روایت بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز از زبان بازماندگان فاجعه
کد خبر: 4028587
تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۸

روایت بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز از زبان بازماندگان فاجعه

۲۷ دی‌ماه سال ۱۳۶۵ بود که نخبگان دانشگاه تبریز، هدف بمباران دشمن قرار گرفتند و امروز پای صحبت‌های بازماندگان این حادثه نشستیم تا بار دیگر حقایق آن روز‌ها را بازگو کنیم.

بمبران دانشکده فنی دانشگاه تبریز، 27 دی، جهاددانشگاهی

27 دی سال 1365 بود که نخبگان دانشگاه تبریز، هدف بمباران دشمن قرار گرفتند و امروز پای صحبت‌های بازماندگان این حادثه نشستیم تا بار دیگر حقایق آن روزها را بازگو کنیم. شهادت، فرهنگی که از آغاز طلوع آفتاب اسلام در طول تاریخ، سبب پیشرفت و حفظ اسلام در برابر دشمنان شده است. این بار نیز این فرهنگ اصیل در وجود دانشجویانی نمود پیدا کرده که در کنار همه علایق دنیوی، همچون خانواده، تحصیل و غیره دل در گرو دین و ناموس و اعتقادشان نهادند و با خون پاک خویش درخت تناور اسلام را آبیاری کردند.

سال ۱۳۶۵ از جمعی از دانشجویان دانشگاه تبریز که آماده اعزام به جبهه‌ها بودند، خواسته شد که به جای اعزام به جبهه، به‌عنوان نیروهای بسیجی در ساخت مهمات در دانشکده فنی این دانشگاه که در ساعات غیر درسی در اختیار دانشجویان بسیجی به جهت تأمین مهمات جبهه قرار گرفته بود، از تخصصشان استفاده شود.

دانشجویان نیز با شور و انگیزه خالص و ناب، از هر رشته و شهری ثبت نام کردند، قرار بر این شد که این دانشجویان با استفاده از امکانات و دستگاه‌های موجود در کارگاه، قطعات نظامی مورد نیاز در جبهه را تولید کنند، این اقدام از اوایل دی‌ماه سال ۱۳۶۵ شروع شد، دانشجویان با سن کم اما درک و شعوری بسیار، عمق این رسالت عظیم را با جان و دل درک کرده بودند و عاشقانه، بعد از اتمام ساعات درسی و امتحانات دانشگاه، به سمت کارگاه فنی پر می‌کشیدند و تا پاسی از شب بیاد رزمندگان جبهه‌های جنگ علیه باطل، هرچند با تجهیزات مختصر و ناقص، اما با چاشنی عشق و ایمان می‌ساختند مهماتی را که سپر شود در مقابل تیرهایی که اسلام را نشانه رفته است.

در سال ۶۵ راه‌اندازی و مدیریت کارگاه فنی دانشگاه تبریز در ساعات غیر درسی برای تولید مهمات جنگی و خوداتکایی در تولیدات استراتژیک بر عهده‌ جهاددانشگاهی آذربایجان‌شرقی بود که در ۲۷ دی‌ همان سال با بمباران رژیم بعثی عراق، ۲۲ نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز و پرسنل جهاددانشگاهی به مقام والای شهادت نائل و هفت نفر نیز جانباز شدند.

اين شهیدان پاكباز، مهندس حاج سجاد(ايرج) خلوتی، محسن محمدی غريبانی، رحمان قفل‌گری، مرتضی زمان‌پور، علی فصيح كجاآبادی، حميدرضا ملكوتی‌خواه، علی‌رضا رضوان‌جو، عباس ارشدی‌پور، صديار صفری، بياضعلی اسدی‌فرد، سيد محسن جواهری، سعيد اميرخانی، مهدی اميركاظمی، عليرضا كريمی وفايی، حسين شيرين سرندی، مرتضی جابری، فواد الدين محمودی، يعقوب اسماعيل‌زاده، شيرزاد شريفی، هاشم اخترشمار، عادل جعفری نويمی‌پور و حسين رضاپور بودند.

همچنين آقایان جمال شكوری، يحيی خليلی، مجيد خيراللهی، مجيد اسم حسينی، عليرضا دل‌فكار باغبان، رضا انیسی و محمد منافی فرتوت در اين حادثه مجروح شده و به‌عنوان اسناد زنده این جنایت فجیع، رسالتی دیگر را بر دوش گرفتند تا زبان گویای آن شهدا و افکار و اندیشه‌های نابشان باشند.

خبرگزاری ایکنا، در راستای بررسی اتفاقاتی که در آن شب افتاد، نشستی را با حضور سیدجمال‌الدین شکوری، علی‌رضا دل‌فکار و محمد منافی فرتوت برگزار کرد تا پای صحبت‌های این بازماندگان عزیز و نخبه دانشگاهی حادثه بمباران 27 دی‌ماه بنشیند.

سید جمال‌الدین شکوری، یکی از بازماندگان بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز، با اشاره به وضعیت سیاسی کشور در طول سال‌های گذشته، اظهار کرد: اگر ما زیر سایه ولایت فقیه قرار نداشتیم، الان وضعیت کشور از سوریه هم بدتر می‌شد. بر اساس عنایت ولایت فقیه و لطف خداوند متعال است که رهبر معظم انقلاب، هدایت ملت ما را برعهده گرفته و تاکنون آب زیر آب تکان نخورده است.

روایت بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز از زبان بازماندگان فاجعه

وی در ادامه با تقدیر از تلاش‌های جهاددانشگاهی آذربایجان‌شرقی، افزود: جهاددانشگاهی در راستای خوبی حرکت می‌کند اما باید اصلی‌ترین رسالت این نهاد، فرهنگسازی باشد. شهید برای همه ما است و معرفی آن‌ها، تکلیفی بر گردن هر دانشگاهی است و در راستای معرفی آن‌ها نیز باید مثل یک مجموعه حرکت کنیم.

شکوری، با بیان اینکه مشهدالشهدای دانشگاه‌ها، بیانگر تاریخچه‌ای از رشادت‌های دانشجویان و دانشگاهیان این دانشگاه است، ادامه داد: کسانی که آن روزها را ندیده‌اند، آن صداها را نشنیده‌اند و با آن بچه‌ها انس نداشته‌اند، نمی‌دانند که چه روزهایی را ما سپری کردیم. شاید برای نسل جدید بیان خاطرات آن روزها مثل داستان باشد در حالی که تمامی آن‌ها عین حقیقت است.

وی ادامه داد: وقتی وارد دانشگاه شدم، حال و هوای دانشگاه مرا فرا گرفت و شروع به شک در مورد برخی اعتقاداتم کردم اما در آن دوران به عینه دیدم که چگونه دست و پای جوانان دانشگاهی قطع می‌شد ‌و پس از بمباران، چگونه همه ذکر «السلام علیک یا اباعبدالله» را می‌گفتند. پس از بمباران، با گوش‌هایم می‌شنیدم اما چون در وضعیت بدی قرار داشتم، یک دستم قطع شده و چشمانم ترکش خورده بود، فقط یادم می‌آید که توانستم شهادتین را بگویم. دکتر حسینی یکی از بازماندگان آن حادثه که جراحت چندانی نیز برنداشته بود هم نمی‌توانست کاری کند. هر سال که به روز ۲۷ دی می‌رسیم، خاطرات آن روز و آن شب، مثل یک قطار از مقابل چشمانم می‌گذرد.

شکوری، با اشاره به زندگی شهدای دانشگاه در دوران‌های مختلف و زندگی شهید فراهانی، یکی از شهدای این دانشگاه، گفت: فراهانی بعد از مرگ تمامی اعضای خانواده‌‌اش، حتی یک وعده غذای گرم نخورده بود. با همدیگر به خط مقدم رفته بودیم و او به شوخی به من گفت که شکوری، غذای خوبی برایم بخر. رفتیم و غذای گرم خریدیم. آن موقع بود که گفت، برای این به تو گفتم برایم غذا بخر، چون این آخرین غذای من است. برگشتیم به شهر تبریز و پیکرش در دانشگاه تبریز تشییع شد.

این جانباز حادثه بمباران 27 دی‌ماه دانشگاه تبریز، تصریح کرد: بچه‌های ما اینگونه و با دانستن زمان شهادتشان، شهید می‌شدند، نه اینکه اصلاً معنی شهادت را ندانند و در دی ماه سال 65 نیز این بچه‌ها آن موقع با آغوش باز به کارگاه آمدند تا تسلیحات بسازند، نه این‌که کسی آمدنشان را تحمیل کند.

روایت بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز از زبان بازماندگان فاجعه

وی با تاکید بر اینکه باید به این شهدا، ارزش و احترام خاصی قائل شویم، گفت: تکلیفی بر گردن ما است که یک مکان مناسب و در شأن این بچه‌ها در دانشگاه تبریز آماده کنیم.

شکوری، با انتقاد از وضعیت مشهدالشهدای دانشگاه تبریز، افزود: مادر شهید رضوان جو، سجده گاهش را در آغوش می‌گرفت. مادر شهید اخترشمار می‌گفت که یک روز بدون وضو به فرزندم شیر ندادم. اینگونه رفتارهای بزرگمنشانه تاریخ شهدای ۲۷ دی در یک اتاق گم شده است و نتوانستیم تاکنون کاری در شأن این شهدا انجام دهیم.

وی با اشاره به شخصیت‌ها و رفتارهای شهدای ۲۷ دی، گفت: وقتی برق کارگاه قطع می‌شد، بچه‌ها به جای این‌که بشینند و گپ بزنند، دعای توسل حضرت زهرا(س) را می‌خواندند و برای رزمندگان جبهه دعا می‌کردند.

یکی از بازماندگان حادثه 27 دی دانشگاه تبریز، افزود: از وقتی که کارگاه را راه‌اندازی کردیم، هر روز کاغذی با عنوان اینکه شما را می‌زنند، در اتاق بنده که سرپرست کارگاه بودم، گذاشته می‌شد اما بنده اعتنایی نمی‌کردم. روز آخر اما به شهید رضوان جو گفتم که احتمالاً ما را خواهند زد، رضوان جو به من گفت که شکوری فکر می‌کنی ما چگونه به این کارگاه می‌آییم؟ ما هر شب با غسل شهادت به این کارگاه می‌آییم.

وی ادامه داد: آن روزها، بچه‌ها بدون وجود محافظی در برابر رگبار و تیربار دشمن در کارگاه تسلیحات می‌ساختند و واقعاً در ساعت 22 و ۲۰ دقیقه روز ۲۷ دی، مظلومانه شهید شدند. با این حال حقیقت‌های آن روزها گفته نمی‌شود و فقط گذرا از آن‌ها رد می‌شویم.

این جانباز اظهار کرد: آن روزها هیچ کشوری حاضر نبود حتی یک میخ به ما بدهد، در نتیجه ما بر خود تکلیف احساس کردیم که باید کار کنیم و با ساخت دست خودمان دشمن را بزنیم. یکی از معجزات الهی نیز این بودکه در زمان کوتاه، پیشرفت بالایی در ساختن تسلیحات داشتیم.

وی با بیان اینکه شهادت لیاقت می‌خواهد و ما ماندیم تا راوی آن روزها باشیم، گفت: باید هدف، راه و افکار وصیتنامه‌های آن شهدا را زنده نگه داریم. کدام جوانی در دهه 20 زندگی‌اش به ازدواج، زندگی و درآمدش فکر نمی‌کند و تمام ذکرش شهادت می‌شود؟ کدام مکتب است که این جوان را بزرگ کرده و با علم و آگاهی به شرایط زمانش، زندگی‌اش را تقدیم خدا می‌کند.

شکوری، با بیان اینکه افرادی در آن روزها، سوای گرایش سیاسی در راه‌اندازی و پیشرفت آن کارگاه، نقش داشتند، افزود: مهندس رهنورد یکی از آن افرادی است که شب در کارگاه نمی‌ماند اما در فعالیت کارگاه پابه پای ما زحمت بسیار کشید اما از او یاد نمی‌شود.

وی در مورد اینکه از چه زمانی ساخت تسلیحات در دانشگاه تبریز شروع شد، اظهار کرد: وقتی که نه دانشگاه تبریز و نه جهاددانشگاهی به این مورد ورود نیافته بودند، جواد فاتح، فرمانده تخریب وارد دانشگاه شد و به ما گفت که چاشنی مین برای عملیات‌ها نداریم. آن زمان در دانشگاه هیچ کسی از نحوه ساخت آن چاشنی اطلاع نداشت. با این حال با همراهی دکتر حسینی به پیش دکتر صیفلو رئیس وقت دانشگاه تبریز و دکتر محسنی رئیس دانشکده فنی رفتیم و مجوز ساخت چاشنی را گرفتیم و بی سر و صدا شروع به کار کردیم. با وقوع حادثه‌ای غیرقابل پیش‌بینی، مدتی کارمان را متوقف کردیم و سپس صنایع خودکفایی سپاه با ماصحبت کرد و با هماهنگی جهاددانشگاهی برنامه‌ریزی کردیم تا در کارگاه فنی دانشگاه تبریز دوباره ساخت تسلیحات آغاز شود.

محمد منافی فرتوت یکی دیگر از بازماندگان بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز، نیز در ادامه اظهار کرد: امروز از جنگ سخت به جنگ روایت‌ها رسیده‌ایم. در این راستا افرادی هستند که در دوران جنگ تحمیلی در کشور نبودند اما امروز با نام شهدا برای خود پله ترقی ایجاد می‌کنند.

روایت بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز از زبان بازماندگان فاجعه

وی تصریح کرد: باید اهداف برگزاری بزرگداشت‌های شهدای ۲۷ دی، بازنگری شود چرا که هدف از برگزاری چنین رویدادهایی به‌صورت کلاسیک فقط سخنرانی و در انتها تقدیر از خانواده‌ها است، در حالی که می‌توان با تولید مقالات و ساخت محتوا به این حادثه، شکل جامع تری بدهیم که قابل درک برای نسل جوان باشد.

منافی افزود: می‌توانیم رفتارها و شخصیت‌های شهدا را معرفی کنیم. مثلاً شهید اخترشمار پیش از شهادتش، می‌دانست که شهید می‌شود. یا اینکه مثل خلبان ژاپنی که 10دقیقه از عملیات نجاتش را در قالب 400 صفحه کتاب نوشته است، ما نیز اتفاقات آن روزها را در قالب کتاب انتشار بدهیم.

وی ادامه داد: شهید رضاپور پیش از ورود به کارگاه، در 15 عملیات شرکت کرده بود و یا یکی از شهدای ۲۷ دی، قبلاً در خط مقدم گلوله به سرش خورده بود و در سردخانه وقتی دیده بودند نایلون پیچیده شده بر پیکرش بخار شده است، فهمیده بودند زنده است و سپس این شهید از تلاشش دست برنداشته و به جمع ما در کارگاه پیوسته بود و در نهایت شهید شد.

منافی بیان کرد: برخی کلمات هستند مثل دیگری را بر خود مقدم داشتن که فقط در وجود این شهدا متبلور می‌شود. در یک بررسی و دسته‌بندی شعارهای دوران انقلاب، مشخص شد که در 75 درصد آن‌ها کلمه استقلال به کار رفته است، ما نیز می‌توانیم به جای قناعت به شرح حال شهدا، با طبقه‌بندی وصیتنامه‌های آنها، خواسته‌هایشان را مشخص کرده و به مردم ارائه دهیم و جامعه را با خط تفکر شهدا درگیر کنیم.

یکی از بازماندگان حادثه بمباران 27 دی دانشگاه تبریز، با گذری به شب حادثه بمباران کارگاه، افزود: موقعیت کاری من درست زیر جایی بود که بمب افتاده بود، اما چون آن روز زودتر به کارگاه رفته بودم، به جای دستگاهی که اغلب با آن کار می‌کردم، به سمت دستگاه تراشکاری که هفت متر با محل بمب فاصله داشت رفتم. دو نفر بعد از من، مهندس دل‌فکار در کنار برق سه فاز بود که متأسفانه با 90 درصد سوختگی مواجه شد. دو نفر قبل از من و نزدیک به بمب نیز شهید رضوان جو قرار داشت.

وی گفت: شهید رضوان جو همیشه ناراحت بود و از خدا گله داشت که چرا تک فرزند است و نمی‌توانست به جبهه برود. وقتی هم که شهید شد، پیکرش درست به حالت سجده شکر افتاده بود و انگار که از خدا تشکر می‌کرد که خواسته‌اش را قبول کرده است.

روایت بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز از زبان بازماندگان فاجعه

منافی، ادامه داد: من پیش از برخورد بمب به کارگاه، نورش را دیده بودم و زودتر از بقیه بچه‌ها هم به هوش آمدم، اول فکر کردم که بمب به کنار کارگاه افتاده است اما بعد دیدم که چگونه صدای ذکر یاحسین در فضای سالن پر شد. انگار که صدای ملائکه‌ای بود که به پیشواز بچه‌های شهید آمده بودند.

این جانباز عرصه ایمان و دفاع، در ادامه با بیان این‌که امروز با برخی سیاه نمایی‌ها نسبت به نیروهای انقلابی رو به رو هستیم، اظهار کرد: زمانی نیروهای بسیجی، در دل مردم جای داشتند و در واقع جزو نیروهای نجات دهنده کشور بودند. امروز هم این نیروها در راستای برقراری امنیت کشور تلاش می‌کنند اما سیاه نمایی‌ها باعث شده مردم با دید دیگری به آن‌ها نگاه کنند و نمی‌بییند که برای مقابله با دشمن چه تلاش‌هایی را انجام می‌دهند.

