به گزارش ایکنا؛ حشمتالله قنبری، پژوهشگر تاریخ اسلام در برنامه «هدی» که شب گذشته، 23 خردادماه، از شبکه قرآن و معارف سیما پخش شد، به شرح فقراتی از نهجالبلاغه پرداخت که در ادامه میخوانید؛
در جلسات قبل در مورد حاکمیت و اثربخشی انصاف در شئون سیاسی و اقتصادی جامعه بحث شد و از هدایت علی(ع) اینطور دریافتیم که انصاف یک اکسیر فیاض و جریانآفرینی است که میتواند در جمیع جهات، زندگی اولاد آدم را به سامان برساند و جریان حیات را لبریز از خیر و برکت و محبت بکند و ریشههای انشقاق و انحراف را نیز در زندگی اولاد آدم بخشکاند.
امام متقیان دستور میدهد که با مردم و خدا باانصاف رفتار شود و بعد هم در یک سرفصل به موازات سرفصلهای بعدی تأکید میکند که باید با با اهل بیت خود نیز به انصاف توجه شود. یک بخش آن این است که اهتمام کنید اهل و عیال خودتان به کار خود بپردازند و زمینههای نامناسب را برای تصرفات بیجای آنان فراهم نکنید تا آنان نیز از موقعیت شما سوء استفاده کنند و به جای شما بر شئونات سازمانی سیطره پیدا کنند. یا به این اعتبار که منسوب به شما هستند، به همه چیزهایی که به موجب قانون، صلاحیت رسیدن به آنها را ندارند، دسترسی یابند و بعد هم غاصب حقوقی باشند که متعلق به آنان نیست. یعنی در جایگاهی بنشینند که از صلاحیتهای لازم برای احاله مسئولیت به آنان برخودار نیستند.
اما نکته مهم این است که انصاف یک تیغ اصلاحگری است که در جمیع جهات، زندگی انسان را منطقی میکند. یعنی حیات معتدل و منطقی انسان با انصاف به تعدیل میرسد. این تنها حکم انصاف در مورد اهل خانه نیست. ملکه انصاف احکام دیگری هم دارد که تمام طبقات جامعه برای اقامه آنها مسئولیت مشترک دارند. انصاف حکم میکند که یک مقام و مدیر و کارگزار حکومتی نسبت به اهل خانه خودش و به انجام تکالیف همسرانه و پدرانه کوتاهی نکند.
بیاعتنایی به وظایف فرزندی، همسری و پدری، هم بیانصافی است و هم آثار سوء و زیانباری دارد که گاهی اوقات اثر قطعی همه اعمال صالح یک فرد حکومتی را به نابودی میکشاند. گاهی اوقات در زندگی بسیاری از مدیران دیدهاید که برخی از مقامات میگویند به دلیل مشغله کار و تراکم مسئولیتها، به زندگی خود نمیرسند که این حرف بسیار بیربط است و خلاف انصاف. انصاف نیست یک مدیر حکومتی به بهانه کار و رسیدگی به مأموریت و ... از متن زندگی خودش غافل بماند.
وجود مبارک علی(ع) در تمام دوران زندگی، معلم تربیت درست و زندگی منصفانه بود و دست رد بر همه ادعاهایی زد که در ردههای حکومت انجام میشود. او رئیس بود، مظلوم بود، در شئون اجتماعی مردم حضور داشت و فعالیت اقتصادی هم داشت. همچنین قلمرو حکومتی او آنقدر وسیع بود که خورشید در آن غروب نمیکرد. اما وقتی جامعه به رفتار ایشان مینگرد، میبیند هیچ چیز از قلم نمیافتد و از فقرای مدینه تا بانوی اول اسلام یا برادر بزرگی گه در کنارش نیست و تا یتیمهای جامعه، در قبال هیچیک از آنان، هیچ رفتاری خلاف منطق و انصاف انجام نمیدهد.
