان» بازمی‌گردد و نقدی که آقای رضا عابد بر آن نوشت و شما را بر آن داشت تا این ‌بار آن طرح را با گسترش در ساحت رُمان قلمی کنید. اثری که در گام نخست 500 صفحه بود و در سایه بازنویسی‌های مجدد طی قریب به چهار سال درنهایت به رُمانی رسید که امروز 157 صفحه را بر پیشانی خود می‌بیند. عرق‌ریزان روحی شما و ممارست قلمتان، روندی که کمتر میان نویسندگان امروز شاهدش هستیم. از سیر این مسیر دراماتیک تا خلق و تولد «قفسی» بگویید؟

بعد از نوشتن پنج، شش مجموعه داستان و یک رُمان که در جشنواره‌هایی جوایزی نیز نصیب آنها شده بود مانند رُمان «مِی» که رُمانی در گونه دفاع مقدس بود؛ به سراغ تجربه‌های دیگری در حوزه رمان‌نویسی رفتم. با توجه به آشنایی که از فضای رُمان‌های نشر کشور داشتم، تصمیم گرفتم داستان کوتاه «گنجشک‌ها» را با استناد به همان تجربیات و گفت‌وگو با بسیاری از دوستان نویسنده تبدیل به رُمان کنم. چراکه قابلیت‌های موجود در این داستان جایگاه بسط و توسعه بیشتر را به من نویسنده می‌داد.

طی کردن همین مسیر طی دو، سه سال به نگارش رُمان «قفسی» ختم شد. نسخه نخست آن قریب به 500 صفحه بود؛ اما از آنجا که نسل من تعلق به دوره نویسندگانی دارد که احترام ویژه‌ای برای دیگر نویسندگان صاحب قلم و به‌ویژه منتقدان ادبی قائل هستند، نسخه‌ اولیه رُمان را در اختیار تعدادی از نام‌های آشنا در حوزه داستان‌نویسی و نقد ادبی قرار دادم و در پس توصیه‌ آنها دست به تغییرات، کوتاه کردن و یا استحکام و قوام بیشتر روایت و نگارش این اثر زدم.

بدون تردید و با تأکید می‌گویم که توصیه‌های دوستان نویسنده و منتقدان ادبی در مسیر نگارش رمان «قفسی» بسیار مؤثر بود و طی این چند سالی که مسیر نگارش اولیه تا رسیدن به نقطه نهایی و چاپ این اثر طی شده نیز همواره از نگاه‌ها و توصیه‌های دوستان یاد کرده‌ام.

مطلب 1 برای سه شنبه یا چهارشنبه/// عرق‌ریزان روحی نویسنده برای قوام اثر و احترام به مخاطب است

سخت اعتقاد دارم در فضای ادبیات وقتی قرار است اثری در اختیار مخاطب قرار بگیرد باید با کمترین آسیب همراه باشد تا هزینه مالی و زمانی او در تهیه و خواندن رُمان باعث ناامیدی و سرخوردگی‌اش نشود. تا در نهایت کتابی که در دست می‌گیرد آورده‌ای برای او در ساحت همدلی و هم‌نشینی با فضای ادبیات کشورمان در گونه داستان و رُمان با خود به همراه داشته باشد.

همچنین خالی از لطف نیست که به این نکته هم اشاره کنم که به ‌خاطر همان حساسیت و وسواسی که برای نگارش این اثر داشتم گاه پیش می‌آمد که از این رُمان فاصله می‌گرفتم. به عنوان مثال یک‌بار فاصله من با این اثر به چیزی قریب به یک‌سال انجامید و بار دیگر بعد از آرامش و کسب اطلاعات بیشتر، دوبار به سراغ آن آمدم.

