به گزارش ایکنا، حشمتالله قنبری، پژوهشگر تاریخ اسلام، در برنامه «هدی» که شب گذشته، 9 اسفندماه، از شب قرآن و معارف سیما پخش شد، به شرح فقراتی از عهدنامه مالک اشتر پرداخت. در ادامه مشروح سخنان وی از نظر میگذرد؛
حضرت امیر(ع) در فرامین نورانی خود به جناب مالک بن حارث نخعی امر فرمودند: «ای مالک، این مأموریتی که به تو سپرده شد و این مقامی که به تو محول گردید، در سرزمین مصر با انشای من و تو شروع نشده است. قبل از تو مدیرانی بودند و در میان این صاحبمنصبان هم انسانهای عادل حضور داشتند و هم حاکمان جور و ظلم. مردم کارهای تو را نیز با این سابقه ذهنی نسبت به اسلاف تو، نظارت و ارزیابی میکنند و نظارت قاطبه مردم نیز نوعا درست است.»
مردم به عنوان زیربنای جامعه دینی و ایمانی، نوعا محصول نهایی ادراکاتشان درست است. مگر اینکه غفلت شود. یک نکتهای که حضرت(ع) به مالک میفرماید این است که مالک، در مورد تو همان حرفهایی را میزنند که خودت در مورد دیگران میگفتی که بسیار نکته دقیقی است. چون یک وقت است که خیلی از افراد و نخبگان جامعه در جایگاه نظارت و تئوریپردازی قرار دارند و مسئولیتی به آنها محول نیست و مجموعه آموختههای علمی از کتب مختلف دارند. آموزههایی که برای آنها به دست آمده، آنها را به این باور رسانده که اداره کردن کشور خوب انجام نمیشود. نگاه نیز خیرخواهانه است و با دلسوزی وارد نقد و نظر میشوند و چون مخاطب ما نیز در این گفتوگوها این مردم خیرخواه هستند، جریان عناد را کنار میگذاریم.
در بسیاری از اوقات همه چیزهایی که در کتب نوشته میشود، قابلیت تحقق ندارند. کار و مدیریت اجرایی سختیهای خاص خود را دارد که به نظر بنده دستگاه رسانهها و نظام تبلیغاتی دولت، سازمانی است که بتواند مردم را نسبت به محدودیتها و تنگناها که موجب ابتر ماندن بسیاری از اقدامات میشود، آگاه کنند و ما این ضعف را داریم؛ لذا یک شخصیتهایی مانند مالک با آن غلظت دینی و با آن عمق بزرگی که در سایه زندگی با علی(ع) کسب کرده، معلوم میشود، آستانه تحملش برای مشاهده برخی از رفتارهایی که با آرمانها سازگار نیست، پایین است و زود اوقاتش تلخ میشود.
معمولاً این جنس از مردان، وقتی وارد فضای اجرایی میشوند، تا مدتها این روحیه نظریهپردازی را دارند. حضرت امیر(ع) فرمانروای مصر را تکان میدهد و میگوید تو که میروی قبل از تو نیز کسانی بودند و اگر پیش چشمت مهم آمده، مهمتر از تو نیز آنجا بودهاند. در این سرزمین، رامسس حکومت میکرده و فراعنهای حکومت میکردند که غلبه آنها بر مردم آنها را به توهم الوهیت رسانده است یا زمانی هم افرادی مانند محمد بن ابی بکر عادل حاکم بودند. حضرت میگوید که تا امروز تو ناظر و نقاد و نظریهپرداز بودی، اما از امروز که مسئولیت را قبول کردی، در زیر نقد دیگران قرار خواهی گرفت.
اگر کسی به استقبال پذیرش مسئولیت رفت، باید دنده پهن هم داشته باشد و باید خودش را مهیای پاسخگویی به بسیاری از مشکلات کند که به دلیل محدودیتها با آنها مواجه میشود و مردم نمیدانند که محدودیتها از چه قبیل بوده است. اگر کسی میخواهد مردم از او تمجید کنند، نباید وارد کار مدیریت شود. برخی از مردم سپاسگزار و برخی نیز کفور هستند و نسبت به خدا نیز همین طور است. اما وقتی یک نفر جامه خدمتگزاری را پوشید و از مردم وکالت گرفت که خادم آنها باشد، باید با آگاهی به تمام جوانب کار آن مسئولیت را بپذیرد و انتظار تشکر هم نداشته باشد.
لذا قلب، زبان و نیت صادق و دست پاک، همه زمینههایی هستند که وسعت یک مدیر برای تحمل را بالا میبرد که اگر اینها را نداشت و کار را برای خدا انجام نداد، خودش را طلبکار میداند. حضرت امیر(ع) اینجا درسی به آیندگان نیز میدهد که در مورد دیگران، زود قضاوت نکنید و زود نگویید که فلانی عُرضه نداشت. همان طور که آن مدیر باید اطلاعرسانی کند، شما نیز باید تحقیق و پژوهش کنید. چون مالک، جزو نخبگان جامعه است و این افراد، کسانی هستند که هر لحظه ممکن است در معرض مسئولیت باشند و اینجا هر چقدر که قلب او وسعت بیشتری داشته باشد، اظهار نظرهای او پختهتر و دقیقتر میشود. امام(ع) فرمود، حال که دارید نقد میکنید، طوری نباشد که متأثر از گفتههای شما، افکار مردم نسبت به نظام بدبین و بیاعتماد شود.
چون وقتی که تربیت عمومی جامعه به سمت بیاعتمادی به مدیران جهتگیری پیدا کرد، آثارش به شما نیز برمیگردد. همان شاخصی که بدون حساب و کتاب به مردم دادید در اختیار مردم تبدیل به یک ابزاری میشود و بر علیه خودتان استفاده میکنند. یعنی خیلی از حرفهایی که میزدید، جواز حرف زدن بر علیه خودتان خواهد بود. فرمودند: بدان مالک، هرچه گفتی که جنس ظلم بگیرد، آثارش به خودت نیز برمیگردد.
خیلی از کسانی که مورد هجوم طوفنده نقدهای غیرمنصفانه قرار میگیرند، کسانی بودند که اهل تحفظ بوده و با آبروی مردم بازی نمیکردند و نسبت به گذشتگان خود با احترام یاد میکردند و صبور بودند. اما کار اینها در این دنیا به جایی رسید که برخی که جای اینها نشستند با آبروی آنها باز کردند. حال آنها که استاد تخریب هستند، اینکه چه سرنوشتی خواهند داشت فقط خدا میداند. حضرت(ع) دستور میدهد و میگوید، در مورد تو حرف میزنند، لذا تو حرفی نزن. برو و امر را اصلاح کن. چون شما تازه رئیس شدی و ساحت رئیس این است که باد به اقبالش میوزد و مطبوعات، ثروت و ... در اختیار اوست و بله قربانگو نیز دارد. امام(ع) فرمود که ملاحظه و درنگ کن، طولی نمیکشد که مقام را از تو میگیرند و دستت از نظام اطلاعرسانی کوتاه میشود و هیچ کس با تو مصاحبه نمیکند و وقتی تنها ماندی، تازه میفهمی دنیا چطور از تو عبور میکند، لذا راه تو این است که خودت صالح باشی و اطرافت را نیز از صالحان پر کنی.
حضرت امیر(ع) فرمود شما شایستگان را با ذکر خیری که خداوند بر زبان بندگانش جاری میکند، میتوانید بشناسید. یعنی با قاطبه مردم درست کردار و رو راست باش و این درست کرداری و درست گفتاری، تحقق پیدا نمیکند، مگر اینکه قلب، دل و زبان انسان، صالح و مصفا باشد و در اطرافش نیز آدمهای اهل خیر، صلاح و سداد وجود داشته باشند. در منطق زمامداری و مدیریت دینی، گوش یک مدیر برای شنیدن هر حرف و سخنی نباید حریص باشد. یعنی از اول که پشت میز قرار میگیرد، افرادی هستند که تملق میکنند، اما آن مدیر باید حواسش به این افراد و به حرفهایی که آنان میزنند باشد.
آن مدیر شایسته و تربیتیافته مکتب دین، اولین کاری که در مقابل این حرفها باید بکند این است که بداند این حرفها ساخته خود همین متملق است. اینکه اجازه بدهید یک کسی با رغبت، بیاید و حرف لغوی بزند و مکنونات باطنی خود را از زبان یک نفر ثالث بگوید و بعد هم بر این باور باشد که شما را فریب داده، این مسئله بلاهت مدیر را میرساند و این فرد اگر در جای مدیر باشد، به اسلام خیانت کرده است. وقتی شروع به گفتن کرد، باید بگوید چقدر از این حرفها برای خودت است؟ این یک شاخص و طراز است. اینکه فرمود عمل صالح معیار باشد، این عمل صالحی که وجود مبارک علی(ع) به مالک امر کرد، غیر از عمل صالح در زمان غیرمسئول بودن مالک است.
چون مالک، اهل صلاح و سداد بود که انتخاب شد و اهل علم و دانایی نیز بود که حضرت امیر(ع) او را برگزید و اگر نبود، این کار را نمیکرد، اما وقتی این عبارت را در منشور جاویدان خود قرار میدهد، معلوم میشود عمل صالحی که از مالک میخواهد از مفهوم دقیقتری برخوردار است که یک اسلامشناس درجه یک و باهوش مانند مالک باید آن را ادراک کند؛ یعنی نگوید که همه را خواندهایم و میدانستیم. حضرت امیر(ع) به شخصیتی مانند مالک اشتر که در جمیع ابعاد یک استثناست و در روزگار ما اگر بخواهید شخصیتی جامع برای مالک پیدا کنید، شهید قاسم سلیمانی است، امام به او تفهیم میکند که نگویی من بلد هستم و ... ، تو محتاج هستی و هرچه پلههای مقامت بالاتر میرود، به همان میزان، ضرورت تواضع تو برای شنیدن حرف حق بالاتر میرود؛ زیرا افتادن از ارتفاع ضربهاش هولناکتر خواهد بود.
انتهای پیام