او ثابت کرد که مسئولیتی در کره زمین نیست که فرصت زندگی منطقی با خانواده را از یک مسئول بگیرد. اگر زندگی علی(ع) نبود، ممکن بود این ادعاها شنیده شود. این روزها با یک حق بهجانبی ویژهای مطرح میکنند که ما تمامقد وقف اسلام شدهایم، اما اسلام این را نمیخواهد، چون گاهی اوقات حضور بدقواره یک مدیر، باعث از حرمت انداختن سیستم میشود و این وقفههای بیخود و حضورهای مضر، نهتنها خیر ندارد، بلکه باعث سدفیض میشود.
گاهی اوقات فضاسازی رسانهای هم مطرح است که جریان تربیتی ناخواستهای برای برخی مقامات درست میکند که آنها برای اینکه ثابت کنند اهل رانتخواری نیستند، با اهل و عیال و فرزندان خود رفتاری ستیزهجویانه دارند و با آنها مانند بیگانهها برخورد میکنند. دختر و پسر شما، شما را رئیس نمیبینند. همسر شما با شما یک زندگی پاکیزه داشته است، حال نباید رها شود و بعد برای اینکه ثابت کند یک مدیر متدین است، غیرمتدینانهترین رفتار را با خانواده خود انجام میدهد.
اگر یک وقت یک پدر، محبت را از فرزندانش دریغ کند، آیا نیاز به محبت از بین میرود؟ خیر. او رفتار دیگران را میبیند و بعد تمام این سوءرفتار را به پای نظام اسلامی مینویسد و با نظام مسئلهدار میشود و زمانی که بسط ید پیدا میکند، میتواند نارضایتی خودش را بروز دهد و این مسئله تبدیل به خوراک برای بیگانه میشود. برخیها هم هستند که یادشان میرود پدر و مادری دارند و ماه به ماه، نه به دیدار آنها میروند و نه از حالشان جویا میشوند.
وقتی جریان تربیت غلط باشد، آثار غلط هم میآید و انصاف این را مدیریت میکند و جهت میدهد و میگوید برایش وقت بگذار. یک نکته دیگر اینکه یک بیانصافی که بزرگتر از این است، در جامعه به وجود آمده و واژهای به نام آقازادگی مطرح میشود. یک رفتار زشت و تبهکارانهای نسبت به هر کسی که پدرش کارهای است و عمری خدمت خالصانه کرده، صورت میگیرد. این آقازده گفتن برای این است که تحقیرش کنند و این شیوه نیز خلاف شرافت انسانی است و انعطاف و انفعال در مقابل این جوسازیها نیز این نیست که فقط فرزندان مسئولین را آزار دهد، بلکه شخصیت جامعه را نیز تنزل میدهد.
شخصاً بسیاری از فرزندان مقامات را میشناسم که از خودشان بهتر هستند و بیش از آقازادگی، آقا هستند و این دلیل ندارد که چون پدرش مسئولیت داشته، هر فضیلتی داشته باشد، با یک آرم آقازادگی، موجودیت او را خراب کند که این کار خلاف مروت است. آقازادگی مفهوم بدی نیست و نسبت دادن آن به گرگزادههای بیتربیت یا آدمهای از تربیت گریزان، باعث میشود انسان وارد حریم ظلم و بیانصافی شود و آثار این رفتار به جامعه برمیگردد.
آقایی و آقازادگی اقتضای شخصیت انسان است و همه ما پدرمان را آقا میدانیم و میشویم آقازاده. چرا تربیت جامعه باید طوری شود که آدم بیتربیتی که نه خود و نه پدرش آقا نبوده است، یا خودش به دلیل مباشرت با نااهلان وضعیت بدی پیدا کرده را در نظر بگیرید و واژه آقازاده را خراب کنید؟ اگر آقایی را از جامعه بگیرید، چه اسمی روی آن میگذارید؟ این بار تربیتی است که نوعاً هم در فضای مجازی ساخته میشود. ما هیچ وقت فکر نمیکنیم ممکن است دستی پشت این قضیه باشد که با شکستن این واژهها دنبال یک تربیت نابسمان باشند. لذا این مسئله باید مدیریت شود. مقامات هم باید برای اهل خود وقت بگذراند و با آنان شام و نهار بخورند و با آنان مسافرت بروند و انصاف را رعایت کنند.
انتهای پیام