با نجفقلی حبیبی، استاد فلسفه اسلامی تماس گرفتیم تا از او درباره رهنمودهای فلاسفه اسلامی برای فائق آمدن بر مشکلات موجود کشور و به تعبیر حکما در باب «سیاست مدن» سوال کنیم، ولی این استاد پیشکسوت که به جهت تمرکز بر پژوهشی که سالها است درگیر آن است، چند ماه است با رسانهها گفتوگو نمیکند، مسیر مصاحبه را به سوی دیگری برد.
حبیبی همان اول کار گفت که این روزها مشغول تصحیح بخش سوم کتاب قانون ابن سینا است و از حال و احوال سیاسی کشور چندان اطلاعی ندارد و تمایل ندارد در این رابطه سخن بگوید. به همین دلیل، فرصت را غنیمت دانستیم و از او درباره ابن سینا، پرافتخارترین چهره تاریخ تمدن ایران اسلامی سوال کردیم.
او در این گفتوگو به عشق و علاقه خود به تصحیح «قانون» اشاره کرد، از اقدام نابخردانه پزشکی در مغربزمین که روزی کتاب «قانون» را آتش زد سخن گفت و از اتهاماتی که برخی نسبت به شیخ الرئیس روا میدارند گلایه کرد.
مشروح گفتوگوی خبرنگار ایکنا با دکتر نجفقلی حبیبی را در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ جناب استاد در حال حاضر مشغول چه فعالیتی هستید؟
من تمام ذهنم را روی کتاب قانون ابن سینا گذاشتهام. میترسم عمرم تمام شود و این کتاب بماند. این کتاب مرتب در لبنان چاپ میشود ولی همان چاپ سال 1294 قمری است. تاکنون دو جلد از تصحیح این کتاب درآمده و من روی جلد سوم کار میکنم. حدود 9 سال میشود که مشغول این کار هستم. با اینکه کار سنگینی است ولی مجبور شدم این کار را انجام بدهم چون دیدم هیچ کس این کار را نمیکند. این کتاب جزء سرمایههای بزرگ ملی ما است، هفتصد سال کتاب طبی جهان بوده است و تا قرن هفدهم مورد مراجعه بوده است. در قرن هفدهم یک پزشک خارجی آتش روشن کرد و گفت حالا وقت آن است که این کتاب را در آتش بیندازیم، لذا قانون را در آتش سوزاند. یک کسی نوشته است علیرغم این کار، همان فرد در کتابی که نوشته است چهل و پنج بار از قانون نام برده و از آن مطلب نقل کرده است.
ایکنا ـ شما مشغول تصحیح این کتاب هستید؟
بله، من کتاب را از روی نسخههای خطی قدیمی تصحیح میکنم.
ایکنا ـ چند نسخه در اختیار دارید؟
مختلف است. برخی قسمتها هشت یا نه نسخه، برخی قسمتها شش نسخه. در برخی قسمتها نسخههای متعدد بوده است ولی برخی قسمتها نسخههای متعدد ندارد. ابن سینا یک کتاب کلیات نوشته است که کلیات علم طب است، این کتاب اول است. کلیات را همه میخوانند. تا دویست سال قبل در ایران همه این کتاب را میخواندند. همه فلاسفه کلیات را میخواندند. چون این قسمت خوانده میشده نسخههای زیادی از آن هست. ثروتمندان و اشراف هم پول میدادند و از روی آن استنساخ میکردند لذا نسخههای متعددی از آن موجود است.
کتاب دوم او مربوط به داروهای گیاهی است. این بخش هم تا حدودی مطرح بوده چون داروسازان به آن احتیاج داشتند. بخش سوم طب خالص است، یعنی ابن سینا از سر تا انگشتان پا را تشریح میکند، بعد میگوید هر کدام چه بیماریهایی میتوانند بگیرند و چه مداوایی برای آن وجود دارد. مثلا وقتی درباره سر صحبت میکند ابتدا مغز را تشریح میکند، بعد تمام بیماریهای سر اعم از صرع و جنون و ... را یکی یکی توضیح میدهد. بعد معالجه آن را توضیح میدهد. بعد از سر نوبت به چشم و گوش و دهان و زبان و گلو و ... میرسد و همینطور پایین میآید. کتاب سوم خیلی مهم است و زیاد هم هست. من کتاب سوم را به دو جلد تقسیم کردم و هر جلد آن هزار و صد صفحه است. این بخش خیلی مفصل است. در کتاب سوم من تا حالا به قلب رسیدم.