کد

ایکنا- یکی دیگر از موارد مغفول در حوزه ادبیات داستانی معاصر کشورمان عدم توجه نویسندگان به کهن‌الگوهای فرهنگی و همچنین خُرده‌روایت‌های اجتماعی است که فصل مهمی از رنگین‌کمان تنوع فرهنگ و هنر کشورمان را با خود به‌همراه دارد. به‌عنوان مثال استفاده از کهن‌الگوی «اسارت و آزادی» در قالب شغل پدر قهرمانِ نوجوان این اثر که شکار پرنده‌ها از دشت و بیابان، در قفس کردن آنها و بعد فروختن و آزادکردن آن پرنده‌ها توسط مردم در مسیر ادای راز، نیاز و دعاهای آنها؛ یکی از نمونه‌های موفق در بهره‌گیری از همان خُرده‌روایت‌ها و کهن‌الگوهای فرهنگی است. اما در نگارش این اثر در کنار بهره بردن از چنین مؤلفه‌های جذابی این هراس در شما به وجود نیامد که با وجود عقبه روزنامه‌نگاری‌تان و محور قرار دادن آسیب‌های اجتماعی چون مهاجرت از روستا، کودکان کار و یا کودک همسری؛ ممکن است در نهایت اثر شما از ساحت رُمان خارج شود و به گزارش و یا نقد آسیب‌های اجتماعی حتی باوجود بهره بردن از خط روایی بدل شود؟

به نکته‌های بسیار دقیقی اشاره کردید! اما صحبت من آن است که همین مسائل را اگر نویسنده‌ای بتواند به شکل داستانی به مخاطب ارائه دهد اثر نهایی به اثری باورپذیر در حوزه روایت داستانی بدل خواهد شد و از حوزه گزارش روایی با نگاهی ژورنالیستی در بیان و بازتاب معضلات اجتماعی فاصله می‌گیرد. چنین اثری در حقیقت می‌تواند بیشترین دامنه ارتباطی را با حوزه مخاطبان ادبیات داستانی با خود به‌همراه داشته باشد.

بار دیگر تکرار و تاکید می‌کنم رمان «قفسی» رمانی «واقع‌گرا» است. درست است که مؤلفه‌های مدرن و پست‌مدرن نیز در بخش‌هایی از آن لحاظ شده؛ اما این اثر رُمانی کلاسیک و متکی به گونه ادبیات واقع‌گرا است.

مسائلی که شما به آن اشاره کردید، چون بهره برده از کهن‌الگوها و یا استفاده از خُرده‌روایت‌های فرهنگی و اجتماعی در اغلب کشورها وجود دارد و در ایران نیز وجود داشته و دارد. به عنوان نمونه گرفتن و آزاد کردن پرنده همین امروز هم در شهر خود من، شهر ری در ورودی امامزاده عبدالله وجود دارد. هنوز افرادی هستند که این کار را انجام می‌دهند. در میدان تجریش خودم به چشم دیدم که عده‌ای این شغل را دارند که پرنده‌هایی مثل پرستو و گنجشک را از بیابان‌های اطراف تهران می‌گیرند، در قفس می‌ریزند و آنها را در معرض دید مردم قرار می‌دهند. مردم هم از سر دلسوزی یا آن‌چنان که به آن اشاره کردید به‌ دلیل راز و نیازشان پولی به آن فرد می‌دهند و یک یا چند پرنده را آزاد می‌کنند. در میدان پانزده خرداد تهران چندین مرد را دیدم که قفس روبه‌روی خود گذاشته بودند و روزگار خود را با این سبک و سیاق می‌گذراندند.

البته که این کار در گذشته به‌عنوان یک شغل به‌شمار می‌آمد اما امروز دیگر در آستانه سپرده شدن به نسیان حافظه تاریخی است و کمتر می‌توان چنین شغلی را در سراسر کشور نظاره کرد. اما نیازهای برخی خانواده‌ها ایجاب می‌کند که امروز هم به این شغل روی بیاورند.

این نکته را نیز باید بگویم، آن فردی هم که این شغل را انجام می‌دهد واقعاً این‌گونه نیست که فکر کنیم او یک انسان ظالم، خشن و حیوان‌آزار است؛ خیر! اتفاقا آنها انسان‌های بسیار مهربانی هستند که از بَد روزگار و برای معیشت خود و خانواده روی به این کار آورده‌اند. یکی از درون‌مایه‌های رُمان «قفسی» نیز همین نیاز برای معیشت و گذران زندگی است که در این رُمان در قالب این شغل با مخاطب قسمت شده‌ است.

گفت‌وگو از امین خرمی

انتهای پیام
captcha