کامران پارسینژاد، نویسنده و پژوهشگر و منتقد ادبیات داستانی، در گفتوگو با ایکنا درباره ادبیات داستانی گفت: در حوزه ادبیات نمیتوانیم تعریف کامل و جامعی را برای ژانرهای ادبی در نظر بگیریم و این مختص کشور ما نیست، بلکه در سراسر جهان تعریف دقیق و مشخصی حتی از اصطلاحات و تعابیری مانند ادبیات داستانی، رمان، ادبیات عامهپسند و... بیان نمیشود و تعریف جامعی که مورد پسند همه گروهها و افراد گوناگون باشد وجود ندارد و این ناشی از گستردگی ادبیات است، یعنی ادبیات گستره عظیمی را شامل میشود که دربرگیرنده جهان هستی است.
وی افزود: ادبیات داستانی قدرت و توانمندی زیادی دارد که میتواند ساحت هستی را در دل خود جای دهد و از منظرها و قالبهای گوناگون هم تصویری جهانشمول از جهان ارائه دهد و هم تحلیل کند؛ از این رو نمیتوان توقع داشت که به تعریف جامعی برسیم، اما با توجه به اینکه بر روی این موضوع تحقیق و دو مقاله درباره ادبیات عامهپسند منتشر کردهام؛ از این رو به این نتیجه رسیدم که در ایران چندان شناخت عمیقی از این گونه ادبی نداریم و به طور کلی ادبیاتی را که ضعیف است در گونه ادبیات عامهپسند قرار میدهیم. در واقع این نوع داستانها نثر ضعیفی دارند و نویسنده ناتوانیهایی زیادی در شیوه روایتی داستان دارد، به گونهای که زمان را در داستان در نظر نمیگیرد و در کوتاهترین زمان، مکان حوادث را تغییر میدهد و مفاهیم عمیق را مطرح نمیکند.
این نویسنده ادامه داد: علاوه بر این در کشورمان مسائل عاطفی و احساسی را نیز در این دایره قرار میدهیم و اگر نویسندهای به این مسائل و به طور کلی مسائل عاشقانه میپردازد، ناخودآگاه تصور میکنیم که این گونه نیز جزء ادبیات عامهپسند است، چون برداشت ما این است که عامه مردم متمایل به خواندن رمانهای عاشقانه دارند و برآوردمان این است که، چون عامه مردم به این گونه علاقه دارند، بنابراین هر آنچه درباره عشق باشد، در شاخه ادبیات عامهپسند قرار میگیرد، در حالیکه در غرب نیز این ژانر وجود دارد و بسیاری از نویسندگان غربی در این گروه قرار میگیرند، اما وقتی به آثار آنها توجه میکنیم، ادبیات عامهپسند از منظر غربیها ادبیات ضعیفی نیست و رمان ضعیف جایگاهی در ادبیات غرب ندارد و به ادبیات ورود نمیکند.
آثار ضعیف در ادبیات داستانی غرب جایگاهی ندارد
نویسندگانی را دیدهام که نویسنده نیستند و افرادی به یک باره خواستهاند وارد داستاننویسی شوند، بدون اینکه عناصر داستانی را بشناسند و یا دورههای داستاننویسی را طی کرده باشند و بدون اینکه از نظام درونی داستان مطلع باشند، شروع به نوشتن میکنند
وی گفت: سادهترین رمان غربیها در قیاس با ادبیات ما نیز جایگاهی دارد که خالی از نقصهای ادبی است، یعنی اگر اثری در زمینههای ساختاری ضعیف باشد، منتشر نمیشود و در ایران بسیاری از نویسندگانی را دیدهام که نویسنده نیستند و افرادی به یک باره خواستهاند وارد داستاننویسی شوند، بدون اینکه عناصر داستانی را بشناسند یا دورههای داستاننویسی را طی کرده باشند و بدون اینکه از نظام درونی داستان مطلع باشند، شروع به نوشتن میکنند و کتابشان نیز با هزینه خودشان چاپ میشود یا به سمت ناشرانی میروند که این گونه آثار را چاپ میکنند و اهمیتی به ساختار داستان و قوت آن نمیدهند.
پارسینژاد تصریح کرد: تصورم این است که باید عنوان دیگری را برای این گونه داستانها انتخاب کنیم. آثاری که ضعیف بوده و دچار ضعف ساختاری هستند، نباید جزء ادبیات عامهپسند قرار گیرد. تعریفی که در غرب از ادبیات عامهپسند وجود دارد این است که اکثریت جامعه چه چیزی را میپسندند و حتی داستانهای آنها ممکن است از نظر ساختاری پیچیده باشد و حتی در نثر بسیار قوام یافته باشد و در واقع اینها ملاک نیست، بلکه ملاک این است که در جامعه امروز عمده دغدغه و نیاز مردم چیست. فرض کنید مردم میخواهند درباره مسائل سیاسی خاصی بدانند و نویسندگانی که به سمت پاسخ دادن به این نیاز عامه مردم هستند، اثر آنها عامهپسند میشود.
وی ادامه داد: غربیها عامه را عموم جامعه میدانند نه گروه سطحینگر در جامعه. نویسندگان ما در جامعه ادبی ایران دغدغهای درباره پاسخگویی به نیاز جامعه به ویژه جوانان ندارند، یعنی اگر در حوزه ادبیات دفاع مقدس مینویسیم جوری نمینویسیم که پاسخگوی نیاز جوانان جامعه باشد و هنوز در همان دهههای ۶۰ و ۷۰ کار میکنیم و این یکی از بزرگترین مشکلات ماست که در سکون به سر میبریم و آن تحول عظیمی را که باید در این حوزه شاهد باشیم نمیبینیم.
آثار ضعیف ذائقه مخاطب را ضعیفتر میکند
این نویسنده با بیان اینکه من جزء منتقدان آثار الیف شافاک هستم، اما آن را در دایره تعریفی که از ادبیات عامهپسند در ایران میشود، قرار نمیدهم، افزود: یکسری از آثار همین نویسنده از قوت چندانی برخوردار نیستند و وقتی او درباره شمس و مولانا اثری را خلق میکند، کسی دقت ندارد که از نظر تاریخی هیچ سندیتی ندارد و تحریف تاریخ است. در واقع نویسنده یا به عمد یا ناخودآگاه اثری را مینویسند و از آن نتیجه گیری هم میکند و عموم مردم نیز به دلیل انگیزه درونیشان به شمس و مولانا از این اثر استقبال میکنند. همین مسئله نشان میدهد که جامعه ما به این موضوع علاقهمند هستند و نیاز دارد بیشتر در این باره بداند و این وظیفه نویسنده خبره ایرانی است که بتواند پیشتر از نویسنده ترک قلم بزند.
وی یادآور شد: ادبیات ضعیف، که به آن عنوان عامهپسند اطلاق نمیکنم، باعث میشود که مخاطبان ما رشد نکنند و در همان سطح و ذائقه ضعیف باقی بمانند و به مفاهیم مهم و ارزشمندی، که ادبیات میتواند به آنها انتقال دهد، دست پیدا نکنند و این معضل بزرگی است، زیرا یکی از رسالتهای ادبیات این است که مخاطبان را طوری توانمند کند که فرد بتواند پس از مطالعه یک رمان، کسب تجربه و بخشی از مسائل خود را حلاجی کند، اما وقتی با رمانهای کاملاً بیارزش مواجه میشویم و هیچ گونه مفهومی را منتقل نمیکنند، اثرات سوئی خواهند داشت. البته این مشکل فقط مربوط به این گونه آثار نیست و سریالهای ایرانی هم که از صداوسیما پخش میشود غالباً فاقد ارزش بوده و هیچ گونه جهانبینی و نگرشی در آنها وجود نداشته و تعمقی را به همراه ندارد.
این نویسنده تأکید کرد: روانشناسان و جامعهشناسان باید در این زمینه اطلاعات بیشتری به ما بدهند که چه دلایلی باعث میشود چنین آثار فاقد ارزشی پرمخاطب شوند و ما فقط از این مسئله آگاهی داریم و نمیتوانیم به صورت عمیق آنها را ردیابی کنیم.
مقصر اصلی متولیان امور فرهنگی هستند
در رابطه با ناآگاهی مردم، مقصر اصلی متولیان امور فرهنگی هستند، در اغلب کشورها مسائل فرهنگی سیاستگذاری و برنامهریزی میشود و مردم و مخاطبان را رشد و جهت میدهند و به سمت یک گونه ادبی جذب میکنند، اکنون در کشور آلمان ادبیات داستانی به شدت برای آنها اهمیت دارد و سرمایههای کلانی را در این زمینه هم برای آگاهی مردم و هم برای تقویت نویسندهها هزینه میکنند
پارسینژاد گفت: بارها به صراحت گفتهام که در رابطه با ناآگاهی مردم، مقصر اصلی متولیان امور فرهنگی هستند. در اغلب کشورها مسائل فرهنگی سیاستگذاری و برنامهریزی میشود و مردم و مخاطبان را رشد و جهت میدهند و به سمت یک گونه ادبی جذب میکنند. اکنون در کشور آلمان ادبیات داستانی به شدت برای آنها اهمیت دارد و سرمایههای کلانی را در این زمینه هم برای آگاهی مردم و هم برای تقویت نویسندهها هزینه میکنند، اما در ایران هیچ برنامهریزی نمیشود که به صورت کلان به فرهنگ و ادبیات کشور بپردازند و آن را جهتدهی کنند یا صداوسیما با توجه به اینکه رسانه بزرگی است، آیا از جامعهشناسان و روانشناسان دعوت کرده تا از نظرات آنها در ساخت سریالها و فیلمهای مورد نیاز عموم جامعه بهره بگیرد یا وزارت ارشاد چه برنامههای مدونی را طراحی کرده که در سطح کلان در جامعه برای علاقهمند شدن به کتاب و مطالعه مؤثر باشد.
وی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه آیا توجه صرف متولیان فرهنگی به افزایش سرانه مطالعه باعث تنزل ذائقه مخاطبان نشده است، بیان کرد: به نظرم در زمینه افزایش سرانه مطالعه نیز کاری نشده و اگر هم شده کاری است که ناشران میکنند، زیرا میخواهند آثار بیشتری را به فروش برسانند و درآمد کسب کنند. پس ناشران بازاری قدرتمندتر کار میکنند تا متولیان فرهنگی.
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام