به گزارش ایکنا، نشست «دین و تجدد در اندیشه داود فیرحی» با سخنرانی حجتالاسلام میرموسوی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید شب گذشته، 26 فروردینماه، در صفحه اینستاگرام دینآنلاین برگزار شد. متن جلسه از نظر میگذرد؛
موضوع بحث رابطه دین و تجدد در اندیشه مرحوم فیرحی است. رابطه دین و تجدد یک موضوع مهم در جهان اسلام و جهان غرب است. پیشینه این بحث در غرب به جریان روشنگری در قرن هجدهم میرسد، در جهان اسلام هم از آغاز رویارویی با تجدد این بحث طرح شده است. این بحث دو حوزه مهم دارد: یکی بحث نسبت دین و علم جدید و دوم نسبت دین با ارزشهای اخلاقی جدید.
همان طور که میدانید این بحث یک جایگاه ویژه در اندیشه فیرحی داشت و ایشان در پی دریافت دینبنیاد از تجدد بود و راه سومی بین دو گروهی برگزید که با مبانی متفاوت، گسست و ناسازگاری دیانت و تجدد را مطرح میکنند. برخلاف کسانی که او را به عنوان سکولاریسم پنهان توصیف کردند ایشان دنبال تقویت ایمان در شرایط کنونی بود و اتفاقاً پروژهاش عکس آن بود. آن دوستانی که ایشان را به عنوان سکولاریسم پنهان توصیف کردند خودشان از یک نوع سکولاریسم نقابدار رنج میبرند. آنها کسانی هستند که میخواهند در پوشش دین، نظام اقتدارگرا را توسعه بدهند و برقرار کنند.
عرایضم را در سه محور مطرح میکنم؛ یکی صورتبندی دیدگاهها، دوم بررسی و تحلیل رهیافت ایشان و سوم یکسری نکات که در حاشیه بحث قابل طرح است. دو دیدگاه اصلی در این ارتباط قابل طرح است یکی دیدگاهی که گسست و ناسازگاری دیانت و تجدد را مطرح میکند و دیگری دیدگاهی که بر پیوند و سازگاری این دو تأکید میکند. ایده اول از دو رویکرد متفاوت مطرح شد: یکی تجددگرایان غیرمذهبی و دوم سنتگرایان مذهبی. هم تجددگرایان غیرمذهبی بر این شکاف تأکید میکنند و هم سنتگرایان مذهبی.
این ایده نخست توسط تجددگرایان غیر مذهبی در جهان غرب مطرح شد و رادیکالترین شکل آن توسط نیچه طرح شد که همان ایده مرگ خدا بود، ولی افرادی مثل آگوست کنت هم این مسئله را مطرح کردند. اینها دین را یک پدیده پیشامدرن میدانند و عقل و علم و ارزشهای مدرن را با باورهای دینی ناسازگار میدانند و از این دیدگاه متافیزیک و الهیات دینی با بینش خاصی که در تجدد است، ناسازگار است. میشود گفت که این ایده در جریان سکولاریسم هم تا حدی تقویت شد، چون سکولاریسم هم با تبعید دین از حوزه عمومی به حوزه خصوصی برجسته شد. این اندیشه در اواخر قرن بیستم مورد بازنگری قرار گرفت و پساسکولارها ایده متفاوتی مطرح کردند.
در جهان اسلام هم ایده دوپارگی و گسست دین و تجدد در میان برخی روشنفکران و افراد سنتی طرفدارانی داشت؛ مثلاً در عصر مشروطه میتوان شیخ فضل الله نوری را به عنوان نماینده این طرز تفکر بدانیم.
در مقابل، آن رویکردی که پیوند و سازگاری دین و تجدد را مطرح میکند دو رویکرد از هم تفکیک میشود یکی رهیافتی که بر ریشههای الهیاتی تجدد تأکید میکند و تجدد را امری دینبنیاد میداند و دوم رهیافتی که با تأکید بر عناصر خردگرایانه دین، دین را با تجدد سازگار میداند. در واقع رهیافت اول در جهان غرب پس از جنگ جهانی دوم و واقعه یازده سپتامبر مطرح شد. از دیدگاه این جریان مسیحیت یک مقدمه ضروری دوران مدرن است. آنها اساساً تجدد را امری درونسنت میدانند که برخاسته از یک نگاه نقادانه به بخشی از سنت است.
در میان اندیشمندان ایرانی به ویژه جریان روشنفکری دینی هم این ایده مطرح شده است. مثلا مرحوم بازرگان در کتاب مذهب در اروپا نقش مذهب را در پیدایش تجدد مورد توجه قرار داد و ریشههای الهیاتی تجدد را بررسی کرده است. دکتر فیرحی هم در چهارچوب همین دیدگاه به رابطه دین و تجدد نگاه میکند و نه تنها تجدد را با مذهب ناسازگار نمیداند بلکه مذهب را مقدمه ضروری برای تجدد میداند و کل پروژه ایشان در این چهارچوب سامان پیدا کرده است.
ایشان در این مسئله از دو جریان پیروی کرد؛ یکی جریان نواندیشی دینی که در ایران از سیدجمال آغاز میشود و دوم همین جریانی که در غرب مسیحیات را مقدمه تجدد میداند. مرحوم فیرحی میگوید که اساساً دوگانهسازی میان مذهب و تجدد و ایده ناسازگاری این دو یک ایده جعلی و ساختگی است و با شرایط جامعه مذهببنیاد ایران ناسازگار است؛ این ایده از یک سو کسانی که از رهیافت محافظهکارانه به مسئله نگاه میکنند، مطرح شده است. این افراد طرفداران تجدد را تکفیر میکنند و از آن طرف کسانی که دغدغه تجدد دارند آن را در گرو این میدانند که مذهب را کنار بگذاریم، ولی تاکید فیرحی بر این است که اینگونه نیست.
ایشان برای طرح این بحث سه مقدمه دارد: یک دریافت غیر ماتریالیستی از تجدد، دوم تأکید بر رویکرد مذهبی کسانی که تجدد در غرب را بنیانگذاری کردند و سوم اینکه مدرنیته بر بنیان یکسری ارزشهای اخلاقی و ایمانی استوار است.
انتهای پیام