به گزارش ایکنا؛ نشست علمی بزرگداشت آیتالله مصباح یزدی، امروز، یازدهم بهمنماه به همت مجمع عالی حکمت و به صورت مجازی برگزار شد. در این نشست، حجتالاسلام آلهاشم، نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی و امام جمعه تبریز، حجتالاسلام علی مصباح، صمد بهروز، عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز و حجتالاسلام سعید نیازی، استاد حوزه علمیه به ایراد سخن پرداختند. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام علی مصباح، فرزند آیتالله مصباح یزدی را میخوانید؛
مناسبترین موضوع برای این جلسه، مسئله دانشگاهها و دغدغههایی است که علامه مصباح برای اسلامیسازی دانشگاهها از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی داشتند که میشود ریشهها و گذشتهاش را به قبل از انقلاب نیز سرایت داد و آن را در دغدغهها و فعالیتهای ایشان در قبل از انقلاب نیز پیگیری کرد. آیتالله مصباح، قبل از انقلاب و در دهه 40 که آغاز نهضت امام خمینی بود؛ یکی از مهمترین فعالیتهایی که به آن مبادرت ورزیدند، پرداختن به مسئله دانشگاهها و ارتباط با دانشجویان و اساتید دانشگاه بود و به خاطر دارم که فرمودند، یک زمان برخی از دوستان دانگشاهی، تقاضا کرده بودند که هفتهای یک جلسه به تهران بروند و برای آنها برنامهای داشته باشند. از محضر علامه طباطبایی مشورت کردند که این دعوت را قبول کنند یا خیر. مخصوصاً با توجه به اینکه آن زمان برای ایشان رفت و آمد به تهران و اجرای یک چنین برنامهای مشکل بود و باید مسافت زیادی را با اتوبوس طی میکردند و این کار، زحمت زیاد و وقت زیادی از ایشان میگرفت.
علامه طباطبایی فرموده بودند، حتماً این کار را قبول کنید و انجام دهید؛ به دلیل اینکه آینده کشور و اسلام و مقدرات کشور به دست همین دوستان و جوانان دانشگاهی است و اگر شما بتوانید آنها را در این مسیر با فکر صحیح آشنا کنید، در حقیقت یک سرمایهگذاری بزرگی برای آینده اسلام و کشور خواهد بود. همچنین برای نسلی که در حوزه تربیت میشوند، برای اینکه با مسائل روز جامعه آشنا باشند و دغدغههای فکری جوانان را بدانند و بتوانند با آنها تعامل داشته باشند، در مدرسه حقانی با همکاری مرحوم شهید بهشتی و شهید قدوسی، در هیئت مدیره مدسه همکاری داشتند و یک نظام جدید آموزشی را در حوزه پایهگذاری کردند که اساتید از دانشگاه در مدرسه حاضر میشدند و درسهایی مانند روانشناسی و جامعهشناسی برای طلاب تدریس میکردند.
پس از آن در موسسه در راه حق، بخش آموزش را راهاندازی کردند که علاوه بر دروس حوزوی، طلاب باید با مسائل علوم انسانی روز هم آشنا میشدند که در دنباله آن به امر امام خمینی این کار در بنیاد فرهنگی باقرالعلوم(ع) توسعه یافت و رشتههای رسمی علوم انسانی تأسیس شد. این کار در موسسه آموزشی امام خمینی، توسعه بیشتری پیدا کرد و امروز نیز یکی از آثار و برکات آیتالله مصباح در این موسسه دیده میشود و یکی از نقاط امید حوزه و جامعه برای این است که در رشتههای مختلف علوم انسانی به عنوان پایه نظامهای اقتصادی، فرهنگی، تربیتی، سیاسی، حقوقی و ... مطرح است و در خلال درسها و پژوهشهایی که در این موسسه انجام میشود، این مسائل در حال پیگیری است.
از این مقدمه، دغدغه ایشان نسبت به مسائل دانشگاهها و اسلامیسازی علوم انسانی مشخص میشود که یک سابقه دیرینه دارد و از نگاه ایشان و تیزبینی که نسبت به نیازهای جامعه و آینده اسلام در ایران و یا جهان داشتند، سرچشمه میگرفت. این فعالیتها و دغدغهها منحصر در دانشگاههای داخل هم نبود. ایشان به کشورهای متعدد مسافرت داشتند و به ملاقات با روسای دانشگاهها میپرداختند و اعزام دانشپژوهان موسسه به برخی از دانشگاهها را در دستور کار داشتند که برای آشنا شدن با آخرین دادههای علمی در رشتههای علوم انسانی بود. از طرفی از اساتید زبردست و برجسته دانشگاههای خارجی نیز برای حضور و تدریس در موسسه امام خمینی دعوت میکردند و این فعالیتها، نمونههایی از این دغدغههای ایشان است که نسبت به این سلسله از مباحث علمی و دانشگاهی داشتند.
یکی از مهمترین مسائل و سوالات که در باب اسلامیسازی دانشگاهها مطرح بود و هست، این است که برای این پروژه عظیم و اساسی از کجا باید شروع کرد. طبیعتاً یک پدیده پیچیده و ذوابعادی مانند دانشگاه که عناصر و پایههای متعددی از قبیل اساتید، متون درسی، ساختار مدیریتی، مواد درسی، روش تدریس، روش پژوهش و ... در آنها دخیل است، ایجاد تحول، کار سادهای نیست و از یک مجموعه و یک نفر ساخته نخواهد بود. بنابراین آیتالله مصباح مانند همه مسائل دیگر به اولویتبندی مسائل پرداختند و اینکه از بین همه عناصری که در این مسئله دخیل هستند و باید روی آنها سرمایهگذاری شود، چه اولویتهایی وجود دارد و کدام یک از اینها دارای اولویت هستند و باید به آنها پرداخته شود.
از نظر آیتالله مصباح، آنچه مبنای تحول در دانشگاهها را میتواند تشکیل دهد، تحول در شناخت و معرفت و دیدگاههایی است که در دانشگاهها تدریس میشود و مبنای تدوین متون قرار میگیرد و در دانشجویانی که در این محیط رفت و آمد میکنند، مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. بنابراین آنچه که از نظر ایشان اولویت داشت، این بود که ما برای مسائل مبتلابه فکری دانشگاهیان، اعم از اساتید، دانشجویان و مدیران دانشگاه باید یک طرح قابل قبول و قابل دفاع عقلانی داشته باشیم که دغدغههای فکری و زیربنایی را پاسخ دهیم.
یکی از مهمترین سوالاتی که در این رابطه وحود دارد و در دانشگاههای قبل از انقلاب نیز یکی از نقاط آسیبزا در فکر جوانان دانشگاهی به حساب میآمده و هنوز هم این نقاط وجود دارد، سوالاتی است که به رابطه بین علم و دین مربوط میشود. بسیاری از شبهاتی که در بین فرهیختگان جهان وجود دارد و به طور طبیعی و یا حتی به صورت مصنوعی وارد فضای فکری دانشگاههای ما نیز میشود و میتواند آسیبزا باشد، شبهاتی است که در مورد قلمرو دین و ارتباط دین با مسائل علمی مطرح میشود. این ارتباط و شبهات و سوالات، گاهی مربوط به رابطه دین با علوم طبیعی، تجربی یا علوم پایه محض مانند ریاضیات میشود، اما گاهی نیز این سوالات مربوط به رابطه دین با علوم انسانی میشود که مستقیماً با اداره جامعه و مدیریت مسائل خرد و کلان جامعه انسانی مربوط میشود. در بین این دو دسته مسائل، یعنی رابطه دین و علوم طبیعی در مقابل رابطه دین و علوم انسانی، آنچه که در فضای فکری مسلمانان اهمیت بیشتری دارد، رابطه دین با علوم انسانی است.
بنابراین، عزم آیتالله مصباح بر این جزم شد که این مسئله را در اولویت قرار بدهند و این طرحی را که برای تربیت نیروهای انسانی و همینطور بررسی مسائل مربوط به علم و دین پیش میبرند، با تمرکز بر رابطه دین و علوم انسانی انجام شود. یکی از مسائلی که در فضای علمی حوزوی و دانشگاهی پس از انقلاب مورد توجه قرار گرفت، این بود که آیا انقلاب اسلامی که مدعی است جامعه را در ابعاد مختلف میخواهد، بر اساس دین و اسلام پیش ببرد، چنین ادعایی قابل قبول هست یا نیست و اگر هست این شبهات که در این رابطه در فضاهای علمی داخل و خارج هست، چطور باید جواب داده شود. بنابراین مسئله رابطه علم و دین یکی از دغدغههای اصلی آیتالله مصباح قرار گرفت و در جلسات علمی و مباحثاتی که انجام میشد و در نوشتههایی که داشتند، زوایای این مسئله را بررسی کردند.
انتهای پیام