به گزارش ایکنا؛ نشست «عدالت، فلسفه ولایت» با سخنرانی حجتالاسلام سیدجواد ورعی، استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم شب گذشته، 29 فروردینماه، در صفحه اینستاگرام دینآنلاین برگزار شد. متن جلسه از نظر میگذرد؛
موضوع بحث ما نسبت بین عدالت و ولایت است. مقصود ما از بحث ولایت، ولایت به عنوان یک امر اعتباری است که از سوی حق تعالی جعل شده است و برای اولیای الاهی و انبیای الاهی اعتبار شده است؛ منظور همان حکومت و سرپرستی امور جامعه است. همانطور که اشاره شد، یکی از حرفهای جدیدی که در سالهای اخیر مطرح شده است، بحث تقدم ولایت بر عدالت است. این در حالی است که نظریه مشهور در میان دانشمندان اسلامی این است که هدف حکومت و ولایت برقراری عدالت است، هدف انبیای الهی از رسالت در درجه اول برقراری عدالت در جامعه بوده است. قرآن کریم هم بر این مطلب تصریح کرده است.
آنچه مسلم است این است که عدالت یکی از اهداف حکومت است و انبیای الاهی برای همین مبعوث شدند. اولیای الاهی هم اگر قدرتی به دست آوردند هدف اولیشان برقراری عدالت بود. در قرآن کریم آیهای است که خطاب به حضرت داوود(ع) میفرماید: ما تو را جانشین در زمین قرار دادیم تا در میان مردم به عدالت حکم کنی. این مضمون در روایات و سیره پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) هم هست. جمله معروفی از امیرالمومنین شنیدید که فرمودند اگر مسئولیتی که بر عهده من است که از ستم ثروتمندان جلوگیری کنم و برای گرسنگی ستمدیدگان تلاش کنم، وجود نداشت، حاضر نبودم خلافت را برعهده بگیرم. این نگاه اولیای الاهی به مقوله ولایت به عنوان یک امر اعتباری است. از نظر آنها حکومت صرفاً ابزاری بوده است که خدا در اختیار آنها قرار داده تا بتوانند از حقوق مظلومان دفاع کنند.
من برخی از گزارههایی که در کلمات این افراد که ولایت را مقدم بر عدالت میدانند، بیان میشود انتخاب کردم و برای شما نقل میکنم تا ببینید چطوری چنین نتیجهای گرفتند. از جمله اینکه گفتند برای تثبیت عدالت به ولایت نیازمندیم. خب این حرف درستی است و من هم گفتم حکومت مقدمه برقراری عدالت است. اگر بخواهد در جامعه عدالت برقرار شود، نیاز به اهرم قدرت و حکومت است چون عدهای از مردم تا زور نباشد به حقوق دیگران تجاوز میکنند. مقدمه دومی که مطرح میکنند این است که برای تشخیص صحیح عدالت، به ولایت نیازمندیم. حتی اگر این سخن درست باشد که برای تشخیص مصادیق عدالت نیاز داریم ببینیم تشخیص والی جامعه چیست، باز از این نتیجه گرفته نمیشود ولایت مقدم بر عدالت است. صحیحش این است گفته شود ولایت مقدمه عدالت است، نه اینکه بر عدالت تقدم دارد. خیلی فرق دارد یک چیز مقدمه چیز دیگری باشد با اینکه از نظر ارزشی بر آن مقدم باشد. از این دو مقدمه میخواهند نتیجه بگیرند که ولایت اصالت دارد، در حالی که آنچه اصالت دارد عدالت است و ولایت هم برای تحقق عدالت است. آنچه اصالت دارد برقراری عدالت در جامعه است.
گزاره دیگری که مطرح میکنند، این است که مشروعیت عدالت به ولایت است. توجه داشته باشید من به این مناسبت مایلم مقدمتاً پرسشی را مطرح کنم. یکی از مباحثی که در اندیشه سیاسی اسلام قابل توجه است، این است که حکمت جائر در ادبیات دینی ما چه حکومتی است. آیا حکومتی است که منصب ولایت را غصب کرده باشد؟ آیا هر حکومت غاصبی جائر است یا نه، حکومتی که رفتارش ظالمانه و ستمگرانه باشد، متصف به حکومت جائرانه است. این بحث مهمی است که آثار متفاوتی دارد. به نظر من حتی اگر حکومتی که منصب ولایت را غصب کرده باشد، جائر بدانیم، آنچه مهم است این است که حکومتی که رفتارش ظالمانه باشد، متصف به حکومت جور است.
علامه نائینی در کتابش بحث جالبی را مطرح کرده است. علامه نائینی از فقیهان به نام شیعه است و این کتاب را در دفاع از مشروطیت نوشته است. ایشان حکومتها را به دو دسته تقسیم کرده است: گفته یا ماهیتشان ولایت است یا مالکیت است. زمامداران جامعه یا خودشان را والی و امانتدار جامعه میدانند یا مالک سرزمین و مردم سرزمین و جامعه میدانند. تفاوت ماهوی بین این دو نوع حکومت است. حکومت در اسلام از نوع اول است، چه حکومت معصوم باشد و چه غیر معصوم. حقیقت ولایت هم همان امانتداری و سرپرستی امور جامعه است. اگر حقیقت حکومت نوع اول یک نوع سرپرستی امور جامعه است، قهراً کسانی که در این منصب قرار میگیرند، خودشان را امانتدار جامعه میدانند.
ایشان میگوید چه تدبیری باید اندیشید حکومتی که ماهیتش ولایت است، به مرور زمان به حکومتی که زمامداران جامعه خود را مالک مردم میدانند، بدل نشود. ایشان میگوید آنچه در فرهنگ اسلامی تضمینی برای جلوگیری از تغییر ماهیت حکومت است، مقام عصمت است. عصمت کنترل و نظارتی است که در نظرگرفته شده تا مانع شود ماهیت حکومت تغییر کند. بعد میفرمایند الآن دست ما از دامن عصمت کوتاه است و باید به فکر دیگری باشیم. در زمان مشروطه ایشان دنبال دفاع از نظام مشروطه بودند و معتقدند بودند یک نظارت بیرونی میتواند مانعی برای تغییر حکومت باشد.
این مطلب را برای این عرض کردم که نشان دهم از نگاه نائینی در این کتاب، حتی مقام عصمت که در زمامدار معتبر شمرده است، برای این است که حکومت تغییر ماهیت ندهد و از حکومتی که وظیفهاش رعایت حقوق مردم است و باید از حقوق مردم مراقبت کند، به حکومت مالکانه تبدیل نشود. این بحث آنقدر اهمیت دارد که فلسفه عصمت هم برقرار عدالت در جامعه است. برای اینکه مطمئن شویم صاحبان قدرت عدالت را زیر پا نمیگذارند، عصمت در زمامدار معتبر شناخته شده است. وقتی فلسفه اعتبار عصمت تضمین تحقق عدالت در جامعه است، به طریق اولی در سایر حکومتها که شخص غیر معصوم در جامعه حضور دارد، فلسفه حکومت، امانتداری و رعایت حقوق مردم است.
انتهای پیام