به گزارش ایکنا؛ حشمتالله قنبری، پژوهشگر تاریخ اسلام در برنامه «هدی» که شب گذشته، 16 خردادماه، از شبکه قرآن و معارف سیما پخش شد، به شرح فقراتی از نهجالبلاغه پرداخت که در ادامه میخوانید؛
امیرالمومنین(ع) به عنوان یک امر قطعی و مطالبه قطعی از مالک اشتر خواستند که با مردم و خدا انصاف داشته باشد. انصاف قلمروی وسیع در حیات انسانی دارد که به نظر میرسد اگر بندگان خدا حریم انصاف را بشناسند، صرفاً با اتصال به انصاف میتوانند زندگی پاکیزهای را تجربه کنند و خود و جامعه را به امنیت برسانند. برخی از مردم مقابله به مثل را رکن زندگی منصفانه میدانند و برخی نیز به این باور رسیدند که اگر به مردم خدمت رسانده شود و خوبی روا داشته شود، در آینده، خوبی میبینند و لذا توجیه خوبی کردن، به خوبی دیدن است که بکارید و درو کنید.
برخی نیز معتقدند که انسان هر نوع رفتاری که از خود نشان دهد، همان رفتار را دریافت میکند. همه این تعابیر خوب است و آنها را رد نمیکنم که برای تحکیم اعتقاد مفید است و برخی را صاحب عزم و اراده میکند، اما این احتمال نیز هست که گاهی اوقات مردم با گذران روزگار و مشاهده رفتارهای ناپسند و نامطبوعی که با این اعتقادها سازگاری نشان نمیدهد و رفتار و گفتار دیگران را با نوع تعامل خود سازگار نمیبینند، میگویند ما که این خوبی را کردیم، چرا بدی به ما رسید؟ این نگاه وقتی با این نوع رفتارها مواجه شود، موجب میشود مردم اعتماد به باورهای خود را از دست بدهند و گرفتار بیماری بدبینی شوند و در باورهای آنان ضعف ایجاد میشود.
همه این باورها میتواند در برخی از مقاطع، مددکار انسان باشد، اما ممکن است که به عامل شکست اخلاقی و اعتقادی نیز تبدیل شود که آثار خطرناکی نیز دارد. لذا امر حضرت علی(ع) در مورد انصاف که ریشه در تعالیم غیبی عالم دارد، مخصوصاً در جایگاه زمامداری، یک اصل زرین و طلایی است و تعریف امام علی(ع) افراشتهتر از این تعاریفی است که در فرهنگهای مختلف درست کردهاند و به آنها اتکا میکنند.
تعریف امیرالمومنین(ع) از انسان و مطالبه او باعث میشود، ریشه خودخواهی و تعصب بیجا و طمع در انسان خشکیده شود و در عین حال روح انصاف و عدالت در طبقات و صنوف مختلفی تقویت شود. به طوری که جان و دل انسانها تبدیل به کانون خیرخواهی شود و دیگر رفتار مهربانانه با مردم را بر اساس شرایط انجام نمیدهد، بلکه آن را یک وظیفه انسانی میداند.
ابوبکر ابن ابی قحافه، پسر خواهری داشت که از مهاجرین بود و مورخین روایت کردهاند که در ماجرای افک، مورد بیمهری ابوبکر واقع شد و جناب ابن ابیقحافه، اولین کارش این بود که او را از متن زندگی خودش بیرون کرد که گویا او تحت تکفل ابوبکر بود. این قضیه یک تعریف داشت؛ یعنی اولین باری که خلاف میل او عملی انجام شد، تحریم هم وارد دستور کار زندگیاش شد و خداوند وحی کرد که «وَلَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»، نباید آنهایی که توان دستگیری دارند، در مورد تهیدستان از خویشاوندان خود و انفاق نسبت به آنان کوتاهی داشته باشند.
فرمود «وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا»، ببخشید و عفو کنید و بعد صفح کنید، یعنی وقتی عفو کردید، یادتان برود که چه ظلمی به شما کرده بود. در هر حالتی کار این پسرخاله نقص دارد، اما امر میکند که او مورد بخشش واقع شود و بعد میگوید که «أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»، آیا خودت دوست نداری که خدا در حق شما با مغفرت رفتار کند؟ این انصاف است، جلب رحمت الهی در گرو بخشش با بندگان میسر میشود. هر انسان شریف و آشنا و معتقد به غیب، خودش را سائل عفو و رحمت حق میداند و اگر مومن باشد، چون مومن بازتاب تعالیم الهی است، خود او نیز باید اهل عفو و گذشت باشد و این در جایگاه ریاست و مدیریت، جنس امر علی(ع) را به خود میگیرد و به عنوان یک واجب قطعی، اصلیترین سند برای رسیدن به توفیق است. اینکه امر فرموده حتما درست و جدی است و مبنای محاسبه است.
لذا ما از برخی روایات تعریف نازلی ارائه میکنیم. میفرماید «المومن مرآة المومن»، مومن آینه مومن است. یعنی چه کاری میکند؟ یعنی مومن، معیاب برادرش را رفع میکند، اما برخی متخصص عیبیابی شدهاند و کاری ندارند جز اینکه یک سازمان عریض و طویل درست کنند که عیب دیگران را پیدا کنند، اما این مومن نیست. وقتی فرمود «المومن مرآة المومن»، یعنی مومن بازتابش خواسته الهی است. خدا مومن است و از ویژگیهای مومن، عفو است و اگر کسی دعوای ایمان دارد، شرط ایمانش این است که اهل عفو و بخشش باشد و همچنین ستار و پردهپوش باشد، چون خودش نیز این توقع را از خدا دارد.
خداوند غفور و رحیم است و اگر در سایه این آیه حرکت کنیم، یعنی مومن، غفور رحیم است. مومن باید از ویژگیهای خدا برخوردار باشد و کسی که اینطور نیست، به اعتبار تکلیف شرعیه خود نمیتواند ادعای ایمان کند. اگر از زبان کسی ترسیدند، یعنی ایمانش عیب دارد. جامعه با دیدن انسان مومن آرامش و وقار پیدا میکند، نه اینکه دچار خوف و هراس شود. در منزل نیز همینطور است و مردم متدینی که هویت ایمانی برای خودشان قائل هستند، نباید همسرشان به دلیل حضور آنان در منزل دچار خوف و هراس شود. این اعمال هویت ایمانی را ساقط میکند و یک عمل خلاف انصاف است و بیانصافی هم ظلم بزرگی است و قلمرو آن هم بسیار وسیع و دقیق است.
انتهای پیام