وی که خود در تعدادی عملیات تخریب شرکت کرده است، در ادامه در خصوص این‌که چگونه در دوران دفاع مقدس، رزمندگان به جای استفاده از سیم چین، بر روی سیم‌های خاردار می‌خوابیدند و در نهایت شهید می‌شدند، گفت: رزمندگان همیشه بر روی سیم خاردار نمی‌خوابیدند، بلکه ما از سیم چین استفاده می‌کردیم اما مثلاً در یک عملیات تخریب، سیم چین در طول مسیر از جیب نیرو افتاده بود اما عملیات به گونه‌ای بود که ما راهی جز گذر از آن سیم خاردار نداشتیم چرا که در غیر این صورت همراه با ما نیروهای دیگر نیز در محاصره قرار می‌گرفتند و هزاران نفر شهید می‌شدند. در آن حالت یکی از بچه‌ها، خود را سپر بچه‌ها می‌کرد و بر روی سیم خاردار می‌خوابید تا بچه‌ها بتوانند از آن رد شوند و در نهایت نیز خودش بر اثر جراحت و خون ریزی شدید، شهید می‌شد.

منافی، همچنین در مورد نحوه گذر نیروهای تخریب از میدان مین، تشریح کرد: ما شب‌ها از مناطقی که دشمن مین گذاری کرده بود به آرامی می‌گذشتیم و با کشیدن نوار نازکی بر روی زمین، محل گذر نیروها را مشخص می‌کردیم اما وقتی به میدان مین می‌رسیدیم، به اجبار، تعدادی از رزمندگان داوطلب می‌شدند و بر روی زمین غلت می‌خوردند تا بدن خود را سپر بچه‌ها بر روی مین قرار دهند. با شهادت نفر اول، نفر دوم شروع به غلت خوردن می‌کرد و دو نفر دیگر نیز نوار نازک را بر روی زمین می‌کشیدند.

وی تصریح کرد: جوانان آن زمان، آماده شهادت بودند و در صورت ایجاب وضعیت، تن و جان خود را تقدیم خدا می‌کردند.

علی‌رضا دل‌فکار باغبان دیگر عاشقی بود که از قافله شهدای پرکشیده به سوی ملکوت، جا مانده بود. متاسفانه به گفته خویش احساسات در وجودش به قدری غلیان داشت که نتوانست از آن افلاکیان در جمع زمینی‌ها سخن بگوید، تنها به این سخن اکتفا کرد که: به گوش مسئولان ارشد کشوری و دانشگاهی برسانید نگذارند راه و روش و افکار آن جوانان مغفول و مطرود بماند...

احد حاجی‌ بلند، معاون فرهنگی سازمان جهاددانشگاهی آذربایجان شرقی نیز اظهار کرد: بنای یادبود مشهدالشهدای دانشگاه تبریز در شأن این شهدا نبوده و چندان کارایی ندارد.

روایت بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز از زبان بازماندگان فاجعه

وی با بیان اینکه ما خواستار تغییر در مکان مشهدالشهدای دانشگاه هستیم، گفت: پیشنهاد دادیم تا المان آبرومندی را برای یادبود این شهدا در دانشگاه تبریز احداث کنیم و در این راستا تفاهم نامه‌ای بین دانشگاه تبریز، جهاددانشگاهی آذربایجان‌شرقی و اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان امضا شده و قرار است، المان مربوطه در شأن دانشگاه و خطه تبریز برای انتقال واقعیات دانشگاه به نسل‌های آتی احداث کنیم.

وی ادامه داد: پیشنهاد دادیم که نام خیابان اصلی دانشگاه را نیز به‌عنوان شهدای 27 دی تغییر دهیم؛ همچنین کتابچه نقش جهاددانشگاهی در دفاع مقدس چاپ می‌شود و در سال آینده نیز تندیس ملی فداکاری به خانواده‌های شهدا و جانبازان بمباران ۲۷ دی‌ماه با برگزاری یک مراسم ویژه اهدا خواهد شد.

حاجی بلند گفت: رویداد 27 دی، مخصوص دانشگاه تبریز است و تبیین این روز نباید به صورت مناسبتی باشد بلکه باید با نگاهی جامع و در شأن دانشگاه تبریز به آن بپردازیم.

انتهای پیام
captcha