ایکنا ـ ابن سینا براساس تجربه به این دانش رسیده بود یا از این طرف و آن طرف یاد گرفته بود؟
هر دو هست. هم تجربیات خودش است و هم نظریات قبلیها را نقل میکند. این دانشها ابتدا در اختیار یونانیان بود، بعد به اسکندریه مصر آمد، از آنجا به دستگاه خلافت بغداد آمد. بعد از بغداد مسلمانان وارد معرکه میشوند و خیلی آن را رشد میدهند.
ابن سینا از زکریای رازی خیلی مطلب نقل میکند. زکریای رازی حدود صد سال قبل از ابن سینا زندگی میکرده است. او بزرگترین پزشک ایرانی و اسلامی است. ابن سینا از همه اینها نقل میکند ولی خیلی جاها نظر خودش را هم میگوید و با آنها جدال میکند و کاملا بحث درمیگیرد.
ایکنا ـ یعنی به نوعی تفکر فلسفی هم در پزشکی او دخالت دارد؟
بله. در کتاب اولش خیلی تفکر فلسفی حاکم است ولی در کتابهای دیگرش کمتر است. کتاب چهارم دنباله همین مباحث است و چیزهایی که در کتاب سوم جا مانده را آنجا توضیح میدهد. کتاب پنجمش شامل نسخههای خود ابن سیناست. کتاب نسخهها همیشه مورد توجه پزشکان بوده است.
ایکنا ـ یعنی کاربردیتر است؟
بله، کتاب پنجم کاربردی است و خیلی عملی است. ظاهرا ابزارهایی هم برای جراحی داشتند. دانشگاه تهران یک نمایشگاهی دارد که برخی از وسایل جراحی و ابزارهای آن زمان را در آن به نمایش گذاشته است. از نظر ابزاری شرایط امروز با گذشته خیلی فرق کرده است. الآن نقش پزشک از نقش ابزار کمتر است در حالی که قبلا اینگونه نبود و خود پزشک تشخیص میداد. مثلا نبض را میگرفت و تشخیص میداد بیماری چیست.
جالب است ابن سینا و زکریای رازی برای اینکه دانشجویان را امتحان کنند بعضی اوقات کلک میزدند. مثلا طناب را به پای الاغ میبستند و به دانشجویان میگفتند از حرکت طناب تشخیص بدهید این نبض چیست. واقعا از دانشجویان کار میکشیدند تا یاد بگیرند. هنر ابن سینا و امثال او این بود دکان افرادی که طبیب نبودند ولی مردم را فریب میدادند تعطیل کند و آبروی آنها را ببرد. الآن ما زیاد گرفتار اینها نیستیم ولی آن زمان مردم خیلی فریب این افراد را میخوردند.
کتاب اول ابن سینا شرحی دارد که قطب الدین شیرازی نوشته است. قطب الدین برای قرن هفتم است و در کنار خواجه نصیر طوسی در رصدخانه مراغه بوده است. او هم در شرحش پزشکهایی که خطا میکردند را خیلی مسخره کرده است. من یک زمان میخواستم این طنزهای پزشکی را جمع کنم چون خیلی جالب است.
ایکنا ـ شما فرمودید قطب الدین شیرازی در رصدخانه بوده یا ابن سینا استاد پزشکی بوده است، در عین حال در علوم انسانی هم سرآمد بودند. چگونه این دانشها را با هم جمع میکردند؟
شما ببینید عمرشان چه برکتی داشته است. ابن سینا فقط 55 سال عمر کرد. در این 55 سال چقدر کار کرده است؛ خیلی حیرتآور است. دهها نفر از جاهای مختلف برایش سؤال میآوردند، اعم از سؤالات فلسفی و طبی و ایشان پاسخ میداده و هر کدام تبدیل به یک رساله شده است. این نشان میدهد ایشان فکر داشته است. برخی از مخالفان که به او حسادت میکردند گفتند ابن سینا عیاش بود. یک آدم عیاش میتواند اینقدر کار کند؟ این دروغ فاحشی است که برخی میگویند.
من یک مثال از رسالههای ایشان عرض کنم. یک نفر پیش ابن سینا آمد و گفت من خیلی علم دارم، فلانی هیچ چیز نمیفهمد ولی خیلی ثروت دارد. نمیشود خداوند پول او را به من بدهد. ابن سینا میگوید تو راضی میشوی علمت را به او بدهی؟ آن شخص میگوید نه، دوست دارم علمم را داشته باشم، پولم را هم داشته باشد. بعد ابن سینا میگوید خب او هم دوست دارد هم ثروت داشته باشد و هم علم تو را داشته باشد و همه همین را میخواهند. آن شخص میگوید خب مشکلش چیست؟ ابن سینا میگوید مشکلش این است دیگر کسی نیست که کارهای دست پایین را انجام دهد. خلاصه ابن سینا بحث را به اینجا میکشاند که نظام اجتماعی به گونهای است که هم عالم نیاز دارد، هم ثروتمند نیاز دارد و هم افرادی با مشاغل پایین.
این مسئله، مسئله مهمی است. غرب امروز تاحدودی این مسئله را حل کرده است. غربیها حقوق کسانی که کارهای دست پایین انجام میدهند را به اندازه حقوق افرادی که کارهای مهم انجام میدهند قرار دادهاند و اینگونه عدالت اجتماعی را تأمین کردند. حالا شما هم روی این مسئله فکر کنید، چون این مسئله برای خود من هم مطرح است.
ایکنا ـ یعنی میفرمایید تحلیل ابن سینا درست نبوده است؟
برای آن روز خوب بوده چون چارهای نبود ولی امروز کارهای پست و کثیف را ماشین انجام میدهد، کارهایی که میماند هم با ابزارها و پرداخت حقوق خوب انجام میشود. بشر دانشمند امروز توانسته برای این مسئله راه حل پیدا کد ولی ابن سینا این راه حل را نداشته است.
ایکنا ـ شما فرمودید 9 سال است روی یک کتاب کار میکنید. میخواستم بپرسم با توجه به التهابات اجتماعی که وجود دارد، وظیفه افرادی مانند من که دانشجوییم چیست؟ آیا باید به کار علمی خودمان بپردازیم یا در حوزه اجتماعی کنشگری داشته باشیم؟
این مملکت با غنای فرهنگیاش باقی مانده است و در جهان اعتبار دارد. باید این غنای فرهنگی را حفظ کرد. جریانات سیاسی میآیند و میروند ولی فردوسی همچنان فردوسی است، سعدی همچنان سعدی است. شما یک چیزهای پایه دارید که به آنها تکیه میکنید. باید این پایهها را که بنیان این فرهنگ است حفظ کنیم. این تحولات میآیند و میروند ولی قوام شما به فرهنگ شماست و این فرهنگ نباید از بین برود. قوام یک جامعه و ملت به چیزهایی است که در طول تاریخ خودشان را نشان دادند. این کشور انواع تحولات سیاسی را به خود دیده است ولی هنوز فردوسی محترم است، هنوز حافظ محترم است، هنوز ابن سینا محترم است. ممکن است هر کدام مخالفانی داشته باشند ولی مخالفانش در برابر کلیت فرهنگ ایرانی هیچ هستند. جامعه قوام تاریخی دارد و قوامش به این فرهنگ و دانشمندانی است که جهانی هستند و بر فرهنگ جهان اثرگذارند؛ ما نباید این قوام را از دست بدهیم.
انتهای